این روزها چاقی به یکی از بزرگترین مشکلات سلامتی در دنیا تبدیل شده و بحث سر این که دقیقا چرا این اتفاق داره میفته، خیلی داغه. خیلیها میگن سبک زندگی مدرن ما رو تنبل کرده و کمتر از گذشته تحرک داریم. یه عده دیگه هم انگشت اتهام رو به سمت غذاهای امروزی و پرخوری میگیرن. اما واقعا کدوم یکی از اینها نقش اصلی رو بازی میکنه؟ آیا واقعا کم تحرکی عامل اصلی بحران چاقی در جوامع پیشرفته است، یا پای چیز دیگهای وسطه؟
برای پیدا کردن جواب این سوال، یک تیم خیلی بزرگ از محققهای بین المللی دست به کار شدن و یکی از بزرگترین و کاملترین تحقیقات در این زمینه رو انجام دادن. این تحقیق فقط به یک کشور یا یک سبک زندگی خاص محدود نمیشد. اونها اطلاعات مربوط به مصرف انرژی و چاقی رو برای ۴۲۱۳ نفر آدم بزرگسال (بین ۱۸ تا ۶۰ سال) از ۳۴ جمعیت مختلف در شش قاره جمعآوری کردن. تنوع این جمعیتها فوقالعاده بود: از جوامع شکارچی-گردآورنده و دامدار و کشاورز سنتی گرفته تا مردم ساکن در کشورهای صنعتی با اقتصادهای مختلف. این تحقیق گسترده به محققها اجازه داد تا برای اولین بار، با دقت بالایی ببینن که با توسعه اقتصادی، چه بلایی سر مصرف انرژی و ترکیب بدن ما میاد.
روش تحقیق چطور بود؟
برای این که ببینن آدمها در طول روز دقیقا چقدر کالری میسوزونن، از یه روش خیلی دقیق به اسم «آب دوگانه نشاندار» (Doubly Labeled Water) استفاده کردن. در این روش، افراد یه نوع آب خاص میخورن که ایزوتوپهای هیدروژن و اکسیژن اون سنگینتر از حالت عادیه. بعد محققها در یک دوره ۷ تا ۱۴ روزه، با بررسی نمونههای ادرار، میتونن با دقت بالایی محاسبه کنن که بدن اون شخص در ۲۴ ساعت چقدر دی اکسید کربن تولید کرده و از روی اون، کل انرژی مصرفی روزانه یا همون TEE رو به دست بیارن.
علاوه بر این، محققها معیارهای دیگهای رو هم اندازه گرفتن:
- ترکیب بدن: با استفاده از همون روش آب دوگانه نشاندار، درصد چربی بدن، توده بدون چربی (FFM) که شامل ماهیچهها، استخوانها و ارگانها میشه، و توده چربی (FM) رو اندازه گرفتن.
- شاخص توده بدنی (BMI): این همون معیار معروفیه که از تقسیم وزن (به کیلوگرم) بر مجذور قد (به متر) به دست میاد.
- مصرف انرژی پایه (BEE): این مقدار کالریه که بدن در حالت استراحت مطلق برای زنده موندن میسوزونه (مثلا برای کارکرد قلب و مغز). این معیار برای حدود ۱۳۰۰ نفر مستقیما با روش کالریسنجی غیرمستقیم اندازه گرفته شد و برای بقیه، بر اساس اندازه بدن تخمین زده شد.
- مصرف انرژی فعالیت (AEE): این مقدار کالریه که شما از طریق فعالیتهای فیزیکی میسوزونید. محققها این رو با فرمول [۰.۹(TEE) – BEE] محاسبه کردن. اون ۰.۹ به این خاطره که حدود ۱۰ درصد از کالری روزانه صرف هضم و متابولیسم خود غذا میشه.
برای دستهبندی جوامع از نظر اقتصادی، از شاخص توسعه انسانی سازمان ملل (HDI) استفاده کردن که معیارهایی مثل ثروت، طول عمر و تحصیلات رو در نظر میگیره. جوامع صنعتی به سه دسته با HDI پایین، متوسط و بالا تقسیم شدن. جوامع سنتی هم بر اساس میزان ورودشون به اقتصاد بازار، رتبهبندی شدن.
نتایج تحقیق: اقتصاد و اندازه بدن
همونطور که شاید حدس زده باشید، اولین نتیجهای که به دست اومد این بود که با افزایش توسعه اقتصادی، وزن، درصد چربی بدن و BMI هم بیشتر میشه.
این موضوع هم در مورد مردان و هم زنان صدق میکرد. در جوامع با HDI متوسط و بالا، نرخ چاقی (که با BMI بالاتر از ۳۰ تعریف میشه) به شکل قابل توجهی بیشتر بود، مخصوصا بین زنان. البته سن هم در این موضوع نقش داشت و با بالا رفتن سن، درصد چربی و BMI هم افزایش پیدا میکرد. اما حتی وقتی اثر سن و جنسیت رو از تحلیلها حذف کردن، باز هم رابطه بین توسعه اقتصادی و چاقی پابرجا بود.
اما یه نکته جالب اینجا وجود داشت. محققها متوجه شدن که بخش بزرگی از افزایش BMI در جوامع توسعه یافته، به خاطر افزایش «توده بدون چربی» (FFM) بود. یعنی مردم در این جوامع فقط چاقتر نشدن، بلکه به طور کلی درشتتر شدن و ماهیچه و استخوان بیشتری هم دارن. وقتی محققها توده بدون چربی رو وارد مدلهای آماری کردن، تونستن ۵۱ درصد از تغییرات BMI رو توضیح بدن، در حالی که اقتصاد، سن و جنسیت به تنهایی فقط ۷ درصد رو توضیح میدادن.
در مقابل، برای درصد چربی بدن، داستان فرق میکرد. اقتصاد، سن و جنسیت به تنهایی میتونستن ۳۵ تا ۳۶ درصد از تغییرات درصد چربی رو توضیح بدن و اضافه کردن توده بدون چربی به مدل، تاثیر زیادی نداشت. این یعنی افزایش چاقی با توسعه اقتصادی، خیلی دقیقتر با درصد چربی بدن نشون داده میشه تا با BMI.
نتایج تحقیق: اقتصاد و میزان کالری سوزی
اینجا بود که نتایج شگفتانگیز تحقیق مشخص شد. برخلاف تصور عمومی، میزان کل کالری سوزی روزانه (TEE) در جوامع توسعه یافتهتر، بیشتر بود.
همچنین میزان کالری سوزی پایه (BEE) و کالری سوزی ناشی از فعالیت (AEE) هم با توسعه اقتصادی افزایش پیدا میکرد. دلیل این موضوع ساده بود: همونطور که گفتیم، مردم در این جوامع جثه بزرگتری دارن و بدنهای بزرگتر، چه در حالت استراحت و چه در حالت فعالیت، کالری بیشتری میسوزونن.
اما وقتی محققها اثر اندازه بدن رو از محاسبات حذف کردن تا ببینن یک بدن با اندازه ثابت در جوامع مختلف چقدر کالری میسوزونه، نتایج کاملا متفاوت شد.
- کالری سوزی کل (TEE) تعدیل شده بر اساس اندازه بدن، با افزایش توسعه اقتصادی به طور خیلی خفیفی (حدود ۶ درصد) کاهش پیدا کرد.
- کالری سوزی پایه (BEE) تعدیل شده بر اساس اندازه بدن هم کاهش بیشتری (حدود ۱۱ درصد) نشون داد.
- و اما نکته کلیدی: کالری سوزی ناشی از فعالیت (AEE) و سطح فعالیت بدنی (PAL) که نسبت TEE به BEE هست، بعد از حذف اثر اندازه بدن، هیچ رابطه معناداری با توسعه اقتصادی نداشت.
این یعنی این فرضیه که مردم در جوامع صنعتی به خاطر فعالیت کمتر، کالری کمتری میسوزونن، توسط این دادهها تایید نشد. سطح فعالیت بدنی اونها، وقتی اندازه بدنشون رو در نظر بگیریم، تفاوتی با مردم جوامع سنتی نداشت.
تنوع بین جمعیتها هم خیلی جالب بود. برای مثال، شکارچی-گردآورندههای «هادزا» در آفریقا و دامداران «داساناچ»، بعد از تعدیل بر اساس اندازه بدن، به اندازه مردم در آمریکا و نروژ کالری میسوزوندن. دامداران «تووان» در سیبری، کالری سوزی تعدیل شده بالایی داشتن که با مردم گامبیا، استرالیا و سوییس برابری میکرد. باغداران «تسیمانه» در بولیوی و مردم «یاکوت» در سیبری هم کالری سوزی کل بالایی داشتن، اما این به خاطر کالری سوزی پایه (BEE) بالای اونها بود، نه به خاطر فعالیت بدنی بیشتر.
مصرف انرژی چقدر روی چاقی تاثیر داره؟
حالا سوال اصلی اینه: آیا این تفاوتهای کوچیک در میزان کالری سوزی میتونه افزایش شدید چاقی در جوامع مدرن رو توضیح بده؟ جواب تحقیق یک «نه» قاطع بود.
تحلیلها نشون داد که رابطه بین میزان کالری سوزی و چاقی خیلی ضعیف و متغیره. درسته که در بعضی مدلهای آماری، کالری سوزی کل بالاتر با درصد چربی یا BMI کمتری همراه بود (مخصوصا در مردان)، اما این اثر خیلی خیلی کوچیک بود. برای مثال، یک افزایش قابل توجه در کالری سوزی (به اندازه بزرگترین تفاوت بین گروههای اقتصادی مختلف)، فقط میتونست حدود ۱ درصد از درصد چربی بدن کم کنه. این در حالیه که تفاوت درصد چربی بین مردان شکارچی-گردآورنده و مردان در جوامع با HDI بالا، ۱۲.۵ درصد بود.
به عبارت دیگه، تفاوت در میزان کالری سوزی بین گروههای اقتصادی مختلف، در بهترین حالت میتونه فقط یک دهم (۱۰ درصد) از افزایش BMI و درصد چربی ناشی از توسعه اقتصادی رو توضیح بده. این یعنی ۹۰ درصد بقیه ماجرا باید به جای دیگهای مربوط باشه.
اگه مشکل از کم تحرکی نیست، پس از چیه؟
نتایج این تحقیق به شدت این ایده رو مطرح میکنه که عامل اصلی چاقی و اضافه وزن مرتبط با توسعه اقتصادی، افزایش دریافت کالری (یعنی خوردن و جذب کالری بیشتر) است. از اونجایی که شرکتکنندهها در طول دوره تحقیق وزن تقریبا ثابتی داشتن (میانگین تغییر وزن فقط منفی ۰.۰۴ کیلوگرم بود)، پس کالری سوزی بالاتر در جوامع توسعه یافته، حتما با دریافت کالری بالاتر همراه بوده. تحلیلهای این مطالعه نشون میده که در بحران جهانی چاقی، نقش افزایش دریافت کالری تقریبا ۱۰ برابر مهمتر از کاهش مصرف انرژیه.
اینجا چندتا فرضیه مطرح میشه:
- کاهش متابولیسم پایه: چرا کالری سوزی پایه (BEE) در جوامع توسعه یافته کمتره؟ یک فرضیه اینه که در این جوامع، به خاطر بهداشت بهتر، بدن کمتر با عوامل بیماریزا و پاتوژنها درگیره. در نتیجه، سیستم ایمنی فعالیت کمتری داره و این باعث کاهش متابولیسم پایه میشه. مطالعات قبلی روی مردم «تسیمانه» و «شوار» در آمریکای جنوبی هم این موضوع رو تایید کرده. فرضیه دیگه اینه که تغییرات رژیم غذایی، مثل تغییر در نسبت چربیهای اشباع به غیراشباع یا کاهش مصرف فیبر، میتونه متابولیسم پایه رو کم کنه.
- تنظیم اشتها: یک احتمال اینه که فعالیت بدنی بیشتر در جوامع کمتر توسعه یافته، به تنظیم بهتر سیگنالهای گرسنگی و سیری کمک میکنه.
- غذاهای مدرن: کیفیت و کمیت غذاها در جوامع توسعه یافته هم قطعا نقش داره. مثلا، غذاهای صنعتی ممکنه راحتتر هضم بشن و این باعث میشه درصد بیشتری از کالری مصرفی جذب بدن بشه و کمتر از طریق مدفوع دفع بشه.
نقش غذاهای فراوری شده (UPF)
یکی از بزرگترین تغییرات در سیستم غذایی جهانی، دسترسی گسترده به غذاهای فوق فراوری شده (UPF) است. اینها فرمولاسیونهای صنعتی هستن که معمولا از پنج یا بیشتر ماده اولیه تشکیل شدن. تحقیقات زیادی نشون داده که مصرف این غذاها با خطر چاقی مرتبطه، اما دلیلش دقیقا مشخص نیست. شاید قیمت پایین و ماندگاری بالای این غذاها باعث دسترسی بیشتر به کالری بشه. یا شاید طعم خیلی جذاب، چگالی انرژی بالا و ظاهر این غذاها، سیگنالهای سیری رو مختل میکنه و باعث پرخوری میشه.
محققهای این مطالعه هم به این موضوع نگاه کردن. اونها برای ۲۵ تا از جمعیتهای مورد بررسی که اطلاعات رژیم غذاییشون موجود بود، دادهها رو تحلیل کردن و به یک نتیجه جالب رسیدن: درصد کالری دریافتی از غذاهای فوق فراوری شده (UPF) با درصد چربی بدن رابطه مستقیم و مثبتی داشت. این رابطه حتی وقتی اثر سن، جنسیت، میزان کالری سوزی و رتبه اقتصادی هم در نظر گرفته میشد، باز هم قوی بود. در مقابل، مصرف سرانه گوشت، که یکی دیگه از تغییرات رژیم غذایی با توسعه اقتصادیه، وقتی در کنار UPF تحلیل میشد، رابطه معناداری با درصد چربی نداشت.
پس ورزش کردن بیفایده است؟
اینکه بگیم رژیم غذایی نقش اصلی رو در بحران چاقی داره، به این معنی نیست که تلاشها برای ترویج فعالیت بدنی باید کمتر بشه. به هیچ وجه!
فعالیت بدنی روزانه فواید سلامتی بیشماری داره که کاملا اثبات شده. از کاهش مرگ و میر به هر دلیلی و کاهش بیماریهای قلبی-عروقی گرفته تا بهبود سلامت روان، ورزش یک جزء ضروری برای یک سبک زندگی سالمه. اتفاقا، زمان نشستن و کم تحرکی در کشورهای ثروتمند بیشتره و در دهههای اخیر در سطح جهان هم رو به افزایش بوده.
به جای اینکه بگیم برای سلامت عمومی، رژیم غذایی مهمتر از ورزشه، دادههای این تحقیق به ما میگن که باید به هر دو به یک اندازه اولویت بدیم. رژیم غذایی و فعالیت بدنی باید به عنوان دو عنصر ضروری و مکمل دیده بشن، نه به عنوان جایگزین همدیگه.
این نتایج نشون میده که باید عواملی که غذاها رو در کشورهای توسعه یافته چاقکننده میکنن، شناسایی کنیم. البته همه اثرات توسعه اقتصادی و سیستم غذایی مدرن منفی نبوده. شبکههای جهانی تولید و عرضه غذا باعث شدن که غذاهای مقرون به صرفه تقریبا در دسترس همه مردم جهان قرار بگیره. به نظر میرسه بخش زیادی از انرژی اضافی که از غذاهای مدرن به دست میاد، صرف رشد سالم میشه، چون هم قد و هم توده بدون چربی (ماهیچه و استخوان) در جوامع صنعتی به طور قابل توجهی بیشتره. همونطور که دیدیم، افزایش BMI با توسعه اقتصادی تا حد زیادی به خاطر همین توده بدون چربی بیشتر بود.
بنابراین، برای ردیابی و پیشگیری از چاقی، بهتره که بیشتر از معیارهای درصد چربی بدن استفاده کنیم تا BMI. همچنین، تمرکز اصلی باید روی بهبود کیفیت رژیم غذایی باشه تا افزایش کالری سوزی. تنظیم محیطهای غذایی به شکلی که از مزایای دسترسی به کالری بیشتر بهرهمند بشیم، بدون اینکه یک رژیم غذایی فقیر از مواد مغذی و چاقکننده رو ترویج کنیم، یک چالش حیاتی در بهداشت عمومیه که با ادامه توسعه اقتصادی در سراسر جهان، فقط جدیتر هم خواهد شد.
این مقاله بر اساس تحقیق زیر نوشته شده است:
- عنوان تحقیق: Energy expenditure and obesity across the economic spectrum
- محققان اصلی: Amanda McGrosky, Amy Luke, Herman Pontzer و یک تیم بزرگ از همکاران بین المللی شامل: Leonore Arab, Kweku Bedu-Addo, Alberto G. Bonomi, Pascal Bovet, Soren Brage, Maciej S. Buchowski, Nancy Butte, Stefan G. Camps, Regina Casper, Daniel K. Cummings, Sai Krupa Das, Sanjoy Deb, Lara R. Dugas, Ulf Ekelund, Terrence Forrester, Barry W. Fudge, Melanie Gillingham, Annelies H. Goris, Michael Gurven, Catherine Hambly, Annemiek Joosen, Peter T. Katzmarzyk, Kitty P. Kempen, William E. Kraus, Wantanee Kriengsinyos, Rebecca Kuriyan, Robert F. Kushner, Estelle V. Lambert, Christel L. Larsson, William R. Leonard, Nader Lessan, Marie Löf, Corby K. Martin, Anine C. Medin, Marian L. Neuhouser, Kirsi H. Pietilainen, Guy Plasqui, Ross L. Prentice, Susan B. Racette, David A. Raichlen, Eric Ravussin, Leanne Redman, Rebecca M. Reynolds, Eric B. Rimm, Susan Roberts, Asher Y. Rosinger, Mary H. Samuels, Srishti Sinha, J. Josh Snodgrass, Eric Stice, Ricardo Uauy, Samuel S. Urlacher, Jeanine A. Verbunt, Bruce Wolfe, Brian Wood, Xueying Zhang, Alexia J. Murphy-Alford, Cornelia J. Loechl, Jennifer Rood, Hiroyuki Sagayama, Dale A. Schoeller, Klaas R. Westerterp, William W. Wong, Yosuke Yamada, John R. Speakman و کنسرسیوم پایگاه داده DLW آژانس بینالمللی انرژی اتمی.
- مجله: Proceedings of the National Academy of Sciences (PNAS)
- تاریخ انتشار: July 14, 2025
دیدگاهتان را بنویسید