GeekAlerts

جایی برای گیک‌ها

تعامل فرااجتماعی (PSI)، روابط یک‌طرفه با شخصیت‌های رسانه‌ای

تا حالا شده موقع تماشای یه برنامه تلویزیونی، گوش دادن به یه پادکست یا چرخیدن توی شبکه‌های اجتماعی، حس کنید یه مجری، بازیگر یا یه اینفلوئنسر رو خیلی خوب میشناسید؟ انگار که دوست شماست و از همه زیر و بم زندگیش خبر دارید. این حس، یه پدیده روان‌شناختیه که بهش میگن «تعامل فرااجتماعی» یا به اختصار PSI. این یه جور رابطه روان‌شناختیه که مخاطب با شخصیت‌های رسانه‌ای برقرار میکنه، از مجری‌های تلویزیون و سلبریتی‌ها گرفته تا شخصیت‌های خیالی توی فیلم‌ها و سریال‌ها و اینفلوئنسرهای شبکه‌های اجتماعی. نکته اصلی اینجاست که این رابطه کاملا یه طرفه است. یعنی شما به عنوان مخاطب، اون شخصیت رسانه‌ای رو مثل یه دوست میبینید، در حالی که اون شخص اصلا از وجود شما خبر نداره یا تعامل خیلی محدودی با شما داره. این یه جور تجربه توهم‌گونه است که در اون، مخاطب‌ها با این شخصیت‌ها (پرسوناها) طوری رفتار میکنن که انگار توی یه رابطه دوطرفه واقعی هستن. این اصطلاح برای اولین بار توی سال ۱۹۵۶ توسط دو نفر به اسم دونالد هورتون و ریچارد وول ابداع شد.

وقتی این تعامل یه طرفه که باعث ایجاد علاقه به یه شخصیت میشه، به طور مداوم تکرار بشه، کم‌کم تبدیل به یه «رابطه فرااجتماعی» یا PSR میشه. یعنی با دیدن مکرر اون شخصیت رسانه‌ای، کاربر رسانه دچار توهم صمیمیت، دوستی و هم‌ذات‌پنداری باهاش میشه. هرچی اطلاعات مثبت بیشتری از اون شخصیت به دست بیاره، جذابیتش بیشتر میشه و این رابطه عمیق‌تر میشه. اعتماد و خودافشایی‌هایی که اون شخصیت رسانه‌ای از خودش نشون میده، این روابط فرااجتماعی رو قوی‌تر میکنه.

کاربرهای رسانه نسبت به این شخصیت‌ها وفادار میشن و حس میکنن مستقیما بهشون وصل هستن، درست مثل دوست‌های صمیمی‌شون. اون‌ها با مشاهده و تفسیر ظاهر، حرکات، صدا، صحبت‌ها و رفتار اون شخصیت، این حس رو در خودشون پرورش میدن. این شخصیت‌های رسانه‌ای، چه مثبت و چه منفی، تاثیر قابل توجهی روی مخاطب‌ها دارن. میتونن روی دیدگاه اون‌ها نسبت به موضوعات خاص یا حتی عادت‌های خریدشون تاثیر بذارن. به گفته ساندرا ال. کالورت، که یه روان‌شناس رشد هست، مطالعاتی که تاثیرات بلندمدت تعاملات فرااجتماعی روی بچه‌ها رو بررسی میکنن، هنوز نسبتا جدید و در مراحل اولیه هستن.

با ظهور شبکه‌های اجتماعی، فرصت‌های بیشتری برای شدیدتر شدن این روابط فرااجتماعی به وجود اومده. چون این پلتفرم‌ها امکان تعاملات صمیمی‌تر، دوطرفه‌تر (البته در ظاهر) و پرتکرارتری رو بین کاربر و اون شخصیت فراهم میکنن. این تعاملات مجازی میتونه شامل کامنت گذاشتن، فالو کردن، لایک کردن یا فرستادن پیام مستقیم باشه. ثباتی که اون شخصیت در حضور آنلاینش داره هم میتونه باعث بشه که در چشم کاربر، صمیمی‌تر به نظر برسه.

سیر تکاملی این اصطلاح

مفهوم تعامل فرااجتماعی اولین بار از دیدگاه مطالعات رسانه و ارتباطات مطرح شد. همونطور که گفته شد، توی سال ۱۹۵۶، هورتون و وول تعاملات مختلف بین کاربرهای رسانه‌های جمعی و چهره‌های رسانه‌ای رو بررسی کردن و به وجود «رابطه فرااجتماعی» (PSR) پی بردن. توی این رابطه، کاربر طوری رفتار میکنه که انگار درگیر یه رابطه اجتماعی معمولیه. البته، تعامل فرااجتماعی قبل از رسانه‌های جمعی هم وجود داشته؛ مثلا وقتی یه نفر با چهره‌های سیاسی، خدایان یا حتی ارواح یه جور پیوند برقرار میکرده.

از اون زمان به بعد، روان‌شناس‌ها این اصطلاح رو برای پیشبرد مطالعات خودشون در مورد روابط اجتماعی که بین مصرف‌کننده‌های رسانه‌های جمعی و چهره‌هایی که اونجا میبینن شکل میگیره، به کار بردن. هورتون و وول معتقد بودن که برای بیشتر مردم، تعاملات فرااجتماعی با شخصیت‌ها، مکمل تعاملات اجتماعی فعلی اون‌هاست. اما در عین حال، اشاره کردن که بعضی افراد هم هستن که فرااجتماعی‌گرایی شدیدی از خودشون نشون میدن یا تعاملات فرااجتماعی رو جایگزین تعاملات اجتماعی واقعی میکنن. اما توی سال ۱۹۸۹، دو محقق به اسم پرس و روبین با این دیدگاه مخالفت کردن و به این نتیجه رسیدن که تعاملات فرااجتماعی یه محصول جانبی طبیعی از زمانیه که با چهره‌های رسانه‌ای سپری میشه.

با اینکه این مفهوم از یه موضوع روان‌شناختی نشات گرفته، تحقیقات گسترده‌ای در زمینه ارتباطات جمعی روی PSI انجام شده که نتایج بسیار متنوعی داشته. روان‌شناس‌ها توی دهه ۱۹۸۰ به این مفهوم علاقه‌مند شدن و محقق‌ها شروع به توسعه گسترده اون در حوزه علوم ارتباطات کردن. سوالات مهم زیادی در مورد روان‌شناسی اجتماعی در خصوص ماهیت این روابط مطرح شد که تئوری‌های موجود در اون زمینه‌ها رو به چالش میکشید. مفهوم تعامل فرااجتماعی و بررسی دقیق پدیده‌های رفتاری که سعی در توضیح اون‌ها داره، پتانسیل قابل توجهی برای توسعه نظریه‌های روان‌شناختی داره.

توسعه مفهومی «تعامل فرااجتماعی» (PSI) و «رابطه فرااجتماعی» (PSR) توی ادبیات علمی مختلف، به شکل‌های متفاوتی تفسیر و به کار گرفته شده. وقتی این مفاهیم توی رویکردهای «استفاده و رضایتمندی» (U&G) به کار میرن، معمولا به جای هم استفاده میشن و عمدتا به نوع خاصی از «درگیری بین‌فردی» با چهره‌های رسانه‌ای اشاره دارن که پدیده‌های مختلفی مثل تعامل و هم‌ذات‌پنداری رو شامل میشه. در مقابل رویکردهای U&G، حوزه‌های تحقیقاتی مثل روان‌شناسی رسانه و نشانه‌شناسی، بر تمایز واضح بین این دو اصطلاح تاکید دارن.

به طور مشخص، PSI به معنی «فرآیند یک‌طرفه درک شخصیت رسانه‌ای در طول مواجهه با رسانه» است، در حالی که PSR به معنی «رابطه بین‌موقعیتی است که یک بیننده یا کاربر با یک شخصیت رسانه‌ای داره و شامل مولفه‌های شناختی و عاطفی خاصیه». اشمید و کلیمت توی سال ۲۰۱۱ این بحث رو پیش بردن که PSI و PSR حالت‌های پیش‌رونده‌ای هستن؛ یعنی چیزی که به عنوان یه PSI شروع میشه، پتانسیل این رو داره که به یه PSR تبدیل بشه. از طرف دیگه، دیبل، هارتمان و روزائن توی سال ۲۰۱۶ پیشنهاد کردن که یه PSR میتونه بدون وقوع PSI هم شکل بگیره، مثلا وقتی که شخصیت‌ها ارتباط مستقیمی با بیننده برقرار نمیکنن.

در مجموع، اصطلاحات، تعاریف و مدل‌هایی که PSI و PSR رو توضیح میدن، بسته به پیشینه‌ها و سنت‌های علمی مختلف، با هم فرق دارن. برای مثال، دیبل و همکارانش توی سال ۲۰۱۶ استدلال کردن که PSI و PSR اغلب «از نظر مفهومی و روش‌شناختی با هم قاطی میشن». برای آزمایش این ادعا، اون‌ها شاخص‌های فرااجتماعی رو با دو مقیاس مختلف که برای این نوع تحقیقات استفاده میشه، سنجیدن: مقیاس سنتی PSI و مقیاس جدیدتر EPSI، و نتایج این دو رو با هم مقایسه کردن.

مقیاس سنتی PSI، به همراه شکل‌های اصلاح‌شده‌اش، پرکاربردترین ابزار برای ارزیابی PSI هست. با این حال، دیبل و همکارانش شواهدی پیدا کردن که از این فرضیه‌شون حمایت میکرد که مقیاس جدیدتر EPSI معیار بهتری برای سنجش PSI هاست و مقیاس سنتی صرفا علاقه شرکت‌کننده‌ها به شخصیت‌ها رو نشون میده. به خاطر همین برداشت‌های متفاوت، رسیدن به یه اتفاق نظر برای محقق‌ها سخته.

تحقیقات علمی در این زمینه

مطالعه تعامل اجتماعی، و در نتیجه تعامل فرااجتماعی (PSI)، از یه رویکرد شناختی-اجتماعی برای تعریف فعالیت شناختی فردی پیروی میکنه. بر این اساس، فرآیندهای روان‌شناختی مشابهی هم در روابط فرااجتماعی و هم در تعاملات رو در رو در حال کار هستن. با این حال، رابطه فرااجتماعی فرآیند یه رابطه بلندمدت معمولی رو دنبال نمیکنه. کاربر رسانه برای چهره رسانه‌ای یه غریبه باقی میمونه، در حالی که این «غریبگی» توی تعاملات اجتماعی معمولی به تدریج از بین میره.

خیلی از روابط فرااجتماعی نیازهای تعامل اجتماعی معمولی رو برآورده میکنن، اما به طور بالقوه به حس ناامنی پاداش میدن. خیلی از کسایی که سبک دلبستگی اجتنابی نسبت به دیگران دارن، ممکنه این تعامل یک‌طرفه رو به جای سر و کله زدن با دیگران ترجیح بدن. در حالی که کسایی که از تعاملات معمولی دچار اضطراب میشن، ممکنه توی زندگی سلبریتی‌ها که به طور مداوم حضور دارن، آرامش پیدا کنن. علاوه بر این، هر کاری که یه سلبریتی یا چهره آنلاین انجام بده، میتونه واکنش‌های احساسی از مخاطبانش برانگیزه و بعضی‌ها حتی به خاطرش دچار احساسات منفی میشن.

تحقیقات در مورد PSI بعد از ظهور رویکرد «استفاده و رضایتمندی» در تحقیقات ارتباطات جمعی در اوایل دهه ۱۹۷۰، توجه قابل توجهی رو به خودش جلب کرد. یه مطالعه روی سریال‌های آبکی اولیه، دو کارکرد اساسی PSI رو شناسایی کرد: همراهی و هویت شخصی. روزنگرن و وینداهل بعدا استدلال کردن که PSI میتونه توی فرآیند تعامل بیننده‌ها با چهره‌های رسانه‌ای شناسایی بشه، اما این تعامل منجر به هم‌ذات‌پنداری نمیشه. این یه تمایز مهمه، چون هم‌ذات‌پنداری سابقه طولانی‌تری از PSI داره. تحقیقات بعدی نشون داده که PSI حتی وقتی هم‌ذات‌پنداری وجود نداره هم مشهوده.

در طول چند دهه گذشته، PSI توی تحقیقاتی که رابطه بین اعضای مخاطب و گوینده‌های اخبار تلویزیون، مجری‌های برنامه‌های گفت‌وگوی تلویزیونی و رادیویی، شخصیت‌های سیت‌کام و سایر سلبریتی‌ها یا مجری‌های تلویزیون رو تحلیل میکنن، مستند شده. تحقیقاتی هم در مورد اینکه چطور میشه یه PSI مطلوب بین سلبریتی‌ها و دنبال‌کننده‌هاشون توی شبکه‌های اجتماعی، به خصوص از طریق تعاملاتی که دنبال‌کننده‌ها با پست‌های سلبریتی‌ها دارن، تسهیل بشه، انجام شده. با اینکه مقیاس‌های مختلفی از PSI توی این مطالعات به کار رفته، اما PSI به وضوح با هر کدوم از این شخصیت‌ها مستند شده.

با توجه به اهمیت رسانه در حوزه تحقیقات روان‌شناختی، دیوید گایلز، یه استاد دانشگاه، توی مقاله‌اش در سال ۲۰۰۲ تاکید کرد که لازمه تحقیقات PSI از حوزه ارتباطات جمعی به حوزه روان‌شناسی منتقل بشه. مطالعات در این زمینه معمولا با تمرکز بر یه مسئله کلیدی روان‌شناختی برای PSI انجام میشه: یعنی شباهت بین روابط فرااجتماعی و روابط اجتماعی معمولی. برای مثال، جان ترنر از ایده «همگونی» (یعنی تمایل به شکل‌گیری دوستی بین افرادی که از جنبه‌های مشخصی شبیه هم هستن) برای بررسی پیش‌بینی‌کننده‌های بین‌فردی و روان‌شناختی تعامل فرااجتماعی با مجری‌های تلویزیون استفاده کرد. این نویسنده به این نتیجه رسید که یکی از ابعاد همگونی (یعنی نگرش) بهترین پیش‌بینی‌کننده تعامل فرااجتماعیه.

هاتاوی اشاره کرد که با وجود تمایل غالب به تحلیل PSI در حوزه روان‌شناسی اجتماعی، یه ارتباط محکم با نظریه‌های روان‌شناختی و رشدی وجود نداشته. هاتاوی بعدا پیشنهاد کرد که تحقیقات روان‌شناختی بیشتری برای توسعه نظریه فرااجتماعی لازمه. مسائل خاصی که بهشون اشاره شد این‌ها بودن: «چگونگی شکل‌گیری روابط فرااجتماعی از تعاملات فرااجتماعی و روشی که این روابط بر استفاده از رسانه و همچنین ساخت اجتماعی واقعیت تاثیر میذارن، و اینکه تعامل فرااجتماعی چطور به صورت شناختی تولید میشه». او این واقعیت رو که اکثر تحقیقات PSI توسط محققان ارتباطات جمعی انجام شده، یه نقطه ضعف میدونست و از روان‌شناس‌ها خواست که برای جهت‌گیری مطالعاتشون به مقاله سال ۲۰۰۲ گایلز مراجعه کنن.

یه نکته مهم دیگه برای مطالعه PSI در سطح روان‌شناختی اینه که یه شکلی از PSI حتی توی موقعیت‌های اجتماعی بین‌فردی هم وجود داره. آدما ممکنه اساسا از فرآیندهای شناختی یکسانی هم در ارتباطات بین‌فردی و هم در ارتباطات رسانه‌ای استفاده کنن. مقاله سال ۲۰۰۲ گایلز همچنین پیشنهاد کرد که عنصر تعامل مستقیم که در تعاملات رسانه‌ای رخ میده، مثل صحبت کردن با یه مجری یا مهمان سلبریتی، ممکنه در تعامل اجتماعی، با یه شخصیت کارتونی یا یه قهرمان داستانی در ذهن ادامه پیدا کنه. این موضوع در نهایت میتونه راه جدیدی برای تفسیر تعامل اجتماعی باشه. یه نکته دیگه، کاربرد رویکردهای شناختی-اجتماعی در سطح فردیه. به طور سنتی پذیرفته شده که این رویکرد به تنهایی برای مطالعه روابط کافی نیست.

با این حال، ادبیات رو به رشدی در مورد نقش تخیل در تعامل اجتماعی وجود داره که نشون میده بعضی از فعالیت‌های تخیلی (مثل دوست‌های خیالی) ممکنه عامل تاثیرگذاری در نتیجه تعاملات اجتماعی واقعی باشن. امروزه PSI به عنوان امتدادی از شناخت اجتماعی عادی در نظر گرفته میشه، به خصوص از نظر استفاده از تخیل. ادبیات فعلی PSI معمولا تایید میکنه که فرآیندهای روان‌شناختی که در سطح فردی عمل میکنن، با فرآیندهایی که در فعالیت‌های اجتماعی عادی و ساختن روابط استفاده میشن، موازی هستن.

پیامدهای روان‌شناختی در دوران کودکی

شکل‌گیری روابط فرااجتماعی به طور مکرر در بین نوجوانان رخ میده و اغلب پیوندهای یک‌طرفه و بدون پاسخ با سلبریتی‌هایی که در رسانه‌ها باهاشون مواجه میشن، ایجاد میکنه. تعامل فرااجتماعی بهتره که در طول عمر فرد بررسی بشه، که این موضوع تمرکز رو به رشد روی تعامل فرااجتماعی در کودکان و نوجوانان رو توضیح میده. مطالعات انجام شده تفاوت‌هایی بین دختران و پسران جوان و نحوه درگیر شدن هر گروه در رفتار فرااجتماعی پیدا کرده. پسران نوجوان تمایل دارن که ورزشکاران مرد رو ترجیح بدن، در حالی که دختران نوجوان سلبریتی‌هایی مثل موسیقی‌دان‌ها یا بازیگران زن رو ترجیح میدن.

کلیشه‌های نقش جنسیتی در کودکان ۵ تا ۶ ساله شایع‌تره، اما در کودکان ۱۰ تا ۱۱ ساله کاهش پیدا میکنه. ادبیات موجود نشون میده که دلبستگی‌ها، چه فرااجتماعی و چه غیر از اون، که در اوایل کودکی ایجاد میشن، تاثیر زیادی روی روابطی که بعدا در زندگی شکل میگیرن، دارن. خیلی از مطالعات روی دختران نوجوان تمرکز کردن چون اون‌ها بیشتر احتمال داره که با یه چهره رسانه‌ای پیوند قوی برقرار کنن و از نظر انتخاب‌های سبک زندگی تحت تاثیر قرار بگیرن.

پیامدهای مثبت

شکل‌گیری هویت

تاثیر اصلی، یادگیریه: مطابق با نظریه شناختی-اجتماعی بندورا (۱۹۸۶)، شواهد زیادی نشون میده که بچه‌ها از الگوهای نقش مثبت و منفی تلویزیونی یاد میگیرن و هنجارها و استانداردهای رفتاری رو از طریق رسانه‌هایی مثل تلویزیون و بازی‌های ویدیویی کسب میکنن. این موضوع توسط مطالعه‌ای از سینتیا هافنر با کودکان ۷ تا ۱۲ ساله تایید شده که نشون میده جنسیت شخصیت‌های تلویزیونی مورد علاقه بچه‌ها به شدت با جنسیت خود بچه‌ها مرتبطه. این تحقیق «هم‌ذات‌پنداری آرزومندانه» با روابط فرااجتماعی رو نشون داد، به این معنی که پسرها هوش رو ترجیح میدادن، در حالی که دخترها هنگام انتخاب شخصیت‌های مورد علاقه‌شون، جذابیت رو ترجیح میدادن. این همبستگی جنسیتی خاص بین بچه‌ها و الگوهای نقش مورد علاقه‌شون، هم توسط جدایی اون‌ها از واقعیت تقویت میشه و هم تعدیل میشه.

فقدان تماس واقعی با این چهره‌های ایده‌آل میتونه تعاملات اجتماعی مثبتی رو بدون خطر طرد شدن یا احساسات ناشی از بی‌ارزشی ارائه بده. هیچ‌کس نمیتونه همه چیز رو در مورد یه چهره رسانه‌ای یا نماد بدونه، که این به نوجوانان اجازه میده ویژگی‌های فانتزی خودشون رو به این چهره‌ها نسبت بدن تا خواسته‌ها یا نیازهای خاص خودشون رو برآورده کنن. از طرف دیگه، موجودیت‌هایی که خیلی از واقعیت دور هستن، معمولا تاثیر کمتری روی بچه‌ها دارن.

یه مطالعه توسط روزائن و دیبل، همبستگی بین واقع‌گرایی شخصیت تلویزیونی مورد علاقه و قدرت روابط فرااجتماعی رو بررسی کرد. نتایج نشون داد که همبستگی مثبتی بین واقع‌گرایی اجتماعی (اینکه شخصیت چقدر واقعیه) و قدرت روابط فرااجتماعی وجود داره. نتایج همچنین تفاوت‌های مرتبط با سن رو در بین بچه‌ها نشون داد. بچه‌های بزرگتر تمایل داشتن شخصیت‌های واقع‌گراتری رو ترجیح بدن، در حالی که بچه‌های کوچکتر به طور کلی روابط فرااجتماعی قوی‌تری با هر شخصیتی داشتن. سن روی همبستگی بین واقع‌گرایی اجتماعی و قدرت تعامل فرااجتماعی تاثیری نداشت، که نشون میده شخصیت‌های واقعی‌تر زمینه رو برای روابط فرااجتماعی قوی‌تر در بچه‌های همه سنین فراهم میکنن.

یادگیری از طریق رسانه

روابط فرااجتماعی ممکنه در اوایل کودکی فرد شکل بگیره. به طور خاص، کودکان نوپا تمایل دارن با شخصیت‌هایی که از برنامه‌های تلویزیونی و فیلم‌ها باهاشون آشنا میشن، ارتباطات فرااجتماعی برقرار کنن. برنامه‌های تلویزیونی کودکان، مثل «دورا کاوشگر»، شامل شخصیت‌هایی هستن که مستقیما با مخاطب صحبت میکنن. نتیجه اینه که بچه‌های کوچیک در «شبه‌گفت‌وگو» با شخصیت‌های روی صفحه شرکت میکنن. فرآیند درگیری و تعامل باعث میشه بچه‌ها یه پیوند یک‌طرفه ایجاد کنن که در اون معتقدن با این شخصیت‌های خیالی رابطه برقرار کردن و اون‌ها رو به عنوان دوست میبینن. قرار گرفتن در معرض این نوع رسانه اغلب منجر به فرصت‌هایی برای آموزش کودک میشه. تحقیقات نشون داده که بچه‌ها اگه یه مفهومی توسط شخصیتی که باهاش ارتباط فرااجتماعی دارن بهشون ارائه بشه، بهتر میتونن اون رو درک کنن.

توانایی یادگیری از روابط فرااجتماعی مستقیما با قدرت اون رابطه مرتبطه، همونطور که در کارهای ساندرا ال. کالورت و همکارانش نشون داده شده. توی یه مطالعه در سال ۲۰۱۱ توسط لوریسلا، گولا و کالورت، به هشت نوزاد ۲۱ ماهه آمریکایی، توالی‌بندی سری‌ها (قرار دادن اشیا به ترتیب درست؛ در این مطالعه، قرار دادن مجموعه‌ای از فنجان‌های با اندازه‌های مختلف در داخل هم) توسط یکی از دو شخصیت آموزش داده شد. یه شخصیت، «المو»، در فرهنگ آمریکایی نمادین و بنابراین از نظر اجتماعی معناداره، و دیگری، «دودو»، با اینکه در بین بچه‌های تایوانی محبوبه، در رسانه‌های آمریکایی کمتر شناخته شده. بچه‌ها تونستن از شخصیت معنادار اجتماعی (المو) بهتر از شخصیتی که کمتر قابل تشخیص بود (دودو) یاد بگیرن.

بچه‌ها میتونستن با توسعه یه رابطه فرااجتماعی با شخصیت‌های کمتر مرتبط از نظر اجتماعی مثل دودو، بهتر از اون‌ها یاد بگیرن. بر این اساس، بعد از اینکه به بچه‌ها اسباب‌بازی‌های دودو داده شد تا باهاشون بازی کنن، توانایی یادگیری اون‌ها از اون شخصیت افزایش پیدا کرد. توی یه مطالعه بعدی، مشخص شد که این اثر زمانی بیشترین مقدار رو داره که بچه‌ها روابط فرااجتماعی قوی‌تری نشون میدن: موفقیت بچه‌ها در کار توالی‌بندی، و در نتیجه توانایی اون‌ها برای یادگیری از یه شخصیت کمتر آشنا، برای بچه‌هایی که رفتارهای عاطفی و مراقبتی بیشتری نسبت به اسباب‌بازی دودو در حین بازی نشون میدادن، بیشتر بود.

شخصی‌سازی یه شخصیت باعث میشه کودک بیشتر به اون شخصیت محبت کنه و در نتیجه، احتمال تشکیل یه رابطه فرااجتماعی که یادگیری از ویدیوهای مربوط به اون شخصیت رو بهبود میبخشه، بیشتر میشه. توی یه مطالعه در سال ۲۰۱۴، به جای دودو و المو، به بچه‌ها عروسک‌های «مای پال اسکات» و «مای پال ویولت» داده شد که اسباب‌بازی‌های قابل برنامه‌ریزی فروخته شده توسط شرکت لیپ‌فراگ هستن. این سگ‌های عروسکی تعاملی میتونن طوری برنامه‌ریزی بشن که اسم کودک رو بگن و علاقه‌مندی‌های خاصی داشته باشن (یعنی غذای مورد علاقه، رنگ و آهنگ). به بچه‌های ۱۸ ماهه یا اسباب‌بازی‌های شخصی‌سازی شده (مطابق با جنسیت، برنامه‌ریزی شده برای گفتن اسم کودک و داشتن علاقه‌مندی‌های مشابه کودک) یا اسباب‌بازی‌های غیر شخصی‌سازی شده (جنسیت مخالف، برنامه‌ریزی شده برای صدا زدن بچه‌ها با عنوان «پال» و داشتن علاقه‌مندی‌های تصادفی) داده شد.

در پایان مطالعه، بچه‌هایی که عروسک‌های شخصی‌سازی شده دریافت کرده بودن، بهتر از شخصیت‌هاشون یاد میگرفتن تا بچه‌هایی که اسباب‌بازی‌های غیر شخصی‌سازی شده دریافت کرده بودن. بچه‌ها همچنین به اسباب‌بازی‌های شخصی‌سازی شده بیشتر از غیر شخصی‌سازی شده محبت میکردن. به نظر میرسه که شباهت‌های درک شده، علاقه و سرمایه‌گذاری بچه‌ها رو در شخصیت‌ها افزایش میده، که این امر توسعه روابط فرااجتماعی رو تحریک میکنه و به بهبود یادگیری بعدی مبتنی بر صفحه نمایش کمک میکنه.

پیامدهای منفی

در دو دهه گذشته، علاقه مردم به تاثیرات منفی بالقوه رسانه‌ها بر رفتار و شناخت افراد به طور فزاینده‌ای افزایش پیدا کرده. خیلی از محقق‌ها شروع به بررسی دقیق‌تر این موضوع کردن که چطور روابط افراد با رسانه‌های مختلف بر رفتار، خودپنداره و سبک‌های دلبستگی اون‌ها تاثیر میذاره، و به طور خاص در مورد ایجاد روابط فرااجتماعی.

تصویر بدنی

تحقیقات بیشتری این روابط رو با توجه به تصویر بدنی و خودپنداره بررسی کردن. علاقه به این حوزه تحقیقاتی محدودتر، با شایع‌تر شدن مسائل مربوط به تصویر بدنی در جامعه امروزی افزایش پیدا کرده.

یه مطالعه برای بررسی رابطه بین مواجهه با رسانه و تصویر بدنی نوجوانان انجام شد. به طور خاص، محقق‌ها به روابط فرااجتماعی و انگیزه‌های مختلف برای مقایسه خود با یه شخصیت نگاه کردن. این مطالعه ۳۹۱ دانش‌آموز کلاس هفتم و هشتم رو مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که مواجهه با رسانه به طور منفی تصویر بدنی رو پیش‌بینی میکنه. علاوه بر تاثیر منفی مستقیم، این مطالعه نشون داد که روابط فرااجتماعی با شخصیت‌های مورد علاقه، انگیزه‌ها برای مقایسه خود، و درگیر شدن در مقایسه اجتماعی با شخصیت‌ها، اثرات منفی بر تصویر بدنی بچه‌ها رو تشدید میکنه. علاوه بر این، محقق‌ها دریافتن که مقایسه‌های اجتماعی با شخصیت‌های مورد علاقه، تصویر بدنی واقعی یا ایده‌آل و خودپنداره رو تحریف میکنه. مطالعاتی برای بررسی این اثرات منفی خودپنداره و تصویر بدنی در بین دانش‌آموزان دختر و پسر انجام شده.

یه مطالعه روابط فرااجتماعی بین مردان و ابرقهرمانان رو بررسی کرد؛ این مطالعه به ابرقهرمانان عضلانی در مقابل غیر عضلانی و مردانی که پیوند روان‌شناختی یک‌طرفه‌ای با یه شخصیت ابرقهرمانی ایجاد کرده بودن یا نکرده بودن، نگاه کرد. نتایج این مطالعه تاثیر قابل توجهی بر تصویر بدنی رو نشون داد، به خصوص هنگام مواجهه با شخصیت‌های ابرقهرمانی عضلانی. تحقیقات انجام شده توسط آریانا اف. یانگ، شیرا گابریل و جردن ال. هولار در سال ۲۰۱۳ نشون داد که مردانی که رابطه فرااجتماعی با یه ابرقهرمان عضلانی تشکیل نداده بودن، خودپنداره ضعیفی داشتن و بعد از مواجهه با شخصیت عضلانی، احساس منفی نسبت به بدن خودشون داشتن. با این حال، اگه مردان با اون ابرقهرمان یه PSR داشتن، اثرات منفی بر رضایت از بدن از بین میرفت.

حضور رو به افزایش فیلترهای زیبایی در شبکه‌های اجتماعی هم نقش بزرگی در تصویر بدنی کاربران داشته. در فیسبوک، در اولین سالی که فیلترها در دسترس قرار گرفتن، بیش از ۴۰۰,۰۰۰ خالق، بیش از ۱.۲ میلیون فیلتر رو منتشر و استفاده کردن. این فیلترها به طور مداوم توسط میلیاردها بیننده دیده میشدن، چون بیش از ۱۵۰ خالق از مرز ۱ میلیارد بازدید از محتواشون گذشتن. این فیلترها ظاهر خالق رو ویرایش میکنن که میتونه واقعیت نادرستی رو به بیننده‌ها بده.

انتظارات غیر واقعی از زندگی

تحقیقاتی انجام شده که نقش منفی روابط فرااجتماعی رو در عزت نفس فرد در مورد زندگی شخصی‌اش برجسته میکنه. اغلب، یه فرد به خاطر شخصیت یه سلبریتی یا اینفلوئنسر و زندگی به ظاهر جذابی که اون شخص داره، باهاش یه رابطه فرااجتماعی برقرار میکنه. مطالعات نشون میدن که افسردگی و کاهش عزت نفس اغلب میتونه در این روابط به دلیل مقایسه زندگی خود فرد با تصویر بالقوه غیر واقعی از زندگی سلبریتی رخ بده. نگاه کردن به یه سلبریتی که با جت‌های خصوصی سفر میکنه، به سفرهای گرون قیمت میره و در یه عمارت زندگی میکنه و فکر کردن به اینکه زندگی‌اش کامله، آسونه. با این حال، بیشتر سلبریتی‌ها و اینفلوئنسرها جنبه‌های منفی زندگی‌شون رو از دید عموم پنهان میکنن. این ممکنه باعث بشه بعضی‌ها به خاطر تصویر آنلاین بالقوه گمراه‌کننده یه سلبریتی یا اینفلوئنسر، احساس کنن زندگی‌شون خسته‌کننده یا ناکافیه.

پرخاشگری

مطالعات بیشتری به روابط فرااجتماعی و به طور خاص به تاثیرات اون بر رفتارهای خشونت‌آمیز و پرخاشگرانه پرداختن. یه مطالعه توسط کرن ایال و آلن ام. روبین، شخصیت‌های تلویزیونی پرخاشگر و خشن و تاثیرات منفی بالقوه‌ای که ممکنه بر بینندگان داشته باشن رو بررسی کرد. این مطالعه بر اساس نظریه شناختی-اجتماعی بود و به پرخاشگری ذاتی در بینندگان و هم‌ذات‌پنداری و تعامل فرااجتماعی با شخصیت‌های پرخاشگر نگاه کرد. محقق‌ها پرخاشگری ذاتی رو در هر یک از شرکت‌کننده‌ها اندازه‌گیری کردن و اون رو با سطح هم‌ذات‌پنداری با شخصیت‌های پرخاشگر مقایسه کردن. این مطالعه به این نتیجه رسید که بینندگان پرخاشگرتر، بیشتر احتمال داره با شخصیت‌های پرخاشگر هم‌ذات‌پنداری کنن و روابط فرااجتماعی بیشتری با شخصیت‌های پرخاشگر ایجاد کنن.

تعامل فرااجتماعی با نظریه روان‌شناختی دلبستگی مرتبط شده و عواقب اون همون اثرات چشمگیری رو داشته که جدایی‌های واقعی در روابط دارن. در بررسی رابطه بین تعامل فرااجتماعی و سبک‌های دلبستگی، جاناتان کوهن دریافت که افرادی که بیشتر به برنامه‌های تلویزیونی و رسانه‌ای خاصی دلبسته بودن، تمایل بیشتری به سرمایه‌گذاری در روابط فرااجتماعی داشتن. این تعاملات فرااجتماعی از فرآیندهای فکری روان‌شناختی مشابهی استفاده میکنن که اغلب در روابط شخصی واقعی به کار میرن.

در تعامل فرااجتماعی، هیچ تعامل اجتماعی «عادی» وجود نداره؛ این یه رابطه خیلی یک‌طرفه است. طرف آگاه هیچ کنترل مستقیمی بر اعمال طرفی که مشاهده میکنه نداره و تماس و تاثیرگذاری بر اون براش خیلی سخته.

جدایی فرااجتماعی

در حالی که خیلی از تحقیقات بر شکل‌گیری و حفظ روابط فرااجتماعی تمرکز دارن، تحقیقات دیگه‌ای شروع به تمرکز بر این کردن که وقتی یه رابطه فرااجتماعی منحل میشه چه اتفاقی میفته. ایال و کوهن، که واکنش‌ها به پایان سریال تلویزیونی «فرندز» رو بررسی کردن، جدایی فرااجتماعی رو به عنوان «موقعیتی که در اون شخصیتی که بیننده باهاش یه PSR ایجاد کرده، از تلویزیون خارج میشه» تعریف میکنن. ناراحتی که مصرف‌کنندگان رسانه بعد از یه جدایی فرااجتماعی تجربه میکردن، خیلی شبیه به ناراحتی یه رابطه اجتماعی بود. با این حال، ناراحتی عاطفی تجربه شده بعد از جدایی فرااجتماعی ضعیف‌تر از ناراحتی رابطه بین‌فردی واقعی بود.

لاتر و مویر-گوسه هم مفهوم جدایی فرااجتماعی رو در نظر گرفتن، اما به شکل موقت‌تر. در حالی که مطالعه بر جدایی‌های فرااجتماعی ناشی از اعتصاب نویسندگان از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸ تمرکز داشت، محقق‌ها دریافتن که مصرف‌کنندگان رسانه هنوز سطوح مختلفی از ناراحتی عاطفی رو تجربه میکردن. این مطالعه، مثل مطالعات قبلی، نشون داد که روابط فرااجتماعی خیلی شبیه به روابط واقعی عمل میکنن.

جیریس واکنش‌های طرفداران به پایان سریال تلویزیونی استرالیایی طولانی مدت «همسایه‌ها» رو بررسی کرد. طرفداران احساسات غم و اندوه قابل توجه و درک جدایی فرااجتماعی با شخصیت مورد علاقه‌شون رو گزارش کردن. طرفدارانی که روابط فرااجتماعی قوی‌تری با شخصیت مورد علاقه‌شون تشکیل داده بودن، خودشون رو به شدت طرفدار سریال معرفی میکردن و سریال رو برای انگیزه‌هایی مثل سرگرمی و مواجهه با سبک‌های زندگی مختلف تماشا میکردن، غم و اندوه بیشتری رو در پایان سریال گزارش کردن. در این مطالعه، پیوند فرااجتماعی با یه شخصیت مورد علاقه شامل همدردی با تجربیات روی صفحه نمایش اون‌ها و تصور اینکه چه فکر و احساسی دارن، بود.

روابط فرااجتماعی در دنیای اینترنت

توی سال ۱۹۹۸، جان ایمی از دانشگاه ایالتی آیووا و لولا مک‌کورد از دانشگاه آلاباما، مطالعه‌ای با عنوان «افزودن ارزش در عصر اطلاعات: استفاده‌ها و رضایتمندی‌های سایت‌های وب جهان‌گستر» منتشر کردن. توی این مطالعه، اون‌ها مشاهده کردن که وجود روابط فرااجتماعی، عامل تعیین‌کننده مهمی در نرخ بازدید از وب‌سایت‌هاست. توی این مطالعه گفته شده: «به نظر میرسه وب‌سایت‌هایی که حس قوی از شخصیت رو به نمایش میذارن، ممکنه توسعه نوعی رابطه فرااجتماعی با بازدیدکنندگان وب‌سایت رو هم تشویق کنن.»

توی سال ۱۹۹۹، جان هورنر از دانشگاه آلاباما، مطالعه‌ای با عنوان «مقیاس‌بندی وب: مقیاس تعامل فرااجتماعی برای وب‌سایت‌های جهان‌گستر» منتشر کرد که در اون روشی برای اندازه‌گیری اثرات تعامل فرااجتماعی در اینترنت پیشنهاد داد. این مطالعه توضیح داد که وب‌سایت‌ها ممکنه «پرسونا»هایی رو به نمایش بذارن که میزبان بازدیدکنندگان سایت‌ها هستن تا علاقه عمومی رو جلب کنن.

پرسوناها، در بعضی موارد، چیزی جز نمایش آنلاین افراد واقعی، که اغلب چهره‌های عمومی برجسته هستن، نیستن، اما گاهی اوقات، طبق این مطالعه، ساخته‌های خیالی وب‌مسترهای سایت‌ها هستن. پرسوناها «بسیاری از ویژگی‌های یه همراه واقعی رو به خودشون میگیرن، از جمله حضور منظم و مکرر، حس فوریت… و احساس یه ملاقات رو در رو.» این مطالعه به این نکته اشاره میکنه که حتی وقتی چنین پرسونا‌هایی ایجاد نشده باشن، روابط فرااجتماعی ممکنه همچنان توسعه پیدا کنن. وب‌مسترها میتونن از طریق سبک نوشتاری محاوره‌ای، توسعه شخصیت گسترده و فرصت‌هایی برای تبادل ایمیل با پرسونا‌ی وب‌سایت، تعاملات فرااجتماعی رو تقویت کنن.

هورنر از مقیاس تعامل فرااجتماعی (PSI) که توسط روبین، پرس و پاول در سال ۱۹۸۵ توسعه داده شده بود، استفاده کرد و این مقیاس رو برای ارزیابی دقیق‌تر تعاملات فرااجتماعی در اینترنت اصلاح کرد. اون‌ها از این مقیاس برای سنجش واکنش‌های شرکت‌کننده‌ها به تعدادی از وب‌سایت‌های مختلف و به طور کلی برای تعیین اینکه آیا نظریه تعامل فرااجتماعی میتونه به استفاده از اینترنت مرتبط بشه یا نه، استفاده کردن. این مطالعه به این نتیجه رسید که، اولا، تعامل فرااجتماعی به حضور یه پرسونای سنتی در یه وب‌سایت وابسته نیست. داده‌ها نشون داد که وب‌سایت‌هایی با «پرسوناهای قوی» توصیف شده، به طور قابل توجهی بازدید بیشتری نسبت به سایر وب‌سایت‌های انتخاب شده توسط مجریان مطالعه جذب نکردن. «شخصیت رسانه‌ای تحت‌اللفظی از اخبار یا سریال‌های آبکی گذشته [که مقیاس اصلی PSI حول اون چارچوب‌بندی شده بود] از بین رفته. استعاره طراحی، جریان تجربه وب و سبک‌های ارائه متنی و گرافیکی اطلاعات، همگی به عناصر یه پرسونای وب‌سایت تبدیل میشن و تعامل فرااجتماعی توسط بازدیدکننده/کاربر با اون پرسونا رو تشویق میکنن.»

در شبکه‌های اجتماعی

اگرچه بیشتر ادبیات بر تعامل فرااجتماعی به عنوان یه پدیده تلویزیونی و سینمایی تمرکز کرده، فناوری‌های جدید، یعنی اینترنت، نگاه دقیق‌تری به این تعاملات رو ضروری کرده. کاربردهای PSI در محیط‌های با واسطه کامپیوتر به طور مداوم در ادبیات از اوایل دهه ۲۰۰۰ و ۲۰۱۰ مستند شده. خیلی از محقق‌ها به این نتیجه رسیدن که همونطور که روابط فرااجتماعی در تلویزیون و رادیو وجود داره، در محیط‌های آنلاین مثل وبلاگ‌ها و سایر سایت‌های شبکه‌های اجتماعی هم وجود داره. از طریق بررسی دنبال‌کننده‌های وبلاگ‌های سیاستمداران، کرستین ثورسون و شلی راجرز دریافتن که تعامل فرااجتماعی با سیاستمدار بر نظرات مردم در مورد اون سیاستمدار تاثیر میذاره و اون‌ها رو به رای دادن به اون سیاستمدار تشویق میکنه.

شبکه‌های اجتماعی به عنوان کانال جدیدی طراحی شدن که از طریق اون‌ها تعامل/رابطه فرااجتماعی میتونه شکل بگیره. تحقیقات نشون داده که تعامل با افراد از طریق وبلاگ‌ها و شبکه‌های اجتماعی مثل توییتر میتونه بر برداشت‌ها از اون افراد تاثیر بذاره. با فعال‌تر شدن کاربران اینترنت در پلتفرم‌هایی مثل فیسبوک و توییتر، دنبال‌کننده‌ها اغلب احساس مشارکت بیشتری با اون‌ها میکنن و این باعث قوی‌تر شدن روابط فرااجتماعی میشه.

رسانه‌های اجتماعی به عنوان «برنامه‌های مبتنی بر اینترنت که بر پایه‌های ایدئولوژیک و فناورانه وب ۲.۰ بنا شدن و امکان ایجاد و تبادل محتوای تولید شده توسط کاربر رو فراهم میکنن» تعریف میشن. در حالی که استفاده از رسانه‌های اجتماعی برای مقاصد شخصی رایجه، استفاده از رسانه‌های اجتماعی توسط سلبریتی‌ها به اون‌ها فرصتی داده تا با تسهیل تبلیغات دهان به دهان، پلتفرم بزرگتری برای اهداف شخصی یا تبلیغ برند داشته باشن.

شبکه‌های اجتماعی حداقل یه ویژگی کلیدی رو از اینترنت به ارث میبرن و اون اینه که دسترسی باز برای همه کاربران رو ارائه میدن. فیلیپ دریک و اندی میا استدلال میکنن که اینترنت، و در نتیجه شبکه‌های اجتماعی و وبلاگ‌ها، فرآیندهای دروازه‌بانی رو که در سایر اشکال رسانه‌های جمعی وجود داره، کاهش میدن. اون‌ها بیشتر بیان میکنن که این به این معنیه که اطلاعات آنلاین میتونه بدون فیلتر منتشر بشه و بنابراین به شرایط چارچوب سختگیرانه‌ای مثل تلویزیون یا روزنامه‌ها وابسته نیست. این، با این حال، همچنان موضوع یه بحث مداوم در تحقیقاته.

از طریق حضور در پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی، ستاره‌ها و سلبریتی‌ها از یه طرف سعی میکنن در تولید تصویر خودشون مشارکت کنن؛ از طرف دیگه، باید در این رسانه‌ها حضور داشته باشن تا در دستور کار رسانه‌ها و در نتیجه مخاطبان باقی بمونن. به گفته محققان آلمانی مثل گرگور داشمن و هولگر شرام، سلبریتی‌ها همگی باید برای جلب توجه (محدود) مردم رقابت کنن. در چنین محیط رقابتی، یه فرد مشهور باید در تمام کانال‌های رسانه‌ای قابل دسترس حضور داشته باشه.

توییتر

توییتر یکی از محبوب‌ترین پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی و یه انتخاب رایج برای سلبریتی‌هاست که میخوان بدون افشای اطلاعات دسترسی شخصی، با طرفدارانشون چت کنن. توی سال ۲۰۱۳، تحلیل استیور و لاوسون فرض کرد که توییتر میتونه برای یادگیری در مورد تعامل فرااجتماعی استفاده بشه و این مطالعه اولین قدم رو در این راستا برداشت. این مطالعه شامل نمونه‌ای از ۱۲ سلبریتی رسانه‌های سرگرمی، ۶ مرد و ۶ زن بود که همگی از فیدهای توییتر سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ گرفته شده بودن.

نتیجه نشون داد که، اگرچه طرفدارانی که از طریق توییتر با سلبریتی‌ها تعامل دارن، دسترسی محدودی برای برقراری ارتباط با سلبریتی دارن، اما این رابطه همچنان فرااجتماعیه، حتی اگه یه طرفدار گاهی اوقات جوابی از سلبریتی دریافت کنه. توییتر میتونه ارتباط مستقیمی بین دنبال‌کننده‌ها و سلبریتی‌ها یا اینفلوئنسرها فراهم کنه که دسترسی به اطلاعات روزمره رو میده. این برای اکثر طرفداران یه راه سرگرم‌کننده است چون توییتر به اون‌ها این امکان رو میده که بخشی از زندگی‌ای باشن که ازش لذت میبرن.

هرچه تعداد دنبال‌کننده‌های یه نفر در توییتر بیشتر باشه، نفوذ اجتماعی درک شده اون شخص بیشتره. این به خصوص به این دلیله که توییت‌ها برای همه دنبال‌کننده‌ها پخش میشه، که بعدا میتونن این پست‌ها رو برای دنبال‌کننده‌های خودشون ریتوییت کنن، که بعدا برای هزاران عضو دیگه توییتر دوباره پخش میشه. پدیده «ترند شدن» (یعنی کلماتی که با نرخ بالاتری نسبت به بقیه در یه پلتفرم رسانه اجتماعی تگ میشن) که معادل یه فیلم پرفروش یا یه آهنگ برتر در چارت‌های بیلبورد در نظر گرفته میشه، به کاربران این امکان رو میده که در این پلتفرم نفوذ کسب کنن. توییتر، در کنار سایر وب‌سایت‌های رسانه‌های اجتماعی، میتونه توسط کاربرانش به عنوان شکلی از کسب سرمایه اجتماعی استفاده بشه.

ویدیو آنلاین و پخش زنده

محققان در کنفرانس بین‌المللی هاوایی در مورد علوم سیستم در سال ۲۰۲۲، تعاملات در سرویس‌های پخش زنده رو «روابط سایبر-اجتماعی» نامیدن؛ اون‌ها بیان کردن که این تعاملات «موقعیتی میانی بین» روابط اجتماعی (که در اون‌ها نزدیکی فضایی و تماس بدنی وجود نداره) و روابط فرااجتماعی (چون تقابل و نزدیکی زمانی وجود داره) دارن.

یوتیوب

یوتیوب، یه پلتفرم رسانه اجتماعی که به اشتراک‌گذاری محتوای ویدیویی تولید شده توسط کاربرانش اختصاص داره، در محبوبیت رشد کرده و به شکلی از رسانه تبدیل شده که برای نسل فعلی شبیه به تلویزیونه. با دادن بینشی به زندگی روزمره‌شون از طریق عمل «ولاگینگ»، سازندگان محتوا باعث میشن بینندگان روابط نزدیک یک‌طرفه‌ای باهاش برقرار کنن که در زنجیره‌های کامنت، فن آرت و پاسخ‌های مداوم با سازنده مورد نظر آشکار میشه. تعامل و روابط فرااجتماعی معمولا بین سازندگان و مخاطبانشون به دلیل تمایل سازنده به تعامل با طرفدارانش از طریق کامنت‌ها یا پست‌ها شکل میگیره. خیلی از سازندگان جزئیات «شخصی» زندگی‌شون رو به اشتراک میذارن، حتی اگه در هویت صیقل‌خورده‌ای که آنلاین منتقل میکنن، اصالت کمی وجود داشته باشه.

تعامل بین بینندگان و سلبریتی‌ها به جایگذاری محصول یا برندینگ محدود نمیشه – بینندگان میتونن با سلبریتی‌ها یا اینفلوئنسرهایی که ممکنه در واقعیت هیچ شانسی برای تماس باهاشون نداشته باشن، معاشرت کنن. مگان فاروکمنش، برای «د ورج»، نوشت که روابط فرااجتماعی «برای موفقیت یوتیوبرها حیاتیه و این چیزیه که بینندگان رو به یه جامعه وفادار تبدیل میکنه… بینندگانی که با سازندگان مورد علاقه‌شون دوستی یا صمیمیت احساس میکنن، میتونن انتظارات بالاتری داشته باشن و واکنش‌های قوی‌تری وقتی این انتظارات برآورده نمیشه، نشون بدن… چون سازندگان اغلب از طریق عضویت‌ها، پاترئون‌ها و سایر راه‌های نقدی از طرفدارانشون پول در میارن، طرفدارانی هستن که احساس میکنن حق دارن جزئیات خاصی در مورد زندگی سازندگان یا حتی محتوای خاصی رو بدونن… مرز بین زندگی سازندگان و کارشون یه خط باریکه».

توی یه مطالعه که توسط گوگل در سال ۲۰۱۷ انجام شد، ۴۰ درصد از مشترکین یوتیوب نسل هزاره گزارش کردن که «سازندگان مورد علاقه‌شون اون‌ها رو بهتر از دوستاشون درک میکنن». برای خیلی از بینندگان، روابط فرااجتماعی چهار عاملی رو که توسط نظریه «قدرت پیوندهای ضعیف» مارک گرانووتر تعریف شده، تیک میزنه: صمیمیت از طریق به اشتراک گذاشتن جزئیات شخصی توسط سازنده به دست میاد، که بینندگانشون ممکنه به صورت عاطفی بهش واکنش نشون بدن؛ بینندگان زمان رو به تماشای محتوایی که سازنده آپلود میکنه اختصاص میدن؛ و چیزی که سازنده پست میکنه – چه حمایت شده باشه یا نه – ممکنه باعث بشه بیننده احساس کنه چیزی مثل یه لطف بهش پیشنهاد شده.

توییچ

توییچ، یه سرویس پخش زنده ویدیویی با تمرکز بر پخش زنده بازی‌های ویدیویی، محتوای خلاقانه و استریم‌های «در زندگی واقعی»، از زمان راه‌اندازی در ژوئن ۲۰۱۱ محبوبیت زیادی پیدا کرده. پلتفرم توییچ سازندگان رو تشویق میکنه که مستقیما با طرفدارانشون درگیر بشن. طبق تحقیقات، یه جذابیت بزرگ این وب‌سایت، جنبه مشارکت مستقیم کاربران در یه پخش زنده از طریق عملکرد چته. به نوبه خود، استریمرها با مخاطبانشون با سلام کردن به اون‌ها با نام کاربری یا پاسخ دادن به پیام‌هاشون در کامنت‌ها تعامل دارن.

همونطور که در یه مطالعه ذکر شده، این نوع تعامل «حس اجتماع» رو شکل میده. پخش‌های زنده توییچ یه «مکان سوم» دیجیتال ایجاد میکنن، اصطلاحی که توسط ری اولدنبورگ ابداع شده و یه گردهمایی عمومی و غیررسمی از افراد رو توصیف میکنه که برای ساختن یه جامعه اساسی هستن. این حس اجتماع زمانی بیشتر تقویت میشه که کاربران به شرکت‌کنندگان منظم یه استریم تبدیل بشن، چه با تماشای مکرر برنامه‌های زنده و چه با مشترک شدن در کانال سازنده.

مشترک شدن در یه کانال توییچ راه دیگه‌ایه که بینندگان در یه پخش زنده شرکت میکنن. این به عنوان شکلی از «حمایت» دیجیتال در نظر گرفته میشه که در اون مخاطبان برای حمایت مالی از یه سازنده پول پرداخت میکنن. شکل‌گیری چیزی که یه عضو مخاطب به عنوان یه رابطه شخصی با استریمر مورد علاقه‌اش درک میکنه، نقش بزرگی در تصمیم‌گیری برای مشترک شدن یا نشدن داره.

مجله «وایرد» بیان کرد که توییچ «پیشگام چیز فرااجتماعی دیجیتال بود. به طور خاص، کسب درآمد از اون در مقیاس وسیع». دیوید فینچ، در کتاب «پیامدها و تاثیرات ورزش‌های الکترونیک بر تجارت و جامعه»، تاکید کرد که استریمرها در توییچ گزینه‌های زیادی برای کسب درآمد از محتواشون دارن مثل کمک‌های مالی از طریق توییچ، اشتراک کانال و درآمد تبلیغاتی؛ علاوه بر این، توییچ بیشتر با پخش زنده مرتبطه تا یوتیوب و «درجه تعامل بسیار بالاتری» بین سازنده محتوا و بیننده داره. فینچ نوشت که «محبوبیت توییچ با سایر اشکال رسانه‌های دیجیتال نوظهور موازیه از این جهت که توسط کاربر تولید میشه، از روابط فرااجتماعی ایجاد شده آنلاین بهره میبره و صمیمیت رو به روش‌های جدیدی برقرار میکنه… بینندگان توییچ هم ممکنه به طور مشابه زمانشون رو در کانال‌های توییچ مورد علاقه‌شون به عنوان برخوردهای آشنا، خنده‌دار و آموزنده با دوستان گیمرشون در نظر بگیرن».

محققانی مثل تایم ولف، فرانک اشنایدر و استفان بکرت دریافتن که روابط فرااجتماعی یه جزء کلیدی برای موفقیت یه استریمر توییچ و لذت بردن مخاطبان از توییچه؛ به خصوص، ویژگی‌های چت توییچ میتونه این رابطه رو تقویت کنه. اون‌ها تاکید کردن که «استریمرهای حرفه‌ای یه برنامه شخصی برای زمان‌های استریم دارن تا کاربران بتونن به دیدن دوباره دوستانشون تکیه کنن – شبیه به شخصیت‌های یه برنامه تلویزیونی دوره‌ای. بنابراین، بینندگان میتونن روابطشون رو با استریمرها حفظ کنن. هرچه پیوندهای بین بینندگان و استریمرها قوی‌تر بشه، کاربران بیشتری ممکنه از موفقیت استریمر مورد علاقه‌شون حمایت کنن». روزنامه «گاردین» هم بر ماهیت تعاملی توییچ تاکید کرد و اینکه «این فرمت برای پرورش رابطه در بین جامعه بسیار خوبه و خودش رو به عنوان یه پاتوق مجازی برای میلیون‌ها کاربر نوجوان و دانشجو تثبیت کرده».

استریمرهای توییچ همچنین در مورد نکات منفی مرتبط با این روابط فرااجتماعی مثل آزار و اذیت و تعقیب توسط طرفداران صحبت کردن. سیسیلیا دآناستازیو، برای «کوتاکو»، نوشت که «استریمرهای توییچ مثل گیشاهای عصر دیجیتال هستن. اون‌ها میزبانی میکنن، سرگرم میکنن، گوش میدن، پاسخ میدن. اون‌ها مهارتشون رو – در بیشتر موارد بازی کردن – از پشت یه لایه ضخیم از آشنایی به نمایش میذارن. شاید به این دلیله که بینندگان رو به خونه‌هاشون راه میدن، یا چون فرمت پخش زنده صادقانه به نظر میرسه یا به خاطر دسترسی بی‌سابقه‌شون، اما چیزی در مورد سرگرم‌کننده بودن در توییچ وجود داره که مرز بین بیننده و دوست رو محو میکنه. حفظ فاصله سالم از طرفداران میتونه سخت باشه. و برای طرفداران، گاهی اوقات تشخیص تفاوت بین سرگرم‌کننده و همراه میتونه سخت باشه».

«د ورج» و «هاف‌پست» هر دو به طور خاص به آزار و اذیت‌هایی که استریمرهای زن در توییچ تجربه میکنن، اشاره کردن. جسلین کوک، برای «هاف‌پست»، نوشت که «تقریبا همه زنانی که از طریق توییچ امرار معاش میکنن، میدونن که داشتن بینندگان مردی که بعد از ساعت‌ها تماشای اون‌ها در زمان واقعی، احساسات وسواسی عاشقانه و جنسی پیدا میکنن، چه حسی داره. نتیجه، محیطیه که در اون آزار و اذیت شدید، تهدید به تجاوز و مرگ، باج‌گیری، تعقیب و بدتر از اون به خطرات شغلی معمولی تبدیل شده. استریمرهای زنی که با هاف‌پست صحبت کردن، گفتن که ای کاش قبل از پیوستن به توییچ میدونستن که دارن برای یه سیل بی‌پایان از آزار و اذیت غیرانسانی با امکان توسل کم یا بدون امکان ثبت‌نام میکنن».

پادکسترها

پادکست‌ها، مجموعه‌های اپیزودیک از فایل‌های صوتی دیجیتال کلامی که کاربر میتونه اون‌ها رو در یه دستگاه شخصی دانلود کنه، همچنین برای پرورش روابط فرااجتماعی بین پادکسترها و شنوندگان شناخته شدن. در اوایل سال ۲۰۱۲، رابرت سی. مک‌دوگال نوشت: «پادکست، و به خصوص پادکستی که در حال حرکت بهش گوش داده میشه، ممکنه بخشی از یه تکامل در پدیده‌های فرااجتماعی و یه بخش اساسا جدید از ارتباطات بین‌فردی با واسطه باشه. پادکست‌ها حس شخصی و تمام اثرات روان‌پویشی همراه با برنامه رادیویی اولیه فسندن رو تقویت میکنن.»

لیث زوریکات در کتابش «قرن دوم رادیو» (۲۰۲۰) در مورد «ماهیت فرااجتماعی پادکست» نوشت. ویل ویلیامز، نویسنده، نوشت: «بین احساس دوستی، حس راحتی، بین خودتون و یه پادکستر، و واقعی فرض کردن اون دوستی تفاوت وجود داره. چیزی که پادکسترها رو جذاب میکنه اینه که اون‌ها یه کیفیت «مرد معمولی» دارن: هر کسی میتونه یه پادکست بسازه، و این به این معنیه که در خیلی از ژانرها، پادکسترها «عادی‌تر» از خالقان در رسانه‌های دیگه به نظر میرسن. به راحتی میشه احساس کرد که اگه پادکسترها رو ملاقات میکردید، دوستتون میشدن: احتمالا شنونده از همون وضعیت اقتصادی-اجتماعی پادکستر برخورداره و نه تنها سایر ویژگی‌های جمعیتی پایه رو با پادکستر به اشتراک میذاره، بلکه علایق، شوخی‌ها و فلسفه‌هاشون رو هم به اشتراک میذاره.»

در «گاردین»، ریچل آروستی در مورد اینکه چطور در طول قرنطینه‌های ناشی از همه‌گیری کووید-۱۹، «پادکسترها جایگزین دوستان واقعی ما شدن […] و همراهی رو فراهم کردن که تشخیص اون از چیز واقعی به طور فزاینده‌ای دشوار شده.» او نوشت که «پادکست‌ها صمیمی هستن، بدون حضور مخاطب در اتاق که فاصله خودتون رو بهتون یادآوری کنه.»

میکائیلا نادورا، محقق معناشناسی از دانشگاه ایالتی پورتلند، نوشت که «[روابط فرااجتماعی] با میزبانان پادکست ممکنه به همون روشی که روابط واقعی پرورش پیدا میکنن، شکل بگیرن. از اونجایی که روابط اجتماعی برای ما مهمه، با پیشرفت‌های جدید خودگردان و شخصی‌سازی شده در چشم‌انداز رسانه و فناوری ما، میتونیم همون روابط صمیمی رو با چهره‌های رسانه‌ای داشته باشیم.»

تاثیرات تجاری

نظریه تعامل فرااجتماعی (PSI) برای درک رفتار خرید مصرف‌کنندگان در زمینه آنلاین استفاده شده. با توسعه رسانه‌های اجتماعی مثل فیسبوک، توییتر، اینستاگرام و یوتیوب، هم شرکت‌ها و هم مصرف‌کنندگان شروع به استفاده مکرر از پلتفرم‌های تجارت اجتماعی کردن. خیلی از مطالعات نشون میدن که در بین عوامل مختلفی که بر تصمیم خرید مصرف‌کنندگان در این پلتفرم‌ها تاثیر میذارن، مثل اعتبار محصولات، تعامل فرااجتماعی تاثیر بالقوه بیشتری بر تصمیمات نهایی کاربران داره. سوکولووا و کفی مطالعه‌ای با مجموعه داده بزرگ (۱۲۰۹ پاسخ‌دهنده) از مخاطبان چهار اینفلوئنسر محبوب در بخش زیبایی و مد در فرانسه انجام دادن تا تاثیر تعامل فرااجتماعی و اعتبار بر قصد خرید مصرف‌کنندگان رو کشف کنن. مطالعه اون‌ها نشون میده که نسل‌های جوان‌تر برای تعامل فرااجتماعی و دلبستگی شخصی‌شون به اینفلوئنسرها بیشتر از اعتبار ارزش قائل هستن.

در پلتفرم‌های تجارت اجتماعی، کاربران قصد دارن دو نوع تعامل فرااجتماعی ایجاد کنن، یکی با کاربران دیگه و یکی با سلبریتی‌ها.

تعامل فرااجتماعی با کاربران دیگر

بعضی از کاربران رسانه‌های اجتماعی، که اینفلوئنسر نامیده میشن، خالقان فعال محتوای آنلاین هستن، مثل تجربیات شخصی، ایده‌ها یا نقدها برای مخاطبان هدف. اینفلوئنسرها میتونن تا حدی شبیه به سلبریتی‌ها، متخصص بشن و پست‌هاشون ممکنه بر محصولات و برندها تاثیر بذاره و مشتریان بالقوه، یعنی دنبال‌کننده‌هاشون، رو تحت تاثیر قرار بده. کاربران در یه پلتفرم تجارت اجتماعی از طریق تصاویر، ویدیوها و بازخوردهایی که در رسانه‌های اجتماعی به اشتراک میذارن، با کاربران و اینفلوئنسرهای دیگه «ملاقات» میکنن. با گذشت زمان، بعد از چندین بار «ملاقات»، صمیمیت خیالی بهبود پیدا میکنه و کاربران به طور عمدی دوستی آنلاین رو حفظ میکنن، که این یه تعامل فرااجتماعیه. اینفلوئنسرها در پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی اغلب در مورد محصولاتی که آزمایش کردن نظر میدن و با ارائه احساسات و تجربیات شخصی‌شون به همراه تصاویر و ویدیوها، اون‌ها رو به صورت آنلاین به سایر کاربران تبلیغ میکنن.

بعضی از برندها استراتژی‌های بازاریابی اینفلوئنسری اینستاگرام خودشون رو دارن تا قصد خرید و درک اعتماد دنبال‌کننده‌ها رو افزایش بدن. تحت رابطه فرااجتماعی، کاربران تمایل دارن به تصاویر یا نظراتی که اینفلوئنسرها در مورد محصولات داشتن، تکیه کنن، که این بر تصمیمات نهایی مصرف‌کنندگان تاثیر میذاره. بنابراین، خیلی از تاجران تجارت اجتماعی از این پیامد روان‌شناختی استفاده میکنن و تصاویر زیبا و نظرات مثبت در مورد محصولات رو منتشر میکنن تا تجربه خرید بصری‌تری رو به کاربران ارائه بدن.

برای مثال، محبوبیت ولاگ‌ها یه فضای اجتماعی ایجاد میکنه که در اون غریبه‌ها میتونن احساسات رو به اشتراک بذارن و رابطه صمیمی ایجاد کنن. دنبال‌کننده‌های اینفلوئنسرها سلیقه خودشون و سلبریتی‌ها یا اینفلوئنسرهایی که تماشا میکنن رو مقایسه میکنن، به طوری که PSI در بین اون‌ها ایجاد شده. خیلی از تاجران به ولاگرها پول میدن تا مشترکینشون رو به خرید محصولات توصیه و ترغیب کنن. ولاگ‌ها تجربه بصری زنده‌ای رو برای بینندگان فراهم میکنن و مخاطبان میتونن از طریق این رسانه، نزدیکی با ولاگرها رو درک کنن که یه رابطه مجازی مثل رو در رو ایجاد میکنه. مخاطبان ممکنه تحت تاثیر اون ولاگ‌ها و ولاگرها برای تصمیم‌گیری خریدشون قرار بگیرن.

تعامل فرااجتماعی با سلبریتی‌ها

روابط PSI راحت‌تر بین کاربران رسانه‌های اجتماعی و سلبریتی‌ها شکل میگیره. در رسانه‌های اجتماعی، سلبریتی‌ها روابط صمیمی‌تری با مصرف‌کنندگان و طرفداران ایجاد و تقویت میکنن. خودافشایی سلبریتی‌ها میتونه به طرفداران و مخاطبانشون اجازه بده با اون سلبریتی‌ها ارتباط برقرار کنن و توهم رابطه حضوری با سلبریتی‌ها رو تحریک کنه. به طور همزمان، زمینه پلتفرم‌های تجارت اجتماعی، که توسط فناوری‌های رسانه‌های اجتماعی وب ۲.۰ پشتیبانی میشه، تعاملات فرااجتماعی کاربران با سلبریتی‌ها و متخصصان رو تحریک میکنه. نظریه کاهش عدم قطعیت یه نمونه از راهی است که این میتونه رخ بده. فرآیند مواجهه مکرر با یه فرد به تدریج سطح عدم قطعیت کاربر رو کاهش میده، که این شانس دوست داشتن این سلبریتی توسط کاربر رو افزایش میده.

در بعضی از وب‌سایت‌های خرید اجتماعی، کاربران میتونن سلبریتی‌ها رو دنبال کنن و با اون افراد تعامل داشته باشن تا یه پیوند خیالی بین سلبریتی‌ها و خودشون ایجاد کنن. مواجهه مکرر با سلبریتی به کاربران حس پیش‌بینی‌پذیری در اعمالشون میده، که حس وفاداری رو ایجاد میکنه. PSI به افزایش جذابیت اجتماعی بیشتر برای سلبریتی‌ها و اعتبار بیشتر که مشتریان میتونن بهش اعتماد کنن، کمک میکنه.

کاربرانی که در PSI سلبریتی-طرفدار غرق شدن، ممکنه وفاداری خودشون رو از طریق فعالیت‌های مختلف، از جمله خرید محصولات تایید شده توسط سلبریتی‌ها، تایید کنن. برخلاف اینفلوئنسرها، سلبریتی‌ها با خرید ناگهانی قوی‌تری طرفدارانشون رو جذب میکنن. مصرف‌کنندگان هدف (طرفداران) به جای دریافت منفعلانه اطلاعات از سلبریتی‌ها، تمایل به تعامل با اون‌ها دارن. با خرید و حمایت از محصولات تایید شده توسط سلبریتی، طرفداران ممکنه رابطه صمیمی‌تری با سلبریتی‌ها در تصوراتشون ایجاد کنن.

در یه مقاله مجله در سال ۲۰۱۴، سونگ-آ انی جین و جو فوآ در مورد اینکه چطور مطالعاتی رو برای تعیین فرضیه‌های متعدد بر اساس تعداد دنبال‌کننده‌های یه سلبریتی در ارتباط با اعتمادی که به یه مصرف‌کننده القا میشه، انجام دادن، بحث کردن. این مطالعه از نظر تایید یه محصول توسط یه سلبریتی و احتمال خرید محصول توسط مصرف‌کننده بعد از دیدن تبلیغ انجام شد. مصرف‌کنندگان سلبریتی با تعداد دنبال‌کننده بالا رو از نظر فیزیکی جذاب‌تر، قابل اعتمادتر و شایسته‌تر درک میکردن.

تعداد بالای دنبال‌کننده‌ها در پروفایل تاییدکننده سلبریتی همچنین قصد مصرف‌کنندگان برای ایجاد دوستی آنلاین با سلبریتی رو به طور قابل توجهی افزایش داد. این مطالعه به این نتیجه رسید که اگه یه سلبریتی با تعداد دنبال‌کننده بالاتر به عنوان قابل اعتمادتر درک میشد، مصرف‌کننده به طور قابل توجهی درگیری پس از مواجهه با محصول و قصد خرید بالاتری رو در مقایسه با کسایی که در معرض یه سلبریتی با تعداد دنبال‌کننده کمتر بودن، نشون میداد.

تاجران در پلتفرم‌های تجارت اجتماعی پتانسیل‌های عظیمی برای تحلیل و کاربرد تعاملات فرااجتماعی برای دستکاری قصد خرید مصرف‌کنندگان پیدا خواهند کرد. علاوه بر تاثیرگذاری بر طرفداران برای خرید محصولات، سلبریتی‌ها میتونن بر طرفداران برای درگیر شدن در سبک‌های مکالمه‌ای مشابه هم تاثیر بذارن. طرفداران یا اعضای مخاطب در روابط فرااجتماعی ممکنه «به نظر برسه که با سبک‌های زبانی شخصیت‌ها سازگار هستن». با ادامه تعامل طرفداران در یه رابطه فرااجتماعی، پتانسیل این وجود داره که اون‌ها سبک مکالمه سلبریتی رو هنگام برقراری ارتباط در پلتفرم‌های مختلف رسانه‌های اجتماعی تقلید کنن.

تعامل فرااجتماعی با شرکت‌ها

با رشد روابط رسانه‌های اجتماعی بین سلبریتی‌ها و اینفلوئنسرها، کسب‌وکارها پروفایل‌های رسانه‌های اجتماعی برای تعامل با مخاطبان ایجاد کردن. رستوران‌های فست‌فود حساب‌های توییتر کمدی رو برای تعامل با مشتریانشون به روشی شخصی شروع کردن. حساب‌های توییتر شرکت‌ها به توییت‌های مشتریان پاسخ میدن، جوک میگن و در صنعت آنلاین به روش‌هایی که PSI با مصرف‌کنندگان ایجاد میکنه، درگیر میشن. این استراتژی داره کار میکنه.

یه مطالعه توسط لورن آی. لابِرک در سال ۲۰۱۳ نشون داد که مشتریان وقتی برند PSI رو تقویت میکنه، قصد وفاداری بالاتری دارن و بیشتر احتمال داره اطلاعاتی برای برند فراهم کنن. این مطالعه همچنین نشون داد که این نتایج زمانی کمتر محتمل بود که مصرف‌کننده احساس میکرد پاسخ از حساب رسانه اجتماعی شرکت خودکاره. علاوه بر این، گنجاندن جزئیات شخصی و ایده‌های پشت صحنه در تعامل با مصرف‌کنندگان هم PSI رو تحریک میکنه و منجر به تاثیر مثبت میشه.

یه کاربرد دیگه تعامل فرااجتماعی در ارتباطات سازمانی اینه که تصویر رسانه‌های اجتماعی مدیران عامل هم به تصویر و شهرت شرکت کمک میکنه. بنابراین، مدیران عامل به ارتباطشون با مشتریان، کارمندان و سرمایه‌گذاران توجه کردن. اون‌ها ویژگی‌های عمومی خودشون رو از طریق رسانه‌های اجتماعی برای برقراری ارتباط با ذینفعان بهبود میبخشن.

در یه مطالعه در سال ۲۰۲۳ که شامل صنعت رستوران‌های خدمات سریع (QSR) بود، بانرجی، سن و زاهای دریافتن که تعامل مشتریان در فروشگاه به شکل استفاده از رسانه‌های اجتماعی میتونه قدرت پیش‌بینی قوی داشته باشه. نویسندگان دریافتن که پست‌های رسانه‌های اجتماعی حاوی نام‌های تجاری محصول که توسط یه مشتری درگیر در محوطه فروشگاه ایجاد شده، میتونه تعاملات فرااجتماعی رو به شکل لایک، ریتوییت و پاسخ تحریک کنه که میتونه منجر به افزایش سرریز رقابتی بشه. چنین اثراتی میتونه بر اساس تراکم رقبا در منطقه افزایش یا کاهش پیدا کنه. با ترکیب داده‌ها از شش پایگاه داده مختلف، نویسندگان نشون میدن که چطور رسانه‌های اجتماعی میتونن برای تاثیرگذاری بر موقعیت‌های رقابتی در بازارهای محلی استفاده بشن. در این مطالعه جالب، نویسندگان هشدار میدن که توصیفات به ظاهر مثبت مشتریان از داخل یه فروشگاه در نهایت میتونه به برندهای رقیب کمک کنه و بنابراین مدیران فروشگاه باید در نظارت بر پست‌های رسانه‌های اجتماعی مشتریان دقت کنن.

پخش زنده

به گفته کو و چن (۲۰۲۰)، «پخش زنده در ابتدا در پخش رویدادهای ورزشی یا مسائل خبری در تلویزیون استفاده میشد. با محبوبیت روزافزون اینترنت موبایل، حالا کاربران اینترنت و شرکت‌های کوچیک میتونن خودشون رو از طریق استفاده از اپلیکیشن پخش زنده پخش کنن.» خیلی از پلتفرم‌ها عملکرد پخش زنده خودشون رو توسعه و راه‌اندازی کردن، مثل Taobao.com و فیسبوک. برای خرده‌فروشان آنلاین مثل Taobao.com یا Tmall.com، کاربران میتونن میزبانان و سلبریتی‌ها رو دنبال کنن و باهاشون مثل دوست تعامل داشته باشن.

«چین در آگوست ۲۰۱۹ تا ۴۳۳ میلیون بیننده پخش زنده داشت [CNNIC 2019]. استفاده از پخش زنده برای تبلیغ برندها و محصولات در زمینه تجارت الکترونیک در چین «در حال انفجار» است [Aliresearch 2020]. برای مثال، در طول رویداد «۱۸ ژوئن» در سال ۲۰۱۹، پلتفرم پخش زنده Taobao فروشی به مبلغ ۱۳ میلیارد یوان رو به همراه داشت و تعداد تاجرانی که پخش زنده داشتن، نسبت به سال قبل تقریبا ۱۲۰ درصد افزایش پیدا کرد. تعداد پخش‌ها نسبت به سال قبل ۱۵۰ درصد رشد کرد [CNNIC 2019].»

از دیدگاه یه خرده‌فروش، پخش زنده فرصت‌های بیشتری برای بازاریابی، برندینگ، بهبود خدمات مشتری و افزایش درآمد فراهم میکنه. به عنوان یه مشتری، پخش زنده همچنین تجربه خرید همزمان‌تر و تعاملی‌تری نسبت به قبل ارائه میده. تعاملات بین استریمرها/فروشندگان و مصرف‌کنندگان همچنین به مشتریان کمک میکنه اطلاعات با کیفیت‌تری در مورد محصولات به دست بیارن، که این با روش خرید سنتی متفاوته.

به گفته شو، وو و لی (۲۰۲۰)، «تجارت استریمینگ یه محیط خرید جدید ایجاد میکنه که محرک‌های متعددی رو برای تحریک مصرف‌کنندگان بالقوه برای افراط در رفتارهای خریدشون فراهم میکنه. این به عنوان یه مدل کسب‌وکار جدید ظهور کرده و پتانسیل زیادی رو برای اضافه کردن تعامل پویا و در زمان واقعی بین فروشندگان (استریمرها) و مصرف‌کنندگان (بینندگان)، ارائه اطلاعات دقیق و درگیر کردن عوامل لذت‌بخش برای جذب مصرف‌کنندگان برای افراط در فرآیندهای مصرف نشون میده. بینندگان میتونن با تماشای پخش‌های زنده اطلاعات پویا و دقیقی به دست بیارن، روابط اجتماعی مجازی با استریمرها ایجاد کنن و از ساعت‌های آرامش‌بخش و سرگرم‌کننده هنگام تماشای استریمرهای جذاب لذت ببرن.»

پخش زنده به بینندگان و استریمرها اجازه میده در یه تعامل در زمان واقعی برای ایجاد صمیمیت و نزدیکی درگیر بشن، بنابراین، اعتبار و اعتماد از طریق تعاملات پویا تقویت میشه. در آمریکا، خرده‌فروشان مثل آمازون و QVC هم روی پلتفرم‌های خرید پخش زنده خودشون کار کردن تا از این مزیت بزرگ استفاده کنن. روابط بین‌فردی در سرویس‌های پخش زنده موقعیتی بین روابط اجتماعی و فرااجتماعی دارن، که به پخش زنده یه موقعیت استثنایی در کل چشم‌انداز رسانه‌های اجتماعی میده.

محدودیت‌های این مفهوم

بیشتر مطالعات به این نتیجه میرسن که PSI فقط به عنوان دوستی رخ میده، که این از نظر نظری و عملی بیش از حد محدودکننده است. آدما ممکنه با چهره‌های رسانه‌ای که اون‌ها رو «دوست» نمیدونن، مثل یه شخصیت شرور در یه سریال، تعاملات فرااجتماعی ایجاد کنن. اگرچه PSI با چهره‌های دوست‌نداشتنی کمتر از قهرمانان و شخصیت‌های مثبت محتمله، اما وضعیت رابطه «عشق به نفرت» با شخصیت‌های دوست‌نداشتنی همچنان رخ میده. بعضی از محقق‌ها متوجه محدودیت محدود کردن PSI به دوستی شدن، که ممکنه اون‌ها رو از ثبت وضعیت گسترده‌تر واکنش‌های معنادار کاربران رسانه باز داره.

توی سال ۲۰۱۰، تیان و هافنر یه پرسشنامه آنلاین رو برای اندازه‌گیری پاسخ‌های ۱۷۴ شرکت‌کننده به یه شخصیت دوست‌داشتنی، خنثی یا دوست‌نداشتنی از درام ABC «لاست» انجام دادن. همه شرکت‌کننده‌ها هم‌ذات‌پنداری‌ای که با شخصیت درک کرده بودن، و همچنین تعامل فرااجتماعی و اینکه چطور سعی کرده بودن دیدگاه‌هاشون رو تغییر بدن تا بیشتر شبیه به شخصیت بشن، گزارش کردن. بر اساس کل نمونه، شباهت درک شده یه پیش‌بینی‌کننده مثبت قابل توجه هم برای هم‌ذات‌پنداری و هم برای تعامل فرااجتماعی بود. بدون شک، تعامل فرااجتماعی برای شخصیت‌های دوست‌داشتنی بالاتر از شخصیت‌های خنثی و دوست‌نداشتنی بود. تعامل فرااجتماعی همچنان با شخصیت‌های دوست‌داشتنی، خنثی و دوست‌نداشتنی ظاهر شد. دیدگاه غالب PSI به عنوان دوستی بر اساس یافته‌های نظری و تجربی مناسب نیست و خیلی از محقق‌ها شروع به بهبود اندازه‌گیری مفهوم PSI کردن.

تحقیقات آینده چه مسیری را طی خواهد کرد؟

یه مسیر برای آینده PSI مربوط به پیشرفت روش‌شناسیه. با مشخص‌تر و پیچیده‌تر شدن نظریه‌ها، به نظر میرسه که آزمایش‌ها برای آزمون فرضیه‌ها ضروری هستن. چون معانی ادراک و احساس بخش زیادی از علاقه تحقیقاتی تعامل/رابطه فرااجتماعی رو به خودش اختصاص میده، تشخیص علت و معلول سخته و اجتناب از جعلی بودن بالقوه دشواره. برای مثال، اینکه آیا شباهت قبل از PSI میاد و آیا تعامل رسانه‌ای حس شباهت ایجاد میکنه، نیاز به تایید تجربی داره.

کوهن همچنین پیشنهاد کرد که انواع مختلف روابط در ژانرهای مختلف تحلیل بشن، که به خصوص محقق‌ها رو در بررسی رابطه رسانه‌ای در برنامه‌های تلویزیونی واقع‌نما (مثل Survivor) به چالش میکشه. این برنامه‌های واقع‌نمای اولیه حول روایت‌ها ساخته شدن، احساسات زیادی رو به نمایش میذارن که به نظر میرسه همدلی و هم‌ذات‌پنداری رو جلب میکنن، و همچنین مهارت‌های شخصیت‌ها رو برای توسعه طرفداری نشون میدن. رتبه‌بندی‌ها و پاسخ‌های مخاطبان شواهد قوی‌ای ارائه میدن که اون برنامه‌های واقع‌نما رابطه رسانه‌ای قابل توجهی ایجاد میکنن، اما تحقیقات آینده باید بررسی کنن که آیا این نوع جدید از تعامل/رابطه رسانه‌ای تکامل پیدا میکنه یا آیا این تعاملات/روابط با الگوهای موجود مطابقت دارن.

تاثیر رسانه در کودکی توجه کمی از روان‌شناسان رشد دریافت کرده، حتی با وجود اینکه بچه‌ها درجه بالایی از مواجهه با رسانه دارن. در حالی که خیلی از مطالعات و آزمایش‌ها ماهیت روابط فرااجتماعی رو بررسی کردن، فرصت‌های زیادی برای تحقیقات آینده وجود داره. برای مثال، یه حوزه بالقوه تحقیقاتی آینده میتونه مسئله بازپخش‌ها باشه، جایی که روابط نتایجی دارن که از قبل مشخص یا به خوبی تثبیت شدن. علاوه بر این، یه حوزه دیگه از تحقیقات میتونه بر تکنیک‌های تولید یا رویکردهای تلویزیونی تمرکز کنه. این میتونه شامل تکنیک‌هایی مثل کیاروسکورو یا نورپردازی تخت، قرار دادن استراتژیک کلوزآپ‌ها یا نماهای معرف، سکانس‌های نماهای استقرایی یا استنتاجی، تدوین هیپ هاپ، یا کاهش اشباع رنگ باشه. مدت‌هاست که نظریه‌پردازی شده که این تکنیک‌ها نوعی تاثیر بر شکل‌گیری روابط فرااجتماعی دارن، اما تاثیر اون‌ها هنوز مشخص نشده.

استفاده غالب از رسانه‌های اجتماعی و تاثیر اون بر روابط رسانه‌ای هم نیاز به مطالعه بیشتر PSI داره. پلتفرم‌های مختلف رسانه‌های اجتماعی کانال‌هایی رو فراهم میکنن که از طریق اون‌ها سلبریتی‌ها به راحتی با دنبال‌کننده‌هاشون ارتباط برقرار میکنن و باعث میشن تعامل/روابط فرااجتماعی کمتر یک‌طرفه و شاید رضایت‌بخش‌تر و شدیدتر به نظر برسن. به این ترتیب، اینکه آیا رسانه‌های اجتماعی PSI رو بیشتر به بخشی از زندگی روزمره تبدیل کردن یا نه، نیاز به بررسی بیشتر داره. توسعه فناوری سوالاتی رو در مورد نقش PSI در زندگی اجتماعی ما مطرح کرده، چون محتوای رسانه‌ای در مکان‌ها و زمان‌های بیشتری در دسترسه. دوستان رسانه‌ای ما هرگز خیلی دور نیستن؛ در عوض، اون‌ها واقعا در جیب ما استراحت میکنن و در تخت ما میخوابن. اینکه آیا این به این معنیه که ما زمان و تلاش بیشتری برای پرورش این روابط صرف میکنیم و کمتر به روابط اجتماعی واقعی وابسته خواهیم بود، نیاز به بررسی بیشتره.

در حالی که روابط فرااجتماعی معمولا به عنوان یه رابطه با یه شخصیت رسانه‌ای دیده میشه که فرد بهش دیدگاه مثبتی داره، تحقیقات بیشتری باید در مورد روابط فرااجتماعی با شخصیت‌های رسانه‌ای که فرد بهشون دیدگاه منفی داره، انجام بشه. موارد زیادی در رسانه‌های اجتماعی وجود داره که تعاملات منفی وجود داره (احساسات منفی بیان شده نسبت به سیاستمداران، ورزشکاران و غیره). جالب خواهد بود که بفهمیم این تعاملات و روابط منفی چطور میتونن بر ما و روابط دیگه‌مون تاثیر بذارن. علاوه بر این، تحقیقات بیشتری باید در مورد پیامدهای رفاهی روابط فرااجتماعی با شخصیت‌های رسانه‌ای که ممکنه نفرت یا سایر احساسات منفی رو برانگیزن، مثل نسبت به یه گروه خاص از مردم، انجام بشه.

نقشی که ارتباطات و تعاملات رسانه‌ای در طول همه‌گیری ایفا کردن، ممکنه منجر به این شده باشه که شخصیت‌های رسانه‌ای با فرآیندهای شناختی مشابه (یا یکسانی) که ما هنگام تعامل با دوستان واقعی استفاده میکنیم، ارزیابی بشن. این ممکنه به تاثیرگذاری بر روابط فرااجتماعی ما ادامه بده و باید در مورد اثرات بلندمدت کووید-۱۹ بر عملکرد روابط فرااجتماعی بیشتر یاد بگیریم.

نگرانی‌های دیگه شامل تداوم نمایش چهره‌های رسانه‌ای در رسانه‌های مختلف و مفهوم تعامل فرااجتماعی به عنوان جبران کمبود خروجی‌های اجتماعیه. ستاره‌های پاپ، برای مثال، ممکنه نه تنها در تلویزیون، بلکه در چندین برنامه مختلف تلویزیونی یا رادیویی، چه به عنوان مهمان گفتگو و چه به عنوان مجری ظاهر بشن؛ تماشای مکرر این ستاره‌ها جنبه‌های بصری تعامل فرااجتماعی با اون ستاره رو تشدید میکنه. بیشتر تحقیقات معمولا کاربران رسانه رو به عنوان یه بیننده تلویزیونی که اغلب تنهاست و به تعامل اجتماعی نیاز داره، توصیف کردن. انواع مختلف تعامل کاربر-چهره رو میشه با مفهوم‌سازی تعامل فرااجتماعی به عنوان امتدادی از تعامل اجتماعی عادی مورد بررسی قرار داد. از طریق بررسی دقیق برخوردهای اجتماعی که برای روابط فرااجتماعی مهم هستن، میتونیم به تمایز بین تعامل فرااجتماعی به عنوان یه فعالیت جداگانه و به عنوان تعامل بلندمدت‌تر ادامه بدیم.

تمرکز بر خودِ روابط

پیش‌زمینه

اصطلاحات تعاملات فرااجتماعی و روابط فرااجتماعی توسط انسان‌شناس دونالد هورتون و جامعه‌شناس آر. ریچارد وول در سال ۱۹۵۶ ابداع شد و پایه و اساس این موضوع رو در زمینه مطالعات ارتباطات گذاشت. پدیده‌های فرااجتماعی که از روان‌شناسی نشات گرفتن، از طیف گسترده‌ای از پیشینه‌های علمی و رویکردهای روش‌شناختی میان. مطالعه روابط فرااجتماعی با رشد رسانه‌های جمعی و اجتماعی مثل فیسبوک، توییتر و اینستاگرام، به خصوص توسط کسایی که اثربخشی تبلیغات و روزنامه‌نگاری رو بررسی میکنن، افزایش پیدا کرده. هورتون و وول بیان کردن که شخصیت‌های تلویزیونی به کاربر رسانه حس صمیمیت میدن و با استفاده از ظاهر و حرکاتشون به طریقی که جذاب به نظر میرسه، مستقیما با مخاطب صحبت میکنن و باهاش به روشی دوستانه و شخصی گفتگو میکنن، بر اون‌ها تاثیر میذارن. با تماشای منظم شخصیت‌های رسانه‌ای و احساس اعتماد به اون شخصیت، روابط فرااجتماعی به کاربر رسانه یه رابطه مداوم ارائه میده که شدیدتر میشه.

تایید سلبریتی‌ها و تبلیغات

تبلیغات و بازاریابی میتونن از شخصیت‌های رسانه‌ای برای افزایش آگاهی از برند، درگیر نگه داشتن کاربران رسانه و افزایش قصد خرید با جستجوی شخصیت‌های رسانه‌ای جذاب استفاده کنن. اگه شخصیت‌های رسانه‌ای نشون بدن که به تعاملات پاداش‌دهنده با کاربران رسانه علاقه‌مند و درگیر هستن، در اون صورت اگه کاربر رسانه از اون شخصیت خوشش بیاد، تعاملات رو متقابلا پاسخ میده و با گذشت زمان یه رابطه فرااجتماعی باهاشون تشکیل میده.

در این دوره رسانه‌های اجتماعی، کاربران رسانه میتونن تعاملاتی با شخصیت رسانه‌ای داشته باشن که صمیمی‌تر، بازتر، متقابل‌تر و مکررتره. شخصیت‌های رسانه‌ای بیشتری از پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی برای ارتباطات شخصی استفاده میکنن و زندگی و افکار شخصی‌شون رو برای مصرف‌کنندگان فاش میکنن. هرچه خودافشایی شخصیت رسانه‌ای از طریق رسانه‌های اجتماعی مکررتر و محاوره‌ای‌تر باشه، کاربران رسانه سطوح بالاتری از صمیمیت، وفاداری و دوستی رو احساس میکنن. کاربران رسانه میدونن که شانس دریافت پیام مستقیم یا گرفتن ریتوییت از یه سلبریتی خیلی کمه، اما این امکان به طرفداران حس صمیمیت میده و به روابط فرااجتماعی یک‌طرفه با شخصیت‌های مورد علاقه‌شون اصالت میبخشه.

تایید سلبریتی‌ها به این دلیل با قصد خرید موثره که روابط فرااجتماعی چنین پیوند تاثیرگذار اعتمادی رو تشکیل میده. پذیرش و اعتمادی که کاربر رسانه نسبت به شخصیت رسانه‌ای احساس میکنه، به برندی که تبلیغ میشه منتقل میشه. کاربران رسانه احساس میکنن که شخصیت‌های رسانه‌ای رو درک میکنن و ارزش‌ها و انگیزه‌هاشون رو تحسین میکنن. این انباشت زمان و دانش به دست اومده از شخصیت رسانه‌ای به احساس وفاداری تبدیل میشه، که بعدا میتونه بر نگرش‌ها، تصمیمات رای‌گیری، تعصبات، تغییر ایده‌هایشون در مورد واقعیت، تمایل به اهدا و خرید محصولات تبلیغ شده تاثیر بذاره. سلبریتی‌ها و شخصیت‌های محبوب رسانه‌های اجتماعی که در تاییدهای رسانه‌های اجتماعی شرکت میکنن، به عنوان اینفلوئنسر شناخته میشن.

سیاست

از طریق روابط فرااجتماعی، سیاستمدارانی که به دنبال کسب مقام هستن، میتونن از این روابط برای جذب پایگاه رای‌دهی خودشون و هر رای‌دهنده جدید بالقوه استفاده کنن. با افزایش استفاده از رسانه‌های اجتماعی در طول کمپین‌ها، این سیاستمداران حالا فرصت دارن تا در انواع شخصی‌تری از ارتباطات با رای‌دهندگان شرکت کنن. این تعاملات فرااجتماعی بین رای‌دهندگان و نامزدها همچنین میتونه در پیش‌بینی حمایت سیاسی خاص در انتخابات‌های ملی مختلف حیاتی باشه. رای‌دهندگان شروع به احساس ارتباط بیشتر با نامزدهایی میکنن که در نگاه اول به نظر میرسه سختی‌هاشون رو درک میکنن. وقتی به کسی مثل دونالد ترامپ، نامزد وقت در سال ۲۰۱۶، نگاه میکنیم، مطالعه‌ای وجود داشت که نشون میداد کسایی که قبلا از طریق حرفه تلویزیون واقع‌نمای ترامپ باهاش پیوندهای فرااجتماعی تشکیل داده بودن، بیشتر از کسایی که این کار رو نکرده بودن، ازش برای ریاست جمهوری حمایت میکردن. ترامپ تونست خودش رو اصیل‌تر نشون بده که تعداد روابط فرااجتماعی تشکیل شده توسط رای‌دهندگانش رو افزایش داد. با این حال، تمایل به تشکیل روابط فرااجتماعی فقط به یه حزب محدود نمیشد. هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه سعی میکنن در طول دوره‌های انتخاباتی به صورت شخصی‌تری با طرفداران ارتباط برقرار کنن. در نتیجه، همه سیاستمداران برجسته بدون در نظر گرفتن حزبشون، ممکنه در معرض روابط فرااجتماعی از طرف رای‌دهندگان و حامیانشون قرار بگیرن.

علل و تاثیرات

روابط فرااجتماعی یه دلبستگی روان‌شناختیه که در اون شخصیت رسانه‌ای یه رابطه مداوم با کاربر رسانه ارائه میده. اون‌ها بهش وابسته میشن، برای تعامل باهاش برنامه‌ریزی میکنن، و مثل یه دوست نزدیک روش حساب میکنن. اون‌ها باهاش یه تاریخچه پیدا میکنن و معتقدن که اون شخصیت رو بهتر از دیگران میشناسن. کاربران رسانه آزادن که از مزایای روابط واقعی بدون هیچ مسئولیت یا تلاشی بهره‌مند بشن. اون‌ها میتونن تجربه‌شون رو کنترل کنن یا آزادانه از روابط فرااجتماعی خارج بشن.

پیوند یه کاربر رسانه با شخصیت‌های رسانه‌ای میتونه منجر به اعتماد به نفس بالاتر، درک قوی‌تر از استراتژی‌های مقابله‌ای متمرکز بر مشکل و حس تعلق قوی‌تر بشه. با این حال، این روابط یک‌طرفه میتونه تصویر بدنی غیرعملی رو هم تقویت کنه، میتونه عزت نفس رو کاهش بده، مصرف رسانه رو افزایش بده و به اعتیاد به رسانه منجر بشه.

روابط فرااجتماعی به طور مکرر در بین کاربران رسانه در سنین پس از بازنشستگی به دلیل مصرف بالای تلویزیون و از دست دادن تماس‌ها یا فعالیت‌های اجتماعی دیده میشه. با این حال، نوجوانان هم مستعد تشکیل روابط فرااجتماعی هستن. این به بلوغ، کشف جنسیت و هویت و ایده‌آل‌سازی ستاره‌های رسانه‌ای نسبت داده میشه. زنان به طور کلی بیشتر از مردان احتمال داره روابط فرااجتماعی قوی‌تری تشکیل بدن.

بعضی نتایج نشون میدن که روابط فرااجتماعی با شخصیت‌های رسانه‌ای افزایش پیدا میکنه چون کاربر رسانه تنها، ناراضی، از نظر عاطفی ناپایدار و/یا جایگزین‌های رابطه غیرجذابی داره. بعضی‌ها میتونن از این روابط فرااجتماعی به عنوان جایگزینی برای تماس اجتماعی واقعی استفاده کنن. شخصیت یه کاربر رسانه بر نحوه استفاده اون‌ها از رسانه‌های اجتماعی تاثیر میذاره و همچنین ممکنه پیگیری صمیمیت و رویکرد به روابط یه فرد رو تغییر بده، یعنی برون‌گراها ممکنه ترجیح بدن به جای تعاملات رسانه‌ای، رضایت اجتماعی رو از طریق تعاملات رو در رو جستجو کنن.

کاربران رسانه از ارتباطات رسانه‌ای برای ارضای نیازهای شخصی‌شون، مثل آرامش، جستجوی لذت، بی‌حوصلگی یا از روی عادت استفاده میکنن. در این دوره رسانه‌های اجتماعی و اینترنت، کاربران رسانه دسترسی دائمی به تماشای درخواستی، تعاملات مداوم در دستگاه‌های تلفن همراه و دسترسی گسترده به اینترنت دارن.

جدایی فرااجتماعی

تجربه واکنش‌های عاطفی منفی در نتیجه پایان یه رابطه فرااجتماعی، یعنی مرگ یه شخصیت تلویزیونی در یه سریال، به عنوان جدایی فرااجتماعی شناخته میشه. سطوح شدیدتر جدایی فرااجتماعی میتونه توسط تنهایی و تماشای رسانه برای همراهی پیش‌بینی بشه.

جاناتان کوهن، از دپارتمان ارتباطات دانشگاه حیفا، روابط و جدایی‌های فرااجتماعی رو به سبک‌های دلبستگی روابط اجتماعی مرتبط میکنه. نتایج و اثرات پایدار یه جدایی فرااجتماعی ممکنه به سبک‌های دلبستگی فردی که دلبستگی رو تجربه و شروع میکنه، بستگی داشته باشه، خیلی شبیه به روابط اجتماعی. افراد با سبک دلبستگی مضطرب واکنش‌های شدیدتری به جدایی‌های فرااجتماعی در مقایسه با انواع اجتنابی و ایمن تجربه میکنن.

وضعیت رابطه اجتماعی حضوری/واقعی یه فرد بر شدت ناراحتی یا آزردگی احساس شده در جدایی‌های فرااجتماعی تاثیری نداره.

با این حال، سن با شدت ناراحتی در جدایی‌های فرااجتماعی همبستگی نشون میده، چون کوهن دریافت که جوانان (زیر ۲۰ سال) بیشتر مستعد علائم قوی جدایی فرااجتماعی (PSB) هستن.

برای بعضی از افراد، جدایی‌های فرااجتماعی میتونه به سادگی اجتناب از محتوای مربوط به موضوع پیوند فرااجتماعی باشه.

به گفته کوهن، سطح ناراحتی برای افرادی که جدایی فرااجتماعی رو تجربه میکنن، به قدرت و شدت پیوند بستگی داره.

روابط فرااجتماعی با شخصیت‌های خیالی

روابط فرااجتماعی با شخصیت‌های خیالی شدیدتر از شخصیت‌های غیرخیالیه، به خاطر احساس حضور کامل در یه دنیای خیالی. واقع‌گرایی روایی – یعنی باورپذیری اینکه یه دنیای خیالی و شخصیت‌هاش میتونن وجود داشته باشن – و واقع‌گرایی خارجی – یعنی سطحی که جنبه‌های داستان با تجربیات دنیای واقعی یه فرد مطابقت داره – در تشدید ارتباطات فرد با شخصیت‌های خیالی نقش دارن. اگه یه روایت بتونه بیننده رو متقاعد کنه که یه شخصیت باورپذیر و/یا قابل ارتباطه، فضایی رو برای بیننده ایجاد میکنه تا با اون شخصیت رابطه فرااجتماعی برقرار کنه. تمایلی برای رفاقت وجود داره که میتونه از طریق پیوند بر سر یه شخصیت خیالی ایجاد بشه.

به دلیل گستردگی و وسعت فرنچایزهای رسانه‌ای مثل سری‌های «هری پاتر»، دیزنی و «جنگ ستارگان»، مصرف‌کنندگان میتونن عمیق‌تر درگیر بشن و روابط فرااجتماعی قوی‌ای تشکیل بدن. این روابط فرااجتماحی خیالی میتونه فراتر از تماشای فیلم‌ها یا خوندن کتاب‌ها به وب‌سایت‌های رسمی و فن فیکشن، رسانه‌های اجتماعی و حتی فراتر از رسانه به تجربه حضوری در جاذبه‌های پارک‌های موضوعی ملی و بین‌المللی گسترش پیدا کنه.

برای افرادی که خیلی به شخصیت‌های خیالی وابسته میشن و ممکنه از نظر عاطفی بهشون وابسته باشن یا نباشن، حتی فکر اینکه اون شخصیت به نوعی از داستان حذف بشه (مرگ، حذف شدن از داستان و غیره) میتونه به شدت دردناک باشه.

ترس از مرگ یه شخصیت خیالی (جدایی فرااجتماعی) میتونه خیلی قوی‌تر از جدایی فرااجتماعی با یه چهره عمومی باشه.

روابط فرااجتماعی با شخصیت‌های خیالی ممکنه تحت تاثیر رویدادهای خارجی مربوط به بازیگرانی که اون‌ها رو بازی میکنن قرار بگیره و برعکس. برای مثال، اگه یه رسوایی برای یه بازیگر رخ بده، افرادی که ارتباطات فرااجتماعی با شخصیتی که اون بازیگر بازی کرده داشتن، ممکنه نظراتشون رو در مورد اون شخصیت دوباره ارزیابی کنن. در نتیجه رسوایی، ممکنه یه جدایی فرااجتماعی با شخصیت خیالی رخ بده. با این حال، برعکس این قضیه، یعنی جایی که یه تصور مثبت از یه بازیگر به دلیل یه رویداد ایجاد میشه، صدق نمیکنه. شخصیت‌های خیالی، در این مورد، از بازیگر و مشارکت‌های خوب یا شخصیتشون خارج از نقش جدا دیده میشن.

طرفداران My Little Pony: Friendship Is Magic

توی یه مطالعه در سال ۲۰۱۸ روی هزاران «برونی» (پروژه مطالعه برونی)، پاتریک ادواردز، روان‌شناس بالینی، و همکاران محققش، ترجیحات «مین سیکس» – شخصیت‌های اصلی پونی سریال «دوستی معجزه است» – و روابط روان‌شناختی و فرااجتماعی اون‌ها با طرفداران سریال (که معمولا به عنوان برونی شناخته میشن) رو بررسی کردن. اون‌ها دریافتن که طرفداران شخصیت‌های مختلف پروفایل‌های روان‌شناختی متمایزی رو نشون میدن که اغلب ویژگی‌های شخصیتی کانونیکال شخصیت انتخاب شده‌شون رو منعکس میکنه، و شخصیت‌ها کارکردهای فرااجتماعی مختلفی از الگوهای نقش آرزومندانه تا منابع حمایت عاطفی رو ایفا میکنن. مطالعه ادواردز همبستگی بین ترجیح شخصیت و ویژگی‌هایی مثل خلاقیت، اضطراب اجتماعی، مشارکت اجتماعی و بهزیستی روان‌شناختی رو نشون داد.

«تولپاها» – همراهان ذهنی خودمختار که از طریق تمرین تخیلی مداوم ایجاد میشن – توسط بعضی از برونی‌ها برای ایجاد روابط فرااجتماعی عمیق‌تر و تعاملی‌تر با شخصیت‌های مورد علاقه‌شون استفاده میشن. جوامع تولپا زمانی محبوبیت پیدا کردن که برونی‌ها شروع به بحث در مورد تولپاهای شخصیت‌های «دوستی معجزه است» کردن، و طرفداران از تکنیک‌های مدیتیشن و رویای شفاف برای ایجاد دوستان خیالی استفاده میکردن. به گفته ساموئل ویسی‌یر، تولپامنسرها معتقدن که یه تولپا یه «شخص واقعی یا تا حدی واقعی» است.

یه مطالعه در سال ۲۰۲۲ توسط اریکا سی. راریتی، متیو آر. لیتائو و آبراهام ام. راچیک رابطه روان‌شناختی بین طرفداران برونی و «مین سیکس» رو بررسی کرد. به گفته نویسندگان، طرفداران برونی به دلیل ماهیت طولانی مدت، تعاملات اجتماعی قوی و شخصیت‌های به وضوح تعریف شده مین سیکس، یه مورد مطالعه نمونه برای روابط فرااجتماعی هستن. محقق‌ها ۸۲۹ برونی رو برای تعیین اینکه آیا هم‌ذات‌پنداری با شخصیت‌های خاص با نشان دادن ویژگی‌های شخصیتی که اون شخصیت‌ها به طور کانونیکال دارن، همبسته است یا نه، مورد بررسی قرار دادن. بیشتر اعضای مین سیکس همبستگی‌های قوی‌ای بین هم‌ذات‌پنداری با شخصیت و ویژگی‌های شخصیتی مربوطه نشون دادن.

ارتباطات نظری و ابزارهای اندازه‌گیری

روبین فرآیند توسعه رابطه فرااجتماعی رو با به کارگیری اصول نظریه کاهش عدم قطعیت تحلیل کرد، که بیان میکنه عدم قطعیت در مورد دیگران با گذشت زمان از طریق ارتباط کاهش پیدا میکنه و امکان افزایش جذابیت و رشد رابطه رو فراهم میکنه. نظریه‌های دیگه‌ای که برای روابط فرااجتماعی به کار میرن، نظریه نفوذ اجتماعیه، که بر این اساسه که تعاملات مثبت و صمیمی پاداش‌های بیشتری در رابطه ایجاد میکنه، و نظریه استفاده و رضایتمندیه، که بیان میکنه کاربران رسانه هدفمند هستن و میخوان رسانه نیازهاشون رو برآورده کنه.

در سال ۱۹۵۶، نظریه تقویت تی.ام. نیوکامب (۱۹۵۶) توضیح داد که به دنبال یه تعامل پاداش‌دهنده، یه جذابیت شکل میگیره. یه رابطه رضایت‌بخش در نتیجه جذابیت اجتماعی و محیط‌های تعاملی ایجاد شده توسط شخصیت رسانه‌ای شکل میگیره.

پرکاربردترین ابزار اندازه‌گیری برای پدیده‌های فرااجتماعی، مقیاس تعامل فرااجتماعی (مقیاس PSI) است که توسط روبین، پرس و پاول در سال ۱۹۸۵ برای ارزیابی روابط بین‌فردی با شخصیت‌های رسانه‌ای توسعه داده شد.

مینا سای و بریانا بودین نسخه اصلاح شده‌ای از مقیاس روبین رو با پرداختن به این موضوع که مشارکت در رابطه فرااجتماعی توسط شخصیت و انگیزه‌های کاربر رسانه دیکته میشه، توسعه دادن. اون‌ها چهار بعد متمایز رو شناسایی کردن که مشارکت با شخصیت‌های رسانه‌ای رو از دیدگاه‌های عاطفی، شناختی و رفتاری مورد بررسی قرار میده. این ابعاد ارزیابی میکنن که چطور مردم شخصیت‌های رسانه‌ای رو به عنوان الگوهای نقش میبینن، چطور مردم تمایل دارن با اون‌ها ارتباط برقرار کنن و بیشتر در موردشون یاد بگیرن، و چقدر با افراد آشنا هستن. سای و بودین متوجه شدن که چطور سطوح بیشتری از تعامل میتونه بین کاربر رسانه و شخصیت رسانه‌ای به دلیل تغییر رسانه و ارتباطات جمعی در سال‌های اخیر شکل بگیره. کاربران رسانه حالا میتونن انتخاب کنن که چطور میخوان با تجربیات رسانه‌ای خودشون به صورت آنلاین، مثل گروه‌های طرفداران، توییتر و وبلاگ‌های شخصیت‌ها، تعامل داشته باشن و در اون‌ها شروع به کار کنن.

در دوران همه‌گیری کووید-۱۹

روابط فرااجتماعی در زمینه‌های مختلفی مورد مطالعه قرار گرفتن، اما همه‌گیری کووید-۱۹ محیط منحصر به فردی رو برای مطالعه اون‌ها ایجاد کرد. به دلیل همه‌گیری جهانی، روال‌های اجتماعی مردم به طور ناگهانی مختل شد؛ با شروع پروتکل‌های فاصله‌گذاری اجتماعی و انزوا، مردم به طور اجباری کاهش در تعاملات رو در رو (FtF) خودشون رو تجربه کردن. برای حفظ ارتباط با دیگران، مردم به صفحه‌نمایش‌ها و رسانه‌هایی مثل زوم و فیس‌تایم (ارتباط «با واسطه») روی آوردن. این تغییر به ارتباط با واسطه تفاوت‌هایی رو که بین تعاملات و روابط اجتماعی و فرااجتماعی وجود داشت، «محو» کرد. آدما با دوستانشون به روش‌های مشابهی تعامل میکردن که با شخصیت‌های رسانه‌ای که باهاشون روابط فرااجتماعی داشتن، تعامل میکردن. برای مثال، یه نفر میتونست پست‌های اینستاگرام کسی رو در هر دو سناریو به یه شکل لایک کنه و کامنت بذاره.

این محیط، یه محیط منحصر به فرد برای مطالعه فرضیه جبران فرااجتماعی ارائه داد، که پیشنهاد میکنه روابط فرااجتماعی میتونن به عنوان جایگزینی برای روابط اجتماعی معمولی عمل کنن.

یافته‌ها

یه مطالعه نشون داد که افرادی در یه حوزه هویتی خاص که در زندگی واقعی دوست نداشتن، این کمبود رو با تشکیل روابط فرااجتماعی شدید جبران کردن (باند، ۲۰۱۸)، که این فرضیه رو تایید میکنه. در طول همه‌گیری، مطالعات نشون دادن که روابط فرااجتماعی در طول مرحله فاصله‌گذاری اجتماعی کووید-۱۹ تقویت شدن، که بیشتر نشون میده چطور روابط فرااجتماعی ممکنه در واقع یه عملکرد جبرانی داشته باشن.

افرادی که قوی‌ترین رشد رو در روابط فرااجتماعی‌شون گزارش کردن، کسایی بودن که تعاملات اجتماعی رو در روی خودشون رو کاهش داده بودن؛ این فرضیه جبران فرااجتماعی رو تایید میکنه. با این حال، این‌ها تنها افرادی نبودن که افزایش قدرت در روابط فرااجتماعی‌شون رو تجربه کردن. کسایی که استفاده از ارتباطات با واسطه برای برقراری ارتباط با دوستان رو افزایش داده بودن هم رشد نشون دادن. به طور کلی، در طول مراحل اولیه همه‌گیری، تقویت روابط فرااجتماعی وجود داشت.

توضیح افزایش رشد

یه توضیح بالقوه برای رشد در روابط فرااجتماعی اینه که تمایزات شناختی بین تعاملات اجتماعی و فرااجتماعی دیگه به خوبی تعریف نشده بودن. احتمالا شباهت‌های بیشتری در پردازش تعامل اجتماعی دوستان و شخصیت رسانه‌ای وجود داشت. وقتی تنها راه تعامل با دیگران از طریق یه صفحه‌نمایشه، تعامل اجتماعی خیلی شبیه به تعامل فرااجتماعی میشه. هنگام استفاده از این ارتباطات با واسطه، کاربران میتونن فاصله بیشتری رو (در مقایسه با تعاملات واقعی) درک کنن، که باعث میشه دوستان واقعی‌شون رو به روشی مشابه با شخصیت رسانه‌ای مورد علاقه‌شون پردازش شناختی کنن. این میتونه منجر به پردازش تعاملات فرااجتماعی با قصد بیشتر بشه، که میتونه به روابط فرااجتماعی بزرگتر و قوی‌تر تبدیل بشه.

یه توضیح دیگه اینه که افرادی که به مقادیر بالاتری از ارتباط اجتماعی نیاز دارن، روابط فرااجتماعی‌شون رو افزایش دادن، در حالی که هنوز روابط اجتماعی‌شون رو به صورت آنلاین حفظ میکردن. افرادی که زمان بیشتری رو در ارتباطات با واسطه با دوستان واقعی میگذروندن، احتمالا رشد در روابط فرااجتماعی‌شون رو تجربه میکردن، به خصوص اگه شخصیت رسانه‌ای رفتارهایی رو انجام میداد که پتانسیل تعامل فرااجتماعی‌شون رو افزایش میداد. پتانسیل تعامل فرااجتماعی اینه که چقدر محتمله یه شخصیت رسانه‌ای مخاطبانش رو در تعاملات «درگیر» کنه.

این توضیح به نظر میرسه که فرضیه جبران فرااجتماعی رو رد میکنه و پیشنهاد میکنه که رابطه فرااجتماعی نمیتونه به عنوان جایگزینی برای روابط اجتماعی عمل کنه، بلکه به عنوان یه همراه عمل میکنه. با این حال، این توضیح وقتی ضعیف میشه که در نظر بگیریم چطور پتانسیل تعامل فرااجتماعی باید تاثیر تعدیل‌کننده‌ای داشته باشه، که دیده نشد. وقتی مردم کاهش در تعاملات رو در رو رو تجربه کردن، رشد در روابط فرااجتماعی‌شون رو تجربه کردن، صرف نظر از پتانسیل تعامل فرااجتماعی شخصیت رسانه‌ای که باهاش رشد رو تجربه کردن. بنابراین، فرضیه جبران فرااجتماعی همچنان تایید میشه؛ در زمانی که گزینه‌ها و جایگزین‌ها محدود بودن، وقتی افراد تعاملات رو در روی کمتری با دوستان تجربه میکردن، ممکنه سعی کرده باشن اون رو با تعاملات فرااجتماعی جایگزین کنن، صرف نظر از پتانسیل تعامل فرااجتماعی شخصیت رسانه‌ای مورد علاقه‌شون.

در این مدت، مردم زمان بیشتری رو در تعاملات فرااجتماعی‌شون میگذروندن تا در تعاملات اجتماعی رو در رو. روابط فرااجتماعی رشد کردن، به خصوص اگه مردم زمان کمتری رو در روابط اجتماعی واقعی‌شون میگذروندن، که این عملکرد جبرانی روابط فرااجتماعی رو تایید میکنه. روابط فرااجتماعی میتونن به خصوص برای ارتباط اجتماعی در زمان‌های بحرانی مثل همه‌گیری جهانی مهم باشن. ممکنه موارد دیگه‌ای وجود داشته باشه که افراد «کمبودهای اجتماعی» رو با دوستان واقعی‌شون تجربه میکنن، یا وقتی نمیتونن در اطراف خیلی از «افراد شبیه به خود» باشن، که روابط فرااجتماعی ممکنه در ظرفیت‌های مشابهی عمل کنن. فرضیه جبران فرااجتماعی نشون میده که این نوع روابط چقدر میتونن ارزش داشته باشن.

به طور کلی، روابط فرااجتماعی با شخصیت‌های رسانه‌ای در طول همه‌گیری جهانی رشد کردن، به خصوص برای کسایی که ممکنه از این نوع تعاملات برای جبران «کمبودهای اجتماعی» ناشی از کووید-۱۹ استفاده کرده باشن.

نگاهی دقیق‌تر به روابط فرااجتماعی در دنیای دیجیتال

حالا که با کلیت ماجرا آشنا شدیم، بیایید کمی عمیق‌تر به دنیای این روابط در عصر دیجیتال نگاه کنیم. با ظهور شبکه‌های اجتماعی، ماهیت و شدت این روابط کاملا تغییر کرده. قبلا، نهایت ارتباط یه طرفدار با ستاره مورد علاقه‌اش، تماشای برنامه تلویزیونی‌اش یا خوندن یه مصاحبه در مجله بود. اما امروز، طرفدارها میتونن زندگی روزمره سلبریتی‌ها رو از طریق استوری‌های اینستاگرام دنبال کنن، به پست‌هاشون واکنش نشون بدن، در لایوهاشون شرکت کنن و حتی گاهی جوابی از اون‌ها بگیرن. این سطح از دسترسی بی‌سابقه، مرز بین واقعیت و خیال رو کمرنگ‌تر از همیشه کرده.

اینفلوئنسرها یه نمونه جدید و قدرتمند از این پدیده هستن. خیلی از اون‌ها با به اشتراک گذاشتن جزئیات خیلی شخصی از زندگی‌شون، از مشکلات روزمره گرفته تا روابط عاطفی‌شون، یه حس صمیمیت ساختگی ایجاد میکنن. مثلا، اینفلوئنسری مثل آلیکس ارل که در مورد مشکلات پوستی‌اش صحبت میکنه، برای خیلی از دنبال‌کننده‌هاش که با همین مشکل دست و پنجه نرم میکنن، قابل درک و نزدیک به نظر میرسه. این حس «نزدیکی» باعث میشه که دنبال‌کننده‌ها به توصیه‌هاش، از جمله توصیه‌های خرید، اعتماد کنن. این دقیقا همون چیزیه که برندها ازش استفاده میکنن.

از طرف دیگه، این سطح از صمیمیت میتونه خطرناک هم باشه. وقتی یه طرفدار حس میکنه که یه سلبریتی رو «واقعا» میشناسه، ممکنه یه حس مالکیت و حق به جانب بودن درش ایجاد بشه. اینجاست که شاهد رفتارهای افراطی میشیم. مثلا، وقتی کریس موشنلس، خواننده گروه «موشنلس این وایت»، عکس دوست‌دخترش رو در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد، کامنت‌ها پر از خشم و مخالفت طرفدارها شد. این طرفدارها، که شاید در دنیای خیالی خودشون رابطه‌ای با این خواننده داشتن، از دیدن واقعیت ناراحت شدن. این حسادت و خشم میتونه به آزار و اذیت شریک عاطفی اون سلبریتی منجر بشه، همونطور که ویک فوئنتس، خواننده گروه «پیرس د ویل»، در مورد کمپین‌های نفرت‌پراکنی آنلاین علیه دوست‌دختر سابقش صحبت کرده بود.

این پدیده فقط به سلبریتی‌های موسیقی محدود نمیشه. ستاره‌های برنامه‌های واقع‌نما مثل «جرزی شور» هم نمیتونن یه عکس منتشر کنن بدون اینکه نظرات تند و تیز بیننده‌ها رو در مورد زندگی شخصی‌شون دریافت نکنن. مردم حس میکنن چون زندگی اون‌ها رو در تلویزیون دیدن، حق دارن در مورد تمام تصمیماتشون نظر بدن. این موضوع به مسائل دیگه‌ای هم کشیده شده، از شکل سر پسر پاریس هیلتون گرفته تا پست‌های اینستاگرام بریتنی اسپیرز. انگار که به اشتراک گذاشتن بخشی از زندگی، دعوتی برای قضاوت و دخالت همگانیه.

مرز باریک بین هواداری و وسواس

باید بین هواداری سالم و وسواس ناسالم تفاوت قائل شد. لذت بردن از موسیقی یه هنرمند، تماشای فیلم‌های یه بازیگر یا دنبال کردن محتوای یه اینفلوئنسر کاملا طبیعیه. این روابط فرااجتماعی میتونن الهام‌بخش باشن، حس تعلق به یه جامعه (مثل یه فندوم) رو ایجاد کنن و حتی در دوران تنهایی، منبعی برای همراهی باشن. همونطور که تحقیقات نشون داده، این روابط لزوما نشانه تنهایی یا انزوای اجتماعی نیستن و افراد با روابط اجتماعی قوی هم میتونن روابط فرااجتماعی سالمی داشته باشن.

مشکل از جایی شروع میشه که این رابطه جایگزین روابط واقعی بشه یا باعث بشه فرد مرز بین شخصیت عمومی یه فرد مشهور و زندگی واقعی خودش رو گم کنه. وقتی یه طرفدار ساعت‌ها از روزش رو صرف چک کردن شبکه‌های اجتماعی یه سلبریتی میکنه، با کسایی که از اون سلبریتی انتقاد میکنن وارد بحث‌های تند میشه، یا شروع به دخالت در زندگی شخصی اون فرد میکنه، اینجاست که زنگ خطر به صدا درمیاد. این رفتارها میتونه به استرس، اضطراب و حتی رفتارهای خطرناک‌تر مثل تعقیب و آزار و اذیت منجر بشه.

چطور این روابط رو سالم نگه داریم؟

  • آگاهی از ماهیت رابطه: اولین و مهم‌ترین قدم اینه که همیشه به خودمون یادآوری کنیم که این یه رابطه یک‌طرفه است. ما یه تصویر ویرایش شده و عمومی از اون فرد رو میبینیم، نه تمام واقعیت زندگی‌اش رو. اون‌ها ما رو نمیشناسن و هیچ تعهدی به ما ندارن.
  • حفظ تعادل: مهمه که بین دنیای آنلاین و دنیای واقعی تعادل برقرار کنیم. سرمایه‌گذاری روی روابط واقعی با دوستان و خانواده باید همیشه در اولویت باشه. نباید اجازه بدیم که درگیری ذهنی با زندگی یه سلبریتی، ما رو از ارتباطات معنادار در زندگی خودمون غافل کنه.
  • تعیین مرز: باید برای خودمون مرز مشخص کنیم. مثلا، محدود کردن زمانی که در شبکه‌های اجتماعی صرف دنبال کردن این افراد میکنیم. خاموش کردن نوتیفیکیشن‌ها یا داشتن روزهای بدون اینترنت میتونه کمک‌کننده باشه.
  • تفکیک خود از دیگری: توانایی تشخیص افکار و احساسات خودمون از دیگران، از جمله سلبریتی‌ها، خیلی مهمه. نباید هویت خودمون رو بیش از حد با یه چهره رسانه‌ای گره بزنیم. این کار باعث میشه از اثرات منفی احتمالی، مثل مقایسه‌های نادرست یا ناامیدی‌های بزرگ، در امان بمونیم.

در نهایت، روابط فرااجتماعی بخش جدایی‌ناپذیر زندگی در عصر رسانه هستن. اون‌ها میتونن سرگرم‌کننده، الهام‌بخش و حتی مفید باشن. اما مثل هر چیز دیگه‌ای، کلید اصلی در حفظ تعادل و آگاهیه. تا زمانی که بتونیم مرز بین یه طرفدار سالم و یه فرد درگیر در وسواس رو تشخیص بدیم و روابط واقعی خودمون رو در اولویت قرار بدیم، میتونیم از این جنبه از دنیای مدرن لذت ببریم بدون اینکه به سلامت روان خودمون آسیب بزنیم. اگه زمانی احساس کردید که این روابط دارن روی زندگی روزمره‌تون تاثیر منفی میذارن یا باعث ناراحتی‌تون میشن، صحبت کردن با یه متخصص میتونه راهگشا باشه.

منابع

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *