GeekAlerts

جایی برای گیک‌ها

·

بریتانیا تصمیم دارد از درآمد افراد در خارج از کشور مالیات بگیرد

بریتانیا تصمیم دارد از درآمد افراد در خارج از کشور مالیات بگیرد

انگار بریتانیا تصمیم گرفته از ابرثروتمندان مالیات بگیره، اما شروع این ماجرا کمی پردست‌انداز بوده. یه عده از این افراد ثروتمند که از کشورهای دیگه اومدن و در بریتانیا زندگی می‌کنن، دارن چمدون‌هاشون رو می‌بندن و از این کشور میرن. این موضوع این سوال بزرگ رو ایجاد کرده که آیا این قانون جدید اصلا باعث افزایش درآمد دولت میشه یا نه.

یکی از این افراد، «بسام حیدر»، یک تاجر لبنانی متولد نیجریه است که در سال ۲۰۱۰ به بریتانیا اومد. اون میگه: «من دارم میرم. یه زمانی میرسه که دیگه احساس می‌کنی بهت خوشامد نمیگن و وقتشه که وسایلت رو جمع کنی و بری.» این حس فقط مختص بسام حیدر نیست. خیلی‌های دیگه هم دارن به گزینه‌های جایگزین فکر می‌کنن. این ماجرا باعث شده خیلی‌ها به فکر فرو برن که آیا این سیاست مالیاتی جدید، به جای پر کردن خزانه دولت، فقط باعث فرار سرمایه و ثروت از کشور نمیشه؟

ماجرای این معافیت مالیاتی قدیمی چی بود؟

برای اینکه بفهمیم قضیه از چه قراره، باید با یک مفهوم کلیدی آشنا بشیم: وضعیت غیرمقیم یا «نان-دام» (non-dom). این یک قانون مالیاتی چند صد ساله در بریتانیا بود که برای خارجی‌های ثروتمند جذابیت زیادی داشت. بر اساس این قانون، اگه یه فرد خارجی در بریتانیا زندگی می‌کرد، فقط برای درآمدهایی که «داخل» بریتانیا به دست میاورد مالیات می‌داد. سودها و درآمدهایی که خارج از بریتانیا کسب می‌کرد، تا زمانی که اون پول رو به داخل بریتانیا نمیاورد، از پرداخت مالیات به دولت بریتانیا معاف بود.

البته بعضی‌ها میگن که کلمه «روزنه» یا «loophole» برای توصیف این قانون درست نیست. اون‌ها معتقدن که این یک سیاست رسمی و عمدی از طرف دولت بریتانیا بوده تا افراد ثروتمند جهان رو به لندن جذب کنه. به هر حال، چه روزنه باشه و چه سیاست رسمی، این سیستم دهه‌ها کار می‌کرد و لندن رو به یکی از مراکز اصلی برای مهاجران فوق ثروتمند تبدیل کرده بود. اما در سال ۲۰۲۴، دولت اعلام کرد که قصد داره این سیستم رو از سال ۲۰۲۵ لغو یا خیلی محدود کنه. دلیلش هم فشار افکار عمومی در مورد نابرابری اجتماعی و نیاز دولت به درآمدهای مالیاتی بیشتر بود. حالا که این قانون برداشته شده، همونطور که انتظار می‌رفت، خیلی از کسانی که از این وضعیت استفاده می‌کردن، تصمیم به ترک بریتانیا گرفتن.

در سال ۲۰۲۲، تخمین زده میشه که حدود ۶۸ هزار نفر از این وضعیت مالیاتی غیرمقیم استفاده می‌کردن و مجموعا بیشتر از ۸ میلیارد پوند مالیات به خزانه بریتانیا واریز کردن. حالا با رفتن این افراد، این درآمد در معرض خطر قرار گرفته.

چه کسانی در حال ترک بریتانیا هستن؟

داستان فقط به بسام حیدر محدود نمیشه. یکی از نمونه‌های جالب، داستان «ان کپلن مولهالند»، یک زن کاناداییه. اون در سال ۲۰۲۲ بعد از اینکه کسب‌وکار وام‌های پزشکیش رو فروخت و کوچکترین فرزندش به کالج رفت، به بریتانیا نقل مکان کرد. اون یک قلعه قدیمی متعلق به قرن سیزدهم رو خرید و ۱۵ میلیون پوند، یعنی معادل ۲۰ میلیون دلار، برای بازسازی اون و ساختن رستوران و یک کسب‌وکار برگزاری مراسم عروسی در اونجا هزینه کرد.

مولهالند حدود ۱۰۰ نفر کارمند استخدام کرد، به کلیسای محلی پیوست و حتی خریدهای روزمره‌اش رو از فروشگاه‌های مارکس اند اسپنسر انجام می‌داد. اما حالا اون هم در حال رفتنه. اون و همسرش که یک جراح پلاستیکه، برای مهاجرت به ایتالیا درخواست دادن. چرا ایتالیا؟ چون ایتالیا به جای مالیات بر درآمدهای خارجی، یک هزینه ثابت سالانه حدود ۲۳۰ هزار دلار از مهاجران ثروتمند میگیره. داستان مولهالند نشون میده که این افراد فقط ساکن یک کشور نیستن، بلکه فعالیت‌های اقتصادی ایجاد می‌کنن، شغل تولید می‌کنن و پول خرج می‌کنن که همه این‌ها با رفتنشون از بین میره.

بعضی‌ها هم با طعنه از افراد دیگه‌ای اسم میبرن. مثلا یک نفر در شبکه‌های اجتماعی نوشته بود که طرفداران تیم فوتبال «کماندرز» در آمریکا، دلشون نمیخواد «دن اسنایدر»، مالک سابق این تیم، به کشورشون برگرده. این نشون میده که بحث در مورد این افراد ثروتمند همیشه پیچیده است.

بحث داغ: آیا این تصمیم درستی بود؟

حالا که این افراد در حال رفتن هستن، یک بحث بزرگ در گرفته. آیا دولت کار درستی کرد؟ نظرات در این مورد به شدت متفاوته و میشه اون‌ها رو به چند دسته تقسیم کرد.

گروه اول: «چه بهتر که رفتن!»

یک دیدگاه خیلی قوی وجود داره که میگه رفتن این افراد نه تنها بد نیست، بلکه خوب هم هست. طرفداران این دیدگاه، این افراد ثروتمند رو «زالو» یا «انگل» توصیف می‌کنن که از پرداخت سهم عادلانه مالیات فرار می‌کنن. اون‌ها میگن وقتی یک نفر مالیات نمیده، در واقع مردم عادی دارن هزینه اون رو پرداخت می‌کنن و هیچ میزان سرمایه‌گذاری یا خرج کردنی نمی‌تونه این ضرر رو جبران کنه.

یکی از بحث‌های اصلی این گروه، تاثیر منفی این افراد بر اقتصاد محلیه، به خصوص در شهری مثل لندن. اون‌ها معتقدن که حضور این ثروتمندان باعث افزایش سرسام‌آور قیمت‌ها، به ویژه قیمت مسکن شده. یک نفر در یک بحث آنلاین نوشته که ثروتمندان در لندن چندین خانه می‌خرن یا حتی چند تا خونه کنار هم رو می‌خرن و از داخل به هم وصل می‌کنن. این کارها باعث میشه قیمت مسکن برای شهروندان عادی و کسانی که مالیاتشون رو کامل پرداخت می‌کنن، غیرقابل دسترس بشه. این گروه میگه ما به جامعه‌ای نیاز داریم که از همه حمایت کنه، نه اینکه فقط هوای ثروتمندان رو داشته باشه. به قول یکی از کاربران، «بذارید برن تا ما بتونیم جامعه‌ای بسازیم که برای همه باشه.»

گروه دوم: «این یک اشتباه اقتصادی بود!»

در طرف مقابل، عده‌ای دیگه معتقدن که این تصمیم یک اشتباه بزرگ اقتصادی بوده و عواقبش کاملا قابل پیش‌بینی بود. استدلال اصلی این گروه اینه که افراد ثروتمند «به خاطر» همین معافیت مالیاتی به لندن اومده بودن، نه «علیرغم» مالیات‌های بالا. پس وقتی این جذابیت رو از بین می‌بری، طبیعیه که اون‌ها هم برن.

این گروه به اثرات مثبت اقتصادی حضور این افراد اشاره می‌کنه. اون‌ها میگن این افراد شاید مالیات بر درآمد خارجی نمی‌دادن، اما مالیات‌های دیگه‌ای پرداخت می‌کردن. مثلا وقتی چیزی می‌خرن، ۲۰ درصد مالیات بر ارزش افزوده (VAT) می‌پردازن. وقتی ملک می‌خرن، مالیات تمبر (stamp duty) می‌پردازن. اون‌ها کارمند استخدام می‌کنن (مثل داستان خانم مولهالند و ۱۰۰ کارمندش) و در رستوران‌های لوکس و فروشگاه‌های گرون‌قیمت پول خرج می‌کنن که همه این‌ها به طور غیرمستقیم باعث چرخش پول در اقتصاد و ایجاد درآمد مالیاتی برای دولت میشه. یکی از نظرات اشاره می‌کنه که خیلی از رستوران‌های لوکس و گرون‌قیمت دقیقا به خاطر رفتن همین افراد دارن تعطیل میشن.

یک آمار جالب که توسط این گروه مطرح میشه اینه که افراد غیرمقیم حدود ۰.۱۱ درصد از جمعیت بریتانیا رو تشکیل میدن، اما حدود ۱.۲۴ درصد از کل مالیات‌های این کشور رو پرداخت می‌کنن. این آمار تازه مزایای غیرمستقیم مثل مالیات بر حقوق کارمندانی که استخدام می‌کنن رو در نظر نگرفته.

بعضی‌ها هم به «منحنی لافر» (Laffer Curve) اشاره می‌کنن، یک نظریه اقتصادی که میگه اگه نرخ مالیات از یک حدی بالاتر بره، درآمد مالیاتی دولت نه تنها بیشتر نمیشه، بلکه به خاطر کاهش انگیزه برای کار و سرمایه‌گذاری، کمتر هم میشه. این گروه معتقده که لغو وضعیت نان-دام، یک تصمیم ایدئولوژیک و احساسی بوده که در نهایت به ضرر اقتصاد بریتانیا تمام میشه.

بازی با اعداد: آیا واقعا «فرار بزرگ» اتفاق افتاده؟

در میان این بحث‌ها، عده‌ای هم سعی می‌کنن با آمار و ارقام، اصل ماجرای «فرار ثروتمندان» رو زیر سوال ببرن. یک گزارش از فایننشال تایمز که در بحث‌ها بهش اشاره شده، میگه که در سال منتهی به آوریل ۲۰۲۴، تعداد افراد غیرمقیم از ۷۴۱۰۰ نفر به ۷۳۷۰۰ نفر کاهش پیدا کرده، یعنی فقط ۴۰۰ نفر کمتر شدن. در همین مدت، درآمد مالیاتی دولت از این افراد ۱۰۰ میلیون پوند «افزایش» داشته. بر اساس این آمار، نمیشه گفت که یک فرار بزرگ در جریانه.

اما در جواب، دیدگاه دیگه‌ای مطرح میشه که میگه مهم تعداد نیست، بلکه کیفیت افراده. به گفته یک کاربر، اون ۴۰۰ نفری که رفتن، جزو ۳۰۰ نفر از ثروتمندترین‌ها بودن و اینجاست که محاسبات مالیاتی به هم می‌ریزه. یعنی شاید تعداد کمی رفته باشن، اما وزن اقتصادی اون‌ها خیلی زیاد بوده. از طرفی، مجله «نیو استیتسمن» ادعا کرده که کل داستان «مهاجرت ثروت از بریتانیا» یک «افسانه بزرگ و چاقه.» این نشون میده که هنوز تصویر واضحی از ابعاد واقعی این ماجرا وجود نداره.

گزینه‌های جایگزین چه بود؟

یک بخش جالب از این بحث‌ها، ایده‌هایی برای جایگزین کردن این قانونه. خیلی‌ها معتقدن که مشکل اصلی، خود قانون نبود، بلکه نحوه اجرای اون بود.

  • مالیات بر دارایی به جای درآمد: یک ایده که خیلی مطرح شده، اینه که به جای مالیات گرفتن از «درآمد» افراد، از «دارایی» اون‌ها مالیات گرفته بشه، به خصوص دارایی‌های غیرمنقول. یک نفر مثال میزنه: «اگه شما مالک بخش بزرگی از منطقه می‌فر (Mayfair) در لندن باشید، نمی‌تونید به راحتی دارایی‌هاتون رو به جای دیگه منتقل کنید. اون‌ها کاملا به مکان گره خوردن.» این ایده از این جهت جذابه که فرار ازش سخت‌تره. البته این کار چالش‌های خودش رو داره، چون به معنی مالیات گرفتن از اشراف‌زادگان قدرتمند و حتی خانواده سلطنتیه. در همین رابطه، اشاره شده که خانواده سلطنتی از خیلی از قوانین مالیاتی معافه و در گذشته، بحث‌هایی در مورد میزان نفوذ ملکه بر این قوانین وجود داشته.
  • چالش‌های مالیات بر ثروت: البته ایده مالیات بر ثروت هم منتقدین خودش رو داره. سوالات زیادی مطرح میشه: چطور می‌خوایم دارایی‌های غیرنقدی مثل سهام یک شرکت خصوصی یا یک مجموعه هنری رو ارزش‌گذاری کنیم؟ آیا خود افراد باید ارزش دارایی‌هاشون رو اعلام کنن؟ چه کسی بر این فرایند نظارت می‌کنه؟ ارزش‌گذاری باید سالانه باشه یا یک بار برای همیشه؟
  • نگاهی به مدل‌های دیگر کشورها: در این بحث‌ها به مدل‌های مالیاتی چند کشور دیگه هم اشاره شده:
    • هلند: در هلند، اداره مالیات به اطلاعات حساب‌های بانکی افراد دسترسی داره. مالیات بر اساس «سود احتمالی» از دارایی‌ها گرفته میشه، نه سود واقعی. مثلا فرض میشه شما از پس‌انداز نقدی سالانه ۱ درصد و از سایر دارایی‌ها ۶ درصد سود می‌کنید و بعد از یک مبلغ معافیت (مثلا ۲۵ هزار یورو)، روی این سود فرضی ۳۰ درصد مالیات می‌گیرن. البته بدهی‌ها مثل وام مسکن از ارزش دارایی‌ها کم میشه.
    • سوئیس: سوئیس هم بر دارایی‌های جهانی افراد مالیات می‌بنده. شما سهام، املاک و سایر دارایی‌هاتون رو با یک ارزش لحظه‌ای اعلام می‌کنید. مالیات بر عایدی سرمایه وجود نداره. گفته میشه که سیستمش راحت قابل دور زدنه، اما نرخ مالیات اونقدر پایینه که بیشتر افراد ترجیح میدن پرداختش کنن.
    • استونی: یک مدل جالب دیگه مربوط به استونیه. در این کشور، مالیات بر سود شرکت‌ها (CIT) فقط زمانی گرفته میشه که سود به عنوان سود سهام (dividend) بین سهامداران توزیع بشه. این کار شرکت‌ها رو تشویق می‌کنه که سودشون رو دوباره در خود کسب‌وکار سرمایه‌گذاری کنن.
    • تگزاس: یک نفر با کنایه از تگزاس به عنوان «یک منطقه سوسیالیستی» نام برده که مالیات بر ملک ۱.۸ درصدی داره (در مقابل صفر درصد در بریتانیا)، اما در عوض مالیات بر درآمد نداره.

مالیات بر ارث و درآمد جهانی

دو موضوع دیگه هم در این بحث‌ها خیلی داغ بود: مالیات بر ارث و اینکه آیا دولت‌ها باید از درآمد جهانی شهروندانشون مالیات بگیرن یا نه.

مالیات بر درآمد جهانی: یک نفر پرسیده بود که چرا دولت بریتانیا باید از پولی که در خارج از این کشور به دست اومده و در خارج هم نگهداری میشه، مالیات بگیره؟ این سوال یک بحث رو شروع کرد. اول یک نفر گفت که فقط آمریکا از درآمد جهانی شهروندانش مالیات می‌گیره. اما بعد بقیه اصلاحش کردن و گفتن که این موضوع در اروپا و خیلی از کشورهای دیگه استاندارده. یعنی اگه شما «مقیم مالیاتی» یک کشور باشید (مثلا بیشتر از نصف سال رو اونجا زندگی کنید)، باید برای کل درآمدتون در سراسر جهان به اون کشور مالیات بدید. البته برای اینکه مالیات مضاعف پرداخت نکنید، قراردادهایی به نام «معاهده جلوگیری از اخذ مالیات مضاعف» (DTA) بین کشورها وجود داره که به شما اجازه میده مالیاتی که در یک کشور پرداخت کردید رو از صورت‌حساب مالیاتی کشور محل اقامتتون کم کنید.

مالیات بر ارث: قانون ۴۰ درصد مالیات بر ارث در بریتانیا هم یکی از موضوعات بحث‌برانگیز بود. عده‌ای معتقدن این نرخ «دیوانه‌وار» بالاست و باعث میشه کسب‌وکارهای خانوادگی یا کشاورزان مجبور بشن برای پرداخت مالیات، نیمی از ارثیه‌شون رو بفروشن. اما گروه دیگه‌ای دیدگاه کاملا متفاوتی دارن. اون‌ها میگن اصل وجود ارث باید زیر سوال بره. ثروت فقط به این دلیل وجود داره که جامعه و قانون حقوق مالکیت رو به رسمیت می‌شناسن. پس گرفتن ۴۰ درصد از ثروتی که وارث برای به دست آوردنش زحمتی نکشیده و فقط به خاطر «شانس» بهش رسیده، کاملا منطقیه. اون‌ها این رو به یک «بلیط بخت‌آزمایی» تشبیه می‌کنن. البته توضیح داده شد که این ۴۰ درصد فقط به مازاد یک آستانه مشخص (مثلا ۳۲۵ هزار پوند) تعلق می‌گیره و برای انتقال خانه به فرزندان یا همسر، این آستانه بالاتر میره. همچنین راه‌هایی برای کاهش این مالیات، مثل کمک‌های خیریه یا انتقال دارایی‌ها قبل از فوت، وجود داره.

پیامدهای بزرگتر و آینده نامشخص

این ماجرا فقط یک تغییر در قانون مالیاتی نیست، بلکه پیامدهای بزرگتری برای اقتصاد بریتانیا و حتی رقابت جهانی برای جذب سرمایه داره.

عدم قطعیت مالی: سوال اصلی همچنان پابرجاست: آیا این حرکت در نهایت درآمد دولت رو افزایش میده؟ وزارت خزانه‌داری بریتانیا باید به دقت آمار درآمدهای مالیاتی و الگوهای مهاجرت رو در سال آینده زیر نظر بگیره. اگه مشخص بشه که خروج افراد ثروتمند به اهداف مالی لطمه زده، ممکنه سیاست‌ها دوباره تغییر کنه.

درس عبرتی برای دیگران: کشورهای دیگه هم با دقت دارن این ماجرا رو دنبال می‌کنن. این می‌تونه یک مثال هشداردهنده برای کشورهایی باشه که قصد دارن مالیات بر ثروت یا مالیات‌های مشابه وضع کنن. در مقابل، کشورهایی مثل قبرس از این فرصت استفاده می‌کنن. گفته میشه قبرس مزایای وضعیت غیرمقیم رو برای ۲۷ سال تضمین می‌کنه. این رقابت می‌تونه به یک «مسابقه به سمت قهقرا» در استانداردهای مالیاتی منجر بشه.

بعضی‌ها هم این موضوع رو به وضعیت کلی اقتصاد بریتانیا ربط میدن. نظراتی وجود داره که میگه اقتصاد بریتانیا در حال رکوده، کشور سال به سال فقیرتر میشه، دوران امپراتوری خیلی وقته تموم شده و یکی از بزرگترین داستان‌های موفقیت و رشدش در دهه گذشته، شرکت «اونلی‌فنز» (OnlyFans) بوده. این دیدگاه میگه که بریتانیا در حال «دزدیدن سهم بزرگتری از یک کیک در حال کوچک شدنه» و این راه به جایی نمی‌بره. این بحث‌ها نشون میده که یک تغییر ساده در یک قانون مالیاتی، می‌تونه لایه‌های عمیق‌تری از چالش‌های اقتصادی و اجتماعی یک کشور رو آشکار کنه.

منابع

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *