بیایید با یک تعریف ساده شروع کنیم. درونگرایی یک ویژگی شخصیتیه که تمرکزش بیشتر روی احساسات و دنیای درونی فرده تا محرکهای بیرونی. شاید شنیده باشید که میگن درونگراها آدمهای گوشهگیر یا منزوی هستن. در حالی که ما گاهی برای استراحت و شارژ شدن به زمان تنهایی نیاز داریم، این تنهایی برای بعضیها یک جورایی حکم مرگ و زندگی رو داره. اگه جمع شدن با گربهتون و خوندن یک کتاب خوب یا کار کردن روی یک پروژه هنری براتون جذابتر از رفتن به یک مهمونی شلوغه، احتمالا شما هم تمایلات درونگرایانه دارید. به طور کلی، درونگراها با تنها بودن انرژی میگیرن و برونگراها با بودن در کنار دیگران.
این رو هم باید بدونیم که درونگرایی و برونگرایی مثل دو تا قطب مخالف نیستن که هر کس یا این باشه یا اون. بیشتر مردم یک جایی وسط این طیف قرار میگیرن. تخمین زده میشه که بین ۲۵ تا ۴۰ درصد جمعیت جهان درونگرا هستن، اما هنوز کلی باورهای غلط در مورد این تیپ شخصیتی وجود داره. نکته خیلی مهم اینه که درونگرا بودن به معنی اضطراب اجتماعی داشتن یا خجالتی بودن نیست. اینها سه تا چیز کاملا متفاوت هستن که جلوتر بیشتر در موردشون حرف میزنیم.
این اصطلاحات «درونگرایی» و «برونگرایی» اولین بار توسط یک روانشناس معروف به اسم «کارل یونگ» حسابی سر زبونها افتاد و بعدا بخش مهمی از نظریههای دیگه مثل «نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت» یا تست شخصیت شناسی «MBTI» شد. طبق خیلی از این نظریهها، همه ما هم مقداری درونگرایی داریم و هم مقداری برونگرایی، اما معمولا به یک سمت بیشتر تمایل داریم.
هشت نشانه که شاید شما یک درونگرا باشید
حالا از کجا بفهمیم که بیشتر به سمت درونگرایی تمایل داریم؟ بیایید چندتا از نشانههای رایجش رو با هم مرور کنیم:
- بودن در کنار آدمهای زیاد انرژی شما رو تخلیه میکنه: تا حالا شده بعد از گذروندن وقت با کلی آدم احساس خستگی شدید کنید؟ بعد از یک روز پر از تعامل، نیاز دارید که به یک جای ساکت پناه ببرید و برای مدتی طولانی با خودتون تنها باشید؟ یکی از ویژگیهای اصلی درونگراها اینه که در موقعیتهای اجتماعی انرژی مصرف میکنن، دقیقا برعکس برونگراها که از همین موقعیتها انرژی میگیرن. این به این معنی نیست که درونگراها از معاشرت بدشون میاد. خیلی از اونها از بودن کنار دیگران لذت میبرن، اما ترجیح میدن با دوستهای صمیمی خودشون وقت بگذرونن. یک برونگرا شاید به مهمونی بره تا با آدمهای جدید آشنا بشه، اما یک درونگرا به همون مهمونی میره تا با دوستهای خوبش حرف بزنه.
- از تنهایی لذت میبرید: برای یک درونگرا، بهترین تفریح میتونه یک بعد از ظهر آروم و تنها برای رسیدگی به سرگرمیها و علایق شخصی باشه. کارهایی مثل خوندن یک کتاب خوب، یک پیادهروی آروم در طبیعت یا تماشای برنامه تلویزیونی مورد علاقه به شما کمک میکنه تا دوباره شارژ و پرانرژی بشید. باز هم تاکید میکنم، این به این معنی نیست که درونگراها همیشه میخوان تنها باشن. اونها عاشق وقت گذروندن با دوستهاشون هستن، اما نکته کلیدی اینه که بعد از یک روز شلوغ اجتماعی، یک درونگرا احتمالا دلش میخواد به یک جای ساکت بره تا فکر کنه، اتفاقات رو مرور کنه و باتریش رو شارژ کنه.
- یک گروه کوچیک از دوستهای صمیمی دارید: یک باور غلط رایج اینه که درونگراها از آدمها خوششون نمیاد. در حالی که اونها معمولا از معاشرتهای زیاد و سطحی لذت نمیبرن، اما از داشتن یک گروه کوچیک از دوستهایی که باهاشون خیلی صمیمی هستن، حسابی کیف میکنن. به جای داشتن یک دایره بزرگ از آدمهایی که فقط در حد سلام و علیک میشناسن، درونگراها ترجیح میدن روابط عمیق و طولانی مدت داشته باشن که پر از صمیمیت و نزدیکیه. یکی از نقاط قوت درونگراها اینه که با نزدیکترین آدمهای زندگیشون روابط خیلی عمیق و معناداری میسازن. اونها همچنین ترجیح میدن به صورت تک به تک با آدمها معاشرت کنن تا در یک گروه بزرگ.
- ممکنه بقیه فکر کنن شناختن شما سخته: درونگراها معمولا به عنوان آدمهای ساکت، تودار و آروم توصیف میشن و گاهی با آدمهای خجالتی اشتباه گرفته میشن. در حالی که بعضی از درونگراها واقعا خجالتی هستن، نباید تودار بودن یک درونگرا رو با ترسو بودن اشتباه گرفت. در خیلی از موارد، آدمهای با این تیپ شخصیتی فقط ترجیح میدن کلماتشون رو با دقت انتخاب کنن و وقت و انرژیشون رو برای حرفهای بیمورد هدر ندن.
- تحریک بیش از حد حواس شما رو پرت میکنه: وقتی یک درونگرا مجبور میشه در فعالیتها یا محیطهای خیلی شلوغ و پرهیاهو وقت بگذرونه، ممکنه احساس کنه تمرکزش رو از دست داده و سردرگم شده. از طرف دیگه، برونگراها در موقعیتهایی که کلی فعالیت در جریانه و احتمال حوصله سر رفتن کمه، حسابی شکوفا میشن. محققها فهمیدن که درونگراها راحتتر از برونگراها حواسشون پرت میشه و این یکی از دلایلیه که اونها محیطهای آرومتر و کمهیاوتر رو ترجیح میدن.
- شما خیلی خودآگاه هستید: چون درونگراها تمایل دارن به درون خودشون نگاه کنن، زمان زیادی رو هم صرف بررسی تجربههای درونی خودشون میکنن. اگه حس میکنید شناخت و بینش خوبی نسبت به خودتون، انگیزههاتون و احساساتتون دارید، ممکنه بیشتر یک درونگرا باشید. درونگراها از فکر کردن و بررسی کردن مسائل در ذهن خودشون لذت میبرن. خودآگاهی و خودشناسی برای اونها مهمه، برای همین معمولا وقت زیادی رو صرف یادگیری بیشتر در مورد خودشون میکنن.
- دوست دارید با تماشا کردن یاد بگیرید: در حالی که برونگراها ترجیح میدن سریع دست به کار بشن و از طریق تجربه عملی یاد بگیرن، درونگراها معمولا یادگیری از طریق مشاهده رو ترجیح میدن. برونگراها با آزمون و خطا یاد میگیرن، اما درونگراها ترجیح میدن قبل از امتحان کردن یک چیز جدید، اون رو مشاهده کنن. درونگراها دوست دارن بقیه رو در حال انجام یک کار ببینن، حتی چند بار، تا زمانی که حس کنن میتونن اون کارها رو به تنهایی تکرار کنن. وقتی هم که از تجربه شخصی یاد میگیرن، ترجیح میدن در یک جای خصوصی تمرین کنن تا بتونن مهارتهاشون رو بدون اینکه زیر نگاه دیگران باشن، تقویت کنن.
- به شغلهایی که استقلال دارن جذب میشید: همونطور که میتونید حدس بزنید، شغلهایی که به تعامل اجتماعی زیادی نیاز دارن، معمولا برای آدمهای با درونگرایی بالا جذابیت کمی دارن. از طرف دیگه، شغلهایی که شامل کار مستقل هستن، اغلب انتخاب خیلی خوبی برای درونگراها هستن. برای مثال، یک درونگرا ممکنه از کار کردن به عنوان نویسنده، حسابدار، برنامهنویس کامپیوتر، طراح گرافیک، داروساز یا هنرمند لذت ببره. البته این به این معنی نیست که اونها نمیتونن در شغلهای پرتعامل موفق باشن؛ خیلی از اونها میتونن به شیوه خودشون رهبرهای فوقالعادهای باشن.
درونگرایی از کجا میاد؟ ژنتیک یا محیط؟
یک سوال مهم اینه که آیا ما درونگرا به دنیا میایم یا در طول زمان به این شکل در میایم؟ به گفته روانشناس بالینی، مونیکا جانسون، این موضوع پیچیدهست. تحقیقات علمی نشون میده که ویژگیهای شخصیتی، از جمله درونگرایی و برونگرایی، تا حدی ارثی هستن. برای مثال، مطالعات روی دوقلوها نشون داده که ژنتیک میتونه نقش مهمی در تعیین اینکه ما کجای طیف درونگرایی-برونگرایی قرار میگیریم، داشته باشه. با این حال، محیط هم نقش خیلی مهمی در شکل دادن به این تمایلات ذاتی داره. به طور خلاصه، در حالی که تمایل به درونگرایی یا برونگرایی به صورت ژنتیکی از قبل تعیین شده، عوامل محیطی و تجربیات شخصی میتونن نحوه بروز این ویژگیها رو تغییر بدن.
فیزیولوژی بدن ما هم در این موضوع نقش داره. در مغز ما یک شبکه از نورونها به اسم «سیستم فعالساز شبکهای» (RAS) وجود داره که سطح برانگیختگی ما رو تنظیم میکنه، از جمله بیداری و انتقال بین خواب و بیداری. این سیستم همچنین کنترل میکنه که وقتی بیدار هستیم چقدر اطلاعات دریافت کنیم. هر کدوم از ما یک نقطه تنظیم پایه برای سطح برانگیختگی داریم. بعضیها به طور طبیعی نقطه تنظیم بالاتری دارن و بعضیها پایینتر. روانشناسی به اسم «هانس آیزنک» معتقد بود که این سطح برانگیختگی رو میشه مثل یک طیف در نظر گرفت:
- ۱۵ درصد از آدمها نقطه تنظیم حداقلی دارن، یعنی به طور طبیعی سطح برانگیختگی پایینی دارن.
- ۱۵ درصد از آدمها نقطه تنظیم بالایی دارن، یعنی به طور طبیعی برانگیختگی بیشتری دارن.
- ۷۰ درصد از آدمها یک جایی وسط این طیف قرار میگیرن.
طبق نظریه آیزنک، درونگراها به طور طبیعی سطح برانگیختگی بالایی دارن. به خاطر همین سطح بالای برانگیختگی، اونها به دنبال فعالیتها و محیطهایی هستن که بتونن از تحریک بیش از حد فرار کنن. زمان تنهایی به اونها فرصت میده تا چیزهایی که یاد گرفتن رو پردازش کنن و در موردشون فکر کنن.
انواع مختلف درونگراها
شاید وقتی کلمه «درونگرا» رو میشنوید، یک آدم خجالتی رو تصور کنید که گوشه دیوار وایساده و ترجیح میده به جای معاشرت، تنها توی خونه بمونه. اما درونگراها انواع مختلفی دارن با ویژگیهای متنوع. بیایید با چهار نوع اصلی آشنا بشیم:
- درونگرای اجتماعی: این نوع درونگرا گروههای کوچیک رو به گروههای بزرگ ترجیح میده. اونها یک شب آروم توی خونه رو به یک شب بیرون رفتن ترجیح میدن.
- درونگرای متفکر: درونگراهای این دسته زمان زیادی رو به فکر کردن میگذرونن. اونها اهل تامل و خلاقیت هستن.
- درونگرای مضطرب: این نوع درونگراها اغلب در طول تعاملات اجتماعی و در کنار آدمها احساس ناراحتی یا عصبی بودن میکنن.
- درونگرای بازدارنده (محتاط): این نوع درونگرا تمایل به بیش از حد فکر کردن داره و قبل از انجام هر کاری، زمان قابل توجهی رو صرف بررسی یک تصمیم میکنه.
البته خیلی از درونگراها ترکیبی از ویژگیهای این چهار نوع رو دارن و حتی ممکنه ویژگیهایی رو نشون بدن که فکر نمیکنید برای یک درونگرا معمولی باشه. برای مثال، کلی درونگرا وجود داره که از معاشرت لذت میبرن. حتی ممکنه تعجب کنید اگه بفهمید خیلی از آدمهایی که فکر میکنید خیلی اجتماعی هستن، در واقع کاملا درونگرا هستن.
تفاوتهای کلیدی: درونگرایی در مقابل مفاهیم دیگر
حالا که با خود درونگرایی آشنا شدیم، خیلی مهمه که اون رو با چندتا مفهوم دیگه که معمولا باهاش اشتباه گرفته میشن، مقایسه کنیم. این بخش خیلی مهمه چون به ما کمک میکنه تصویر دقیقتری از این ویژگی شخصیتی داشته باشیم.
درونگرایی در مقابل خجالتی بودن: یک اشتباه رایج
یکی از مهمترین نکاتی که باید بهش توجه کنیم اینه که درونگرایی لزوما به معنی خجالتی بودن نیست. در کتاب «توسعه خجالتی بودن و کنارهگیری اجتماعی»، نویسندهها، لوئیس اشمیت و آرنولد باس، میگن: «اجتماعی بودن به انگیزه، قوی یا ضعیف، برای بودن با دیگران اشاره داره، در حالی که خجالتی بودن به رفتار در کنار دیگران، بازدارنده یا بدون مانع، و همچنین احساس تنش و ناراحتی اشاره داره».
به زبان سادهتر، خجالتی بودن یک نوع ترس از آدمها یا موقعیتهای اجتماعیه. اما درونگراها صرفا ترجیح میدن زمان زیادی رو در حال تعامل با بقیه نگذرونن. اونها از بودن کنار آدمهایی که باهاشون صمیمی هستن، لذت میبرن. درونگراها حرف زدنهای کوتاه و سطحی یا «اسمال تاک» رو خستهکننده میدونن، اما از گفتگوهای عمیق و معنادار حسابی لذت میبرن. اونها همچنین تمایل دارن قبل از حرف زدن فکر کنن و دوست دارن قبل از اینکه نظری بدن یا توضیحی ارائه کنن، درک کاملی از یک مفهوم داشته باشن.
درونگرایی در مقابل انزوا (Isolation): یک مرز باریک
اینجا یک تفاوت خیلی ظریف و مهم وجود داره. درونگرایی یک ویژگی شخصیتیه، اما انزوا یک حالته که در اون فرد از ارتباط، تعامل یا رابطه با دیگران بریده شده. انزوا همیشه از بیرون مشخص نیست. مثلا یک نفر که تقریبا تمام وقتش رو توی خونه میگذرونه ولی آنلاین با دوستهاش چت میکنه، ممکنه هنوز حس حمایت اجتماعی قوی داشته باشه. در مقابل، یک نفر که به طور مرتب با همسایههاش گپهای دوستانه داره، اگه روابط صمیمی کمی داشته باشه، ممکنه به شدت احساس انزوا کنه.
به عبارت دیگه، انزوا لزوما نشانه درونگرایی نیست. اینکه یک درونگرا بعد از یک رویداد اجتماعی بزرگ کمی زمان برای خودش بخواد، کاملا طبیعیه. اما اگه کسی برای مدت طولانی خودش رو از آدمهای نزدیکش دور کنه، این میتونه یک علامت هشدار برای مشکلات سلامت روان باشه، مثل:
- افسردگی
- اضطراب
- اختلال دو قطبی
- استرس پس از سانحه (PTSD)
- اختلال وسواس فکری-عملی
- اسکیزوفرنی
انزوا میتونه برای درونگراها خطرناک باشه. برخلاف کلیشهها، درونگراها لزوما بهتر از بقیه با تنهایی کنار نمیان. در واقع، بعضی تحقیقات نشون میده که اونها ممکنه حتی آسیبپذیرتر هم باشن. برای مثال، یک مقاله در سال ۲۰۲۱ گزارش داد که قرنطینههای دوران همهگیری کرونا اغلب تاثیر روانی بیشتری روی درونگراها نسبت به برونگراها داشته. این ممکنه به این دلیل باشه که برونگراها به طور کلی کمتر مستعد اضطراب و افسردگی هستن، عزت نفس بالاتری دارن و توانایی بیشتری برای پیدا کردن ارتباطات اجتماعی با وجود موانع دارن. این ویژگیها باعث میشه که اونها در دوران سخت کمتر احساس تنهایی، طرد شدن و افسردگی کنن.
درونگرایی در مقابل افسردگی: چطور تشخیص بدیم؟
اگه از خودتون میپرسید «من درونگرا هستم یا افسرده؟»، مهمه که بدونید هر کسی، چه درونگرا و چه برونگرا، میتونه افسردگی رو تجربه کنه. اگه شما از موقعیتها یا فعالیتهای اجتماعی تا حدی کنارهگیری میکنید که احساس غم، اضطراب، افسردگی یا نگرانی میکنید، این ممکنه نشانه افسردگی باشه، فارغ از تیپ شخصیتی شما. بعضی مطالعات نشون میدن که درونگرایی ممکنه خطر ابتلا به تنهایی، افسردگی و اضطراب رو افزایش بده. اگه این علائم یا هر نگرانی دیگهای در مورد سلامت روان دارید، حتما با یک پزشک یا متخصص سلامت روان صحبت کنید.
درونگرایی در مقابل رفتار غیر اجتماعی (Asociality): یک مفهوم تخصصیتر
یک کلمه دیگه هم هست که گاهی با درونگرایی اشتباه گرفته میشه: «Asociality» یا رفتار غیر اجتماعی. این کلمه به فقدان انگیزه برای شرکت در تعاملات اجتماعی یا ترجیح دادن فعالیتهای انفرادی اشاره داره. این مفهوم با رفتار «ضد اجتماعی» (Anti-social) که به معنی آسیب زدن به دیگرانه، کاملا فرق میکنه.
رفتار غیر اجتماعی میتونه با درونگرایی مرتبط باشه، اما یک مفهوم گستردهتره و گاهی در شرایط بالینی خاصی دیده میشه. در حالی که یک درونگرا ممکنه معاشرت رو خستهکننده بدونه ولی همچنان به روابط عمیق نیاز داشته باشه، یک فرد با رفتار غیر اجتماعی ممکنه به طور کلی انگیزه کمی برای هر نوع ارتباطی داشته باشه. این رفتار در اختلالاتی مثل اسکیزوفرنی، اختلال شخصیت اسکیزوئید، اختلال شخصیت اجتنابی و اوتیسم هم دیده میشه.
به طور خلاصه، تفاوت اصلی اینه:
- درونگرا: از تعاملات اجتماعی زیاد انرژی از دست میده و برای شارژ شدن به تنهایی نیاز داره، اما همچنان برای روابط عمیق ارزش قائله.
- خجالتی: از تعاملات اجتماعی میترسه چون نگران قضاوت شدنه.
- منزوی (Isolated): به صورت فیزیکی یا عاطفی از دیگران جدا افتاده و این حالت معمولا ناخوشاینده.
- غیر اجتماعی (Asocial): به طور کلی انگیزه کمی برای تعامل اجتماعی داره.
یادگیری و مدرسه: دنیای درونگراها در یک محیط اجتماعی
یادگیری یک فرآیند اجتماعیه که در اون بچهها از طریق تعامل اجتماعی و تبادل نظر با همکلاسیهاشون دانش به دست میارن. این ایده توسط یک روانشناس بزرگ به اسم «ویگوتسکی» مطرح شد. از طریق تعامل اجتماعی، دانشآموزها از بقیه یاد میگیرن، یک محیط کاری مثبت ایجاد میکنن، دیدگاههای مختلفی رو ارائه میدن و مهارتهای تفکر انتقادی و حل مسئلهشون رو تقویت میکنن. تحقیقات قبلی هم نشون داده دانشآموزهایی که از همکلاسیهاشون حمایت دریافت میکنن، در مدرسه فعالتر هستن.
در کشوری مثل فنلاند، که تحقیق اصلی ما در اونجا انجام شده، اهمیت مهارتهای اجتماعی خوب روز به روز بیشتر مورد تاکید قرار میگیره. امروزه، خیلی از تکالیف مدارس فنلاند شامل کار گروهی، یادگیری جمعی و فعالیتهای مبتنی بر بحث و گفتگو هستن. برنامه درسی ملی جدید فنلاند هم بر مشارکت دانشآموزها در کلاس و گفتگوها، محیطهای مطالعه مختلف، استراتژیهای جدید تدریس و مطالعه، خودتنظیمی، یادگیری مبتنی بر پروژه، یادگیری مشارکتی و کار گروهی تاکید میکنه.
اما با وجود این همه تاکید بر یادگیری اجتماعی در مدرسه، ما اطلاعات کمی در مورد این داریم که آیا این فعالیتهای یادگیری اجتماعی ممکنه به نفع یک نوع از دانشآموزها (مثلا برونگراها) باشه و بقیه (مثلا درونگراها) رو در یک موقعیت نامناسب قرار بده. آدمها از نظر تمایلشون به دنیای درونی و بیرونی با هم فرق میکنن که بهش میگن درونگرایی و برونگرایی. بین ۳۰ تا ۷۵ درصد جمعیت جهان درونگرا هستن. به طور کلی، درونگراها تمایل دارن تمایل اجتماعی کمی داشته باشن و از فعالیتهای اجتماعی کنارهگیری کنن؛ برای همین، خیلی مهمه که بدونیم درونگرایی چطور با «مشارکت اجتماعی» در مدرسه تعامل میکنه.
نکته مهمتر اینه که این تصور که درونگراها مهارتهای اجتماعی ندارن، لزوما درست نیست. خیلی از درونگراها در موقعیتهای اجتماعی خیلی خوب عمل میکنن، هرچند ممکنه ترجیح بدن از اونها دوری کنن چون از مشارکت اجتماعی بیش از حد احساس خستگی و کلافگی میکنن. به عبارت دیگه، درونگراها میتونن مهارتهای اجتماعی خوبی داشته باشن، اما ممکنه به خاطر تمایل اجتماعی پایینشون همچنان از فعالیتهای اجتماعی کنارهگیری کنن. برای همین، هدف این تحقیق این بود که ببینه درونگراها چطور در موقعیتهای یادگیری اجتماعی سازگار میشن و عمل میکنن.
کالبدشکافی یک تحقیق واقعی: مطالعهای در مدارس فنلاند
حالا میخوایم با هم یک تحقیق واقعی که در فنلاند انجام شده رو قدم به قدم بررسی کنیم. این تحقیق دو هدف اصلی داشت: اول اینکه ببینه آیا یک پرسشنامه به اسم «مقیاس مشارکت اجتماعی» بین دانشآموزهای مدارس جامع فنلاند معتبر و قابل اعتماد هست یا نه. دوم اینکه تاثیر متقابل درونگرایی و مشارکت اجتماعی رو بر روی عزت نفس، مشارکت در تکالیف مدرسه و فرسودگی تحصیلی بررسی کنه.
شرکتکنندگان و روش تحقیق
این تحقیق بخشی از یک پروژه بزرگتر به اسم «Mind the Gap» بود. در مجموع، ۸۶۲ دانشآموز کلاس نهمی (با سن ۱۵ تا ۱۶ سال که ۵۹ درصدشون دختر بودن) در این تحلیل شرکت کردن. شرکتکنندهها به صورت داوطلبانه انتخاب شدن. با دانشآموزها و والدینشون تماس گرفته شد و در مورد هدف تحقیق و محرمانه بودن اطلاعات بهشون توضیح داده شد. فقط کسانی که موافقت کردن در جمعآوری دادهها شرکت کردن. دادهها در مدارس جامع شهری در جنوب فنلاند جمعآوری شدن و از دانشآموزها خواسته شد که یک پرسشنامه الکترونیکی رو در طول روز تحصیلی پر کنن.
ابزارهای اندازهگیری: محققها از چه چیزهایی استفاده کردن؟
برای اینکه بفهمیم این دانشآموزها چه ویژگیهایی دارن، از چندتا پرسشنامه استاندارد استفاده شد:
- مشارکت اجتماعی (Social Engagement): این پرسشنامه توسط فردریکس و همکارانش ساخته شده و شامل هفت سواله که مشارکت اجتماعی رو اندازه میگیره. مثلا یکی از سوالها این بود: «من از ایدههای دانشآموزهای دیگه استفاده میکنم». دانشآموزها باید روی یک مقیاس ۵ درجهای از «اصلا شبیه من نیست» تا «خیلی شبیه منه» به این سوالها جواب میدادن.
- درونگرایی (Introversion): برای اندازهگیری این ویژگی، از بخشی از پرسشنامه معروف «پنج عامل بزرگ شخصیت» استفاده شد. این بخش چهار سوال داشت مثل «من تودار هستم» یا «من گاهی خجالتی و کمرو هستم». دو تا سوال که جنبه برونگرایی داشتن به صورت معکوس نمرهگذاری شدن تا در نهایت مقیاس، درونگرایی رو بسنجه. پاسخها روی یک مقیاس ۵ درجهای از «کاملا مخالفم» تا «کاملا موافقم» بودن.
- عزت نفس (Self-Esteem): این ویژگی با استفاده از «مقیاس عزت نفس روزنبرگ» اندازهگیری شد. نسخه استفاده شده در این تحقیق پنج سوال داشت، مثل «من ویژگیهای خوب زیادی دارم» یا «در کل از خودم راضی هستم». پاسخها روی یک مقیاس ۷ درجهای بودن.
- مشارکت در تکالیف مدرسه (Schoolwork Engagement): این مورد با «پرسشنامه مشارکت در تکالیف مدرسه» که توسط سالما-آرو و آپادیایا ساخته شده بود، سنجیده شد. این پرسشنامه نه سوال داشت و سه جنبه رو اندازه میگرفت: انرژی (مثلا «در مدرسه پر از انرژی هستم»)، تعهد (مثلا «تکالیف مدرسهام برایم الهامبخش است») و جذب شدن (مثلا «وقتی درس میخونم زمان از دستم در میره»).
- فرسودگی تحصیلی (School Burnout): برای اندازهگیری این مفهوم از «پرسشنامه فرسودگی تحصیلی» استفاده شد که اون هم توسط سالما-آرو و همکارانش ساخته شده بود. این پرسشنامه هم نه سوال داشت و سه بخش رو میسنجید: خستگی عاطفی (مثلا «از درسهام کلافه شدم»)، بدبینی (مثلا «احساس میکنم علاقهام رو به درسهام از دست میدم») و احساس بیکفایتی (مثلا «اغلب در درسهام احساس بیکفایتی میکنم»).
یافتههای تحقیق: داستان اعداد و ارقام چیست؟
بعد از جمعآوری این همه داده، محققها با استفاده از روشهای آماری پیچیده شروع به تحلیل کردن. بیایید ببینیم به چه نتایج جالبی رسیدن.
بخش اول: آیا مقیاس مشارکت اجتماعی در فنلاند هم کار میکنه؟
اولین سوال این بود که آیا اون پرسشنامه مشارکت اجتماعی که در آمریکا ساخته شده، در فنلاند هم معتبره یا نه. نتایج تحلیلها نشون داد که یک مدل دو عاملی بهترین توضیح رو برای این مقیاس ارائه میده. این یعنی چی؟ یعنی مشارکت اجتماعی دانشآموزها دو بعد اصلی داره:
- مشارکت اجتماعی (Social Engagement): این بعد به تمایل برای یادگیری مشارکتی و کمک به همکلاسیها اشاره داره.
- عدم مشارکت اجتماعی (Social Disengagement): این بعد به عدم تمایل برای کار با همکلاسیها و به اشتراک گذاشتن ایدهها اشاره میکنه.
این دو عامل با هم رابطه منفی داشتن (r = -0.18)، یعنی هرچقدر یکی بیشتر بود، اون یکی کمتر بود.
بعد محققها بررسی کردن که این دو عامل چه رابطهای با مشارکت در تکالیف مدرسه و فرسودگی تحصیلی دارن. نتایج خیلی جالب بود:
- مشارکت اجتماعی با مشارکت در تکالیف مدرسه رابطه مثبت داشت (r = 0.41)، یعنی هرچی دانشآموزها بیشتر با همکلاسیهاشون همکاری میکردن، در درسهاشون هم بیشتر درگیر میشدن. اما با فرسودگی تحصیلی رابطه معناداری نداشت.
- عدم مشارکت اجتماعی با مشارکت در تکالیف مدرسه رابطه منفی داشت (r = -0.10) و با فرسودگی تحصیلی رابطه مثبت داشت (r = 0.26). یعنی هرچی دانشآموزها کمتر با بقیه همکاری میکردن، هم کمتر درگیر درسها میشدن و هم بیشتر احساس فرسودگی میکردن.
این نتایج نشون میده که مشارکت اجتماعی و عدم مشارکت اجتماعی نقشهای مهم اما متفاوتی در یادگیری دارن. این یافتهها با بحثهای اخیر در مورد جدایی «مشارکت» و «عدم مشارکت» همخوانی داره. خیلی از مطالعات قبلی فکر میکردن که عدم مشارکت صرفا نقطه مقابل مشارکته، اما تعداد بیشتری از تحقیقات جدید میگن که عدم مشارکت یک فرآیند روانی جداگانه و متمایزه که به طور مستقل روی یادگیری تاثیر میذاره. این یعنی یک دانشآموز میتونه همزمان هم مشارکت داشته باشه و هم نداشته باشه.
بخش دوم: تعامل درونگرایی و مشارکت اجتماعی
هدف دوم تحقیق این بود که ببینه تعامل بین مشارکت اجتماعی و درونگرایی چه تاثیری روی عزت نفس، مشارکت در تکالیف مدرسه و فرسودگی تحصیلی داره. چون آدمهای درونگرا اغلب ترجیح میدن تنها باشن، بررسی این تعامل خیلی جالب بود.
اول بیایید نگاهی به روابط ساده بین متغیرها بندازیم:
- درونگرایی با مشارکت اجتماعی رابطه منفی داشت (r = -0.13) و با عدم مشارکت اجتماعی رابطه مثبت (r = 0.26). این یعنی درونگراها کمتر تمایل به مشارکت اجتماعی و بیشتر تمایل به عدم مشارکت داشتن.
- درونگرایی با فرسودگی تحصیلی رابطه مثبت (r = 0.14) و با عزت نفس رابطه منفی داشت (r = -0.31). یعنی هرچی دانشآموز درونگراتر بود، احتمال فرسودگی تحصیلیش بیشتر و عزت نفسش کمتر بود.
- مشارکت اجتماعی با مشارکت در تکالیف مدرسه (r = 0.41) و عزت نفس (r = 0.12) رابطه مثبت داشت.
اما مهمترین بخش تحلیل، بررسی اثر تعاملی بود. نتایج چی رو نشون داد؟
یک نتیجه بسیار مهم: تعامل بین مشارکت اجتماعی و درونگرایی بر روی عزت نفس معنادار بود. این یعنی چی؟
درونگراهایی که مشارکت اجتماعی بالایی داشتن، عزت نفس بالاتری نسبت به درونگراهایی داشتن که مشارکت اجتماعی پایینی داشتن.
این یافته خیلی مهمه. این نشون میده که برای همه دانشآموزها، فارغ از تیپ شخصیتیشون، مهمه که با دانشآموزهای دیگه همکاری کنن، فرصت داشته باشن ایدههاشون رو باهاشون به اشتراک بذارن و در صورت نیاز ازشون کمک بگیرن. اما این موضوع برای درونگراها تاثیر ویژهای روی عزت نفسشون داره. جالبه که این بالا یا پایین بودن مشارکت اجتماعی تاثیری روی عزت نفس برونگراها نداشت.
اما در مورد مشارکت در تکالیف مدرسه و فرسودگی تحصیلی، هیچ اثر تعاملی معناداری پیدا نشد. این ممکنه به این دلیل باشه که مشارکت در تکالیف و فرسودگی تحصیلی، «سلامت تحصیلی» رو اندازه میگیرن، در حالی که عزت نفس یک نوع «سلامت عمومی» محسوب میشه. به نظر میرسه که عوامل متفاوتی پشت سلامت تحصیلی و سلامت عمومی وجود داره.
این تحقیق برای ما چه معنایی داره؟ کاربردهای عملی
خب، این همه عدد و رقم و تحلیل به چه دردی میخوره؟ این نتایج به ما چندتا نکته خیلی مهم رو یادآوری میکنه:
- بهبود حال خوب درونگراها از طریق مشارکت اجتماعی: نتایج نشون داد که یک راه برای بهبود حال خوب دانشآموزهای درونگرا اینه که اونها رو از نظر اجتماعی درگیر کنیم. برای اینکه از نظر اجتماعی درگیر باشی، باید مهارتهای اجتماعی خوبی داشته باشی و از نظر اجتماعی شایسته باشی. مدرسه معمولا جاییه که این مهارتها یاد گرفته میشن. این نیاز به یک محیط اجتماعی حمایتگر داره که در اون دانشآموزها احساس کنن به اونجا تعلق دارن؛ باید توسط معلمها و همکلاسیها پذیرفته بشن و فرصت تعامل با هر دو گروه رو داشته باشن.
- درونگراها لزوما غیر اجتماعی نیستن: این تحقیق نشون داد که دانشآموزهای درونگرا با مشارکت اجتماعی پایین به همکلاسیهاشون کمک نمیکنن، به ایدههای بقیه علاقهای ندارن و ایدههای خودشون رو به اشتراک نمیذارن. اما، این تحقیق همچنین نشون داد که درونگراها لزوما غیر اجتماعی نیستن و خیلی از اونها از نظر اجتماعی درگیر هستن. در فرهنگهای غربی، برونگرایی از نظر اجتماعی مطلوبتر به نظر میرسه و درونگرایی کمتر خواسته میشه. اما یافتههای این تحقیق نشون میده که برای آدمهای درونگرا، ارتباط برقرار کردن و علاقه نشون دادن به دیگران مفیده.
- نقش معلمها و محیط مدرسه: اگه دانشآموزهای درونگرا مهارتهای اجتماعی ندارن، باید این مهارتها بهشون آموزش داده بشه تا بتونن با هم کار کنن. باید دانشآموزهای درونگرا رو تشویق کرد که با دانشآموزهای دیگه کار کنن. با اینکه اونها از سر و صدای زیاد خوششون نمیاد و نمیخوان مرکز توجه باشن، اما براشون مفیده که راههای مختلفی برای تعامل با دانشآموزهای دیگه داشته باشن.
برونگراها ممکنه فرصتهای بیشتری برای جستجو و دریافت حمایت از دیگران داشته باشن تا درونگراها و این حمایت ممکنه برای همه دانشآموزها به راحتی در دسترس نباشه. مهارتهای اجتماعی به برونگراها کمک میکنه با دیگران ارتباط برقرار کنن و بازخورد مثبت بگیرن، که این به نوبه خودش ممکنه اونها رو تشویق کنه بیشتر در فعالیتهای اجتماعی شرکت کنن، در حالی که درونگراها ممکنه احساس ناامنی و عدم پذیرش کنن.
یک دانشآموز درونگرا ممکنه اگه مجبور بشه ایدههاش رو جلوی کل کلاس به اشتراک بذاره احساس خطر کنه، چون دوست نداره ایدهها رو فورا مطرح کنه. به همین دلیله که اونها برای جمعبندی افکارشون قبل از به اشتراک گذاشتن، به زمان نیاز دارن. معلمها باید کلاسهاشون رو طوری ترتیب بدن که تعامل با دانشآموزهای دیگه رو تشویق کنه. فراهم کردن مکانهای ساکت برای کار و فرصتهایی برای کار در گروههای کوچیک و آشنا به دانشآموزهای درونگرا کمک میکنه بیشتر شرکت کنن. این به اونها تجربههای اجتماعی مثبت میده و در موقعیتهای اجتماعی که ممکنه رفتار فعالتری رو ترویج کنه، کمتر احساس خطر میکنن. این میتونه عزت نفسشون رو بالا ببره و اونها رو تشویق کنه که حتی بیشتر از نظر اجتماعی متعهد بشن.
- پذیرش تفاوتهای شخصیتی: یافتههای این تحقیق بر اهمیت شناسایی، درک و پذیرش شخصیتهای مختلف در مدرسه تاکید میکنه. معلمها باید شخصیتهای مختلف دانشآموزهاشون رو شناسایی کنن و در موردش باهاشون صحبت کنن، چون این به معلمها کمک میکنه نیازهای دانشآموزها برای حمایت رو تشخیص بدن و به دانشآموزها کمک میکنه به شخصیتهای مختلف در کلاس احترام بذارن.
محدودیتهای تحقیق و نگاهی به آینده
مثل هر تحقیق دیگهای، این مطالعه هم محدودیتهایی داشت که باید در نظر بگیریم:
- نوع تحقیق: این یک تحقیق مقطعی بود، یعنی دادهها فقط در یک زمان جمعآوری شدن. برای همین نمیشه از نتایجش رابطه علت و معلولی نتیجه گرفت.
- دادههای خودگزارشی: همه دادهها توسط خود دانشآموزها گزارش شده بود. این میتونه مشکلاتی ایجاد کنه. مثلا آدمها تمایل دارن به سوالها طوری جواب بدن که بقیه نظر مثبتی بهشون داشته باشن (که بهش میگن مطلوبیت اجتماعی). این موضوع مخصوصا در پرسشنامههای شخصیتی و عزت نفس دیده میشه.
- عوامل خانوادگی: متغیرهایی از خانواده مثل وضعیت تاهل والدین یا وضعیت خواهر و برادرها در این تحقیق در نظر گرفته نشده بود. محیط خانواده میتونه روی شکلگیری شخصیت (مثل درونگرایی) و مشارکت در مدرسه تاثیر بذاره.
- رویکرد تحقیق: این تحقیق یک رویکرد متغیر-محور داشت و روابط بین درونگرایی، مشارکت اجتماعی و حال خوب رو توصیف کرد. در آینده، شاید بهتر باشه از یک رویکرد فرد-محور هم استفاده بشه تا گروههایی از افراد که ویژگیهای خاصی دارن شناسایی بشن. به این ترتیب، گروههایی که بیشترین نیاز به حمایت رو دارن، میتونن به درستی شناسایی بشن.
پرسش و پاسخ: سوالات متداول شما
حالا که با هم این مسیر رو طی کردیم، بیایید به چندتا از سوالهای رایجی که ممکنه براتون پیش اومده باشه جواب بدیم.
سوال ۱: پس بالاخره درونگرا بودن خوبه یا بد؟
هیچکدوم! درونگرایی یک تیپ شخصیتیه، نه یک بیماری یا یک مشکل. مثل اینه که بپرسیم چشم آبی داشتن خوبه یا بد. درونگراها نقاط قوت فوقالعادهای دارن. اونها معمولا شنوندههای خوبی هستن، عمیق فکر میکنن، روابط صمیمی و معناداری میسازن و میتونن خیلی خلاق باشن. جامعه به همون اندازه که به انرژی و شور و شوق برونگراها نیاز داره، به تفکر عمیق و آرامش درونگراها هم نیاز داره. مشکل از جایی شروع میشه که جامعه، مخصوصا در محیطهایی مثل مدرسه یا محل کار، فقط برای برونگراها طراحی شده باشه.
سوال ۲: آیا میشه شخصیتم رو عوض کنم و از یک درونگرا به یک برونگرا تبدیل بشم؟
جواب کوتاه اینه که نه، شما نمیتونید شخصیت پایهای خودتون رو کاملا عوض کنید. همونطور که گفتیم، بخشی از این ویژگیها ژنتیکیه. اما این به این معنی نیست که شما نمیتونید تغییر کنید. شما میتونید مهارتهای جدید یاد بگیرید. یک درونگرا میتونه یاد بگیره که چطور در جمع راحتتر صحبت کنه، چطور یک سخنرانی خوب ارائه بده یا چطور با آدمهای جدید ارتباط برقرار کنه. حتی تحقیقات نشون داده که وقتی از درونگراها خواسته میشه که برای مدتی مثل برونگراها رفتار کنن، میتونن این کار رو انجام بدن و حتی ازش لذت ببرن. نکته کلیدی اینه که این رفتارها براشون انرژیبره و بعدش حتما به زمان تنهایی برای شارژ شدن نیاز دارن. پس به جای تلاش برای تغییر شخصیت، بهتره روی یادگیری مهارتها و مدیریت انرژیتون تمرکز کنید.
سوال ۳: من خیلی از موقعیتهای اجتماعی میترسم. این یعنی من درونگرا هستم؟
لزوما نه. همونطور که مفصل توضیح دادیم، ترس از موقعیتهای اجتماعی بیشتر به «خجالتی بودن» یا «اضطراب اجتماعی» مربوط میشه. یک درونگرا ممکنه از یک مهمونی بزرگ خوشش نیاد چون براش خستهکنندهست و انرژیش رو میگیره. اما یک فرد با اضطراب اجتماعی از همون مهمونی میترسه چون نگران اینه که بقیه در موردش چی فکر میکنن، نکنه حرف اشتباهی بزنه یا خودش رو مسخره کنه. این ترس میتونه علائم فیزیکی مثل تپش قلب و عرق کردن هم به همراه داشته باشه. البته یک نفر میتونه هم درونگرا باشه و هم اضطراب اجتماعی داشته باشه، اما این دو تا یکی نیستن.
سوال ۴: آیا واقعا همه برونگراها شاد هستن و درونگراها غمگین؟
این یک کلیشه خیلی رایجه. تحقیقات نشون میده که به طور متوسط، برونگراها تمایل دارن سطح شادی بالاتری رو گزارش کنن. این ممکنه به دلایل مختلفی باشه، از جمله اینکه اونها بیشتر درگیر فعالیتهای اجتماعی میشن که میتونه حس خوبی ایجاد کنه. اما این یک قانون کلی نیست. شادی یک مفهوم خیلی پیچیدهست. یک درونگرا میتونه با خوندن یک کتاب خوب، کار کردن روی یک پروژه خلاقانه یا یک گفتگوی عمیق با یک دوست صمیمی، به همون اندازه یا حتی بیشتر از یک برونگرا در یک مهمونی شلوغ، احساس شادی و رضایت کنه. شاید نوع شادی اونها متفاوت باشه. یکی «شادی آرام» رو تجربه میکنه و یکی «شادی پر هیجان». پس نه، همه برونگراها شاد نیستن و قطعا همه درونگراها هم غمگین نیستن.
سوال ۵: به عنوان یک درونگرا، چطور میتونم با احساس تنهایی و انزوا مقابله کنم؟
- برای آدمهای مهم زندگیتون وقت باکیفیت بذارید: شما نیازی به صدها دوست ندارید. چندتا رابطه عمیق میتونه حس تعلق شما رو تامین کنه. برای دوستهای صمیمی، شریک عاطفی یا خانوادهتون به طور منظم وقت بذارید.
- از درخواست کمک نترسید: اگه احساس تنهایی میکنید، به یک دوست معتمد بگید. لازم نیست همه چیز رو توضیح بدید. یک جمله ساده مثل «این روزها حالم خوب نیست و به یک دوست برای حرف زدن نیاز دارم» میتونه معجزه کنه.
- ارزش تعاملات کوچیک رو دست کم نگیرید: شاید از «اسمال تاک» بدتون بیاد، اما تحقیقات نشون میده حتی تعاملات خیلی کوتاه اجتماعی هم میتونه حس خوبی ایجاد کنه. دفعه بعد که بیرون رفتید، سعی کنید یک یا دو گفتگوی کوتاه با غریبهها داشته باشید.
- با یک نفر دیگه «هیچ کاری» نکنید: لازم نیست همیشه برای معاشرت یک برنامه پیچیده داشته باشید. گاهی فقط بودن در یک فضا با یک دوست، در حالی که هر کدوم کتاب میخونید یا با لپتاپ کار میکنید، میتونه حس انزوا رو کم کنه.
- برای بیرون رفتن برنامهریزی کنید: منتظر نمونید تا بقیه شما رو دعوت کنن. خودتون برای یک فعالیت کوچیک که دوست دارید، برنامهریزی کنید و یک دوست رو هم دعوت کنید. این کار به شما حس کنترل بیشتری میده.
منابع
- [۱] Introversion and Social Engagement: Scale Validation, Their Interaction, and Positive Association With Self-Esteem – PMC
- [۳] Introversion, solitude, and happiness.
- [۵] Isolation Vs. Introversion: What’s The Difference? | BetterHelp
- [۷] Asociality – Wikipedia
- [۹] Introversion: 8 Signs of Introverts and What It Means to Be Introverted
دیدگاهتان را بنویسید