خلاصه
- واکمن سونی که الان همه دوستش دارن، اولاش توی جامعه آمریکا حسابی جنجال بهپا کرد.
- خیلیها واکمن رو نماد فردگرایی و حتی قطع ارتباط اجتماعی میدونستن و باهاش مخالف بودن.
- چون میگفتن هدفون واکمن باعث تصادف میشه، ایالتهای زیادی قوانینی علیه استفاده ازش موقع رانندگی یا دوچرخهسواری گذاشتن.
- شهر وودبریج تو نیوجرسی حتی عبور از خیابون با واکمن رو هم ممنوع کرد و جریمه زندان داشت!
- یه بازنشسته به اسم اسکار گراس برای اعتراض به این قانون، عمدا با هدفون از خیابون رد شد و اولین نفر بود که جریمه شد.
- با اینکه گراس حاضر بود بره زندان، قاضی فقط جریمه نقدی براش برید که بعدا هم بخشیده شد.
- این داستان نشون میده که چقدر جامعه قبلا با تکنولوژیهای جدید، حتی واکمن، مشکل داشته و چطور نوستالژی اون مقاومتها رو پاک میکنه.
شاید الان که اسم واکمن سونی رو میشنویم، یاد دهه هشتاد میلادی و حس خوب «صاحب» موسیقی بودن بیفتیم، نه مثل حالا که موسیقی رو «اجاره» میکنیم. دستگاهی که سال ۱۹۷۹ برای اولین بار عرضه شد و الان دیگه برای همه یه نماد نوستالژیک و دوستداشتنیه. اما قضیه همیشه اینطوری نبود.
وقتی یهو سر و کله عابرهای پیادهای که هدفون روی گوششون بود پیدا شد، یه جور نگرانی همه جا رو گرفت. این ماجرا با هدفونهای سبکوزن سونی شروع شد که وزنشون فقط ۱۷ درصد وزن بقیه هدفونهای بازار بود. انگار یه دنیای جدید و ناآشنا داشت خیلی سریع جلوی چشم همه شکل میگرفت.
بعضیها میگفتن این اتفاق نشونه رشد فردگرایی به سبک ریگان و تاچر هست. آلن بلوم، منتقد فرهنگی، توی کتاب سال ۱۹۸۷ خودش به اسم «بسته شدن ذهن آمریکایی»، واکمن رو یه جور «فانتزی خودارضایی بی وقفه» توصیف کرد. جان زرزن، که یه جورایی مخالف تکنولوژی بود، واکمن رو بخشی از یه روند مدرن میدید که مردم رو به «یه جور کنارهگیری محافظتی از روابط اجتماعی» تشویق میکنه. توماس لیپسکامب، رئیس مرکز آینده دیجیتال، اون رو با ماده مخدری به اسم «سوما» توی کتاب «دنیای قشنگ نو» نوشته آلدوس هاکسلی مقایسه کرد. به گفته خودش، واکمن یه «حباب غیرقابل نفوذ از صدا» درست میکرد که چیزی جز یه «ماده تضعیف کننده حواس» نبود.
به زبون امروزی، همه چیز یه حس «بلک میروری» داشت. (این مجموعه از نقل قولها از یه مقاله مجله ریزن در سال ۱۹۹۹ گرفته شده).
منتقدها میگفتن واکمن چیزی فراتر از فقط گوش دادن به موسیقیه. اون رو ابزاری برای قطع ارتباط اجتماعی میدیدن و از نظر مقامات دولتی و پلیس، یه خطر بزرگ توی جادهها بود، چون شنوایی رانندهها، دوچرخهسوارها و عابرهای پیاده رو محدود میکرد.
بعد از چندتا تصادف که پای هدفونهای واکمن وسط بود، خیلی از ایالتهای آمریکا سریعا محدودیتهایی رو اعمال یا پیشنهاد کردن. بیشتر این قوانین مربوط به استفاده از هدفون موقع رانندگی یا دوچرخهسواری بود. ایالتهایی مثل کالیفرنیا، فلوریدا، جورجیا، مینه سوتا، پنسیلوانیا، ویرجینیا و واشنگتن جزو این ایالتها بودن.
اما شهر وودبریج توی ایالت نیوجرسی یه قدم جلوتر رفت. اونها قانونی گذاشتن که نه تنها رانندگی یا دوچرخهسواری، بلکه حتی عبور از خیابون با هدفون واکمن رو هم ممنوع میکرد.
جریمه شکستن این قانون چی بود؟ احتمال دو هفته زندان و پرداخت جریمه نقدی. این قانون حسابی توی اخبار ملی و بینالمللی سر و صدا کرد و حتی بیبیسی هم رفت توی خیابون و واکنش مردم رو پوشش داد.
روزی که این قانون اجرایی شد، مردی به اسم اسکار گراس، که یه بازنشسته از شهر کناری بود، تصمیم گرفت کاری بکنه. اون که حسابی عصبانی بود، رفت پیش گروهبان پلیس، لو مونزو، و عمدا هدفونش رو روی گوشش گذاشت و از خیابون رد شد.
نتیجه این حرکت نافرمانی مدنی کوچیک چی بود؟ آقای گراس اولین کسی شد که به خاطر استفاده از هدفون جریمه گرفت (حتی با اینکه هدفونش به هیچی وصل نبود). اون اما کوتاه نیومد و توی یه مصاحبه گفت: «من حاضرم برای اثبات حرفم ۱۵ روز برم زندان».
در نهایت، رسانههای ملی با اسکار گراس و همینطور اعضای شورای شهر وودبریج مصاحبه کردن. اما برخلاف انتظارش، گراس به زندان فرستاده نشد. بعد از اینکه قاضی یه جریمه ۵۰ دلاری براش تعیین کرد که اون هم بعدا بخشیده شد، گراس با ناامیدی به یه خبرنگار گفت: «اون حتی به من فرصت نداد بگم که حاضرم برم زندان».
اسکار گراس داشت آماده میشد که این پرونده رو تا دیوان عالی کشور دنبال کنه، اما بعد از اینکه یه نفر موقع عبور از خیابون با هدفون کشته شد، از این کار منصرف شد؛ اتفاقی که یه جورایی به عنوان بهای تلخ و اجتناب ناپذیر آزادی توصیف میشه.
این بخش از تاریخ بدبینی به تکنولوژی، یادآوری خوبیه که نوستالژی معمولا باعث میشه مقاومتهایی که یه زمانی در برابر تکنولوژیهای جدید وجود داشته رو فراموش کنیم. آخه کی فکرش رو میکرد که «روزهای خوش گذشته» یه زمانی به عنوان یه دنیای جدید بد و ترسناک دیده میشد؟
این مقاله در ابتدا در Pessimists Archive منتشر شده است و با اجازه نویسنده بازنشر میشود.
منابع
- [۱] The forgotten war on the Walkman
دیدگاهتان را بنویسید