GeekAlerts

جایی برای گیک‌ها

ماجرای بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، ۴ گزینه‌ روی میز ترومن و ناگفته‌های یک تصمیم تاریخی

ماجرای بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، ۴ گزینه‌ روی میز ترومن و ناگفته‌های یک تصمیم تاریخی

شاید شما هم شنیده باشید که گروهی از دانشمندانی که روی ساخت بمب اتم کار میکردند، تلاش کردند جلوی استفاده از اون رو بگیرند. قضیه از این قراره که در میانه جنگ جهانی دوم، فیزیکدانی به اسم لئو زیلارد به همراه ۶۹ دانشمند دیگه، یک نامه یا طومار مهم نوشتند. اونها توی این نامه از هری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا، خواستند که قبل از استفاده از بمب اتم، اول شرایط تسلیم رو کامل و با جزئیات به ژاپن اعلام کنه و بهشون فرصت بده که این شرایط رو قبول یا رد کنند. این تلاش علمی و اخلاقی در دل یکی از بزرگترین پروژه‌های نظامی تاریخ، یعنی پروژه منهتن، شکل گرفت؛ پروژه‌ای که هدفش ساختن سلاحی بود که بتونه جنگ رو به سریعترین شکل ممکن تموم کنه، اما همزمان دریچه‌ای رو به روی یک «عصر ویرانی در مقیاسی غیرقابل تصور» باز میکرد.

این طومار هیچوقت به دست رئیس جمهور ترومن نرسید و تا سال ۱۹۶۱ هم محرمانه باقی موند. اما داستان این تلاش و بحث‌هایی که بین دانشمندان، سیاستمداران و نظامیان در گرفت، بخش مهمی از تاریخچه تصمیم‌گیری برای بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکیه. در این مقاله میخوایم بدون هیچ قضاوتی، ماجرای این طومار، گزینه‌هایی که روی میز رئیس جمهور بود، اتفاقاتی که در هیروشیما و ناکازاکی افتاد و بحث‌های تمام نشدنی بعد از اون رو بر اساس اسناد و مدارک موجود بررسی کنیم.

تولد یک ایده ترسناک: از نگرانی تا پروژه منهتن

ایده ساخت بمب اتم از یک نگرانی بزرگ شروع شد. در سال ۱۹۳۹، لئو زیلارد، فیزیکدان مجارستانی-آمریکایی، متوجه شد که با استفاده از واکنش زنجیره‌ای هسته‌ای در اورانیوم میشه به انرژی فوق‌العاده‌ای رسید. این کشف همزمان بود با قدرت گرفتن آلمان نازی و شروع جنگ در اروپا. زیلارد و خیلی از دانشمندهای دیگه که از دست فاشیسم فرار کرده بودند، میترسیدند که آلمان زودتر از بقیه به این سلاح وحشتناک دست پیدا کنه.

همین نگرانی باعث شد زیلارد به همراه آلبرت اینشتین، نامه‌ای به فرانکلین روزولت، رئیس جمهور وقت آمریکا، بنویسند و در مورد این خطر بهش هشدار بدن. این نامه که به نامه «اینشتین-زیلارد» معروف شد، جرقه‌ای بود برای شروع تحقیقات اولیه آمریکا در زمینه انرژی اتمی. این تحقیقات اولش خیلی کند پیش میرفت تا اینکه در سال ۱۹۴۱، یک گزارش از کمیته بریتانیایی MAUD نشون داد که برای ساخت بمب فقط به ۵ تا ۱۰ کیلوگرم اورانیوم-۲۳۵ خالص نیازه، نه چندین تن اورانیوم طبیعی. این گزارش باعث شد پروژه سرعت بگیره و در نهایت به شکل‌گیری پروژه منهتن (Manhattan Project) منجر بشه.

این پروژه عظیم با بودجه‌ای بیش از ۲ میلیارد دلار (معادل حدود ۲۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۳) و با به کارگیری بیش از ۱۲۵ هزار نفر در ده‌ها سایت مختلف در سراسر آمریکا شروع به کار کرد. مدیریت کلان پروژه به عهده ژنرال لزلی گرووز بود و جی. رابرت اوپنهایمر هم به عنوان مدیر علمی آزمایشگاه لوس آلاموس در نیومکزیکو انتخاب شد؛ جایی که طراحی و ساخت بمب‌ها انجام میشد. در نهایت دو نوع بمب ساخته شد: یکی از نوع شکافت اورانیوم-۲۳۵ به اسم «پسر کوچک» (Little Boy) و دیگری از نوع پیچیده‌تر پلوتونیوم-۲۳۹ به اسم «مرد چاق» (Fat Man).

تردید در دل پروژه: گزارش فرانک و طومار زیلارد

با نزدیک شدن به ماه‌های پایانی جنگ در اروپا و مشخص شدن شکست آلمان، هدف اصلی پروژه منهتن، یعنی مقابله با بمب اتمی آلمان، دیگه موضوعیت نداشت. حالا سوال جدیدی برای دانشمندان پیش اومده بود: آیا باید از این سلاح علیه ژاپن استفاده کرد؟ این تردیدها باعث شکل‌گیری دو حرکت مهم در بین دانشمندان پروژه شد.

اولین حرکت، گزارش فرانک (Franck Report) بود. این گزارش توسط «کمیته بررسی پیامدهای اجتماعی و سیاسی بمب اتمی» به ریاست جیمز فرانک نوشته شد. لئو زیلارد و گلن سیبورگ هم در نوشتن این گزارش نقش داشتند. ایده اصلی گزارش این بود که برای جلوگیری از یک مسابقه تسلیحات هسته‌ای بعد از جنگ، باید اطلاعات اتمی به صورت بین‌المللی کنترل بشه و ژاپن قبل از بمباران، یک هشدار درست و حسابی دریافت کنه تا وجهه آمریکا در جهان خدشه‌دار نشه.

اما طومار زیلارد (Szilárd petition) که در ژوئیه ۱۹۴۵ تهیه شد، بیشتر یک درخواست اخلاقی بود تا یک تحلیل سیاسی. این طومار که به امضای ۷۰ دانشمند در شیکاگو و اوک ریج رسید، مستقیما از رئیس جمهور ترومن میخواست که قبل از استفاده از بمب، شرایط تسلیم رو به طور کامل برای ژاپن مشخص کنه و بهشون فرصت بده. امضاکنندگان این طومار نگران بودند که اگه آمریکا اولین کشوری باشه که از این سلاح استفاده میکنه، «مسئولیت گشودن دری به روی عصر ویرانی در مقیاسی غیرقابل تصور» رو به دوش خواهد کشید و اعتبار اخلاقی خودش رو برای کنترل مسابقه تسلیحاتی آینده از دست میده.

محتوای اصلی طومار زیلارد این بود:

«ما، دانشمندان امضاکننده زیر، محترمانه درخواست میکنیم: اول، شما به عنوان فرمانده کل قوا، حکمی صادر کنید که ایالات متحده در این جنگ به استفاده از بمب اتمی متوسل نشود، مگر اینکه شرایطی که بر ژاپن تحمیل خواهد شد به طور کامل علنی شده باشد و ژاپن با دانستن این شرایط از تسلیم شدن خودداری کرده باشد؛ دوم، در چنین حالتی، تصمیم در مورد استفاده یا عدم استفاده از بمب اتمی توسط شما و با در نظر گرفتن ملاحظات ارائه شده در این طومار و همچنین تمام مسئولیت‌های اخلاقی دیگر که در این امر دخیل هستند، گرفته شود.»

زیلارد حتی از دوست فیزیکدانش، ادوارد تلر، خواست که طومار رو در لوس آلاموس هم پخش کنه تا امضاهای بیشتری جمع بشه. اما تلر قبل از این کار، موضوع رو با اوپنهایمر، مدیر آزمایشگاه، در میون گذاشت. اوپنهایمر به تلر گفت که سیاستمداران در واشنگتن در حال بررسی این موضوع هستند و بهتره دانشمندان آزمایشگاه خودشون رو وارد این ماجرا نکنند. به همین دلیل، هیچ امضای جدیدی از لوس آلاموس جمع نشد.

سرنوشت طومار چه شد؟

این طومار هیچوقت به دست ترومن نرسید. زیلارد در بهار ۱۹۴۵ تلاش کرد تا از طریق جیمز اف. برنز، که قرار بود به زودی وزیر امور خارجه بشه، پیام دانشمندان رو به رئیس جمهور برسونه. پیام این بود که بمب نباید علیه جمعیت غیرنظامی استفاده بشه و بعد از جنگ باید تحت کنترل بین‌المللی قرار بگیره. اما برنز اصلا با این ایده موافق نبود. زیلارد بعدها با حسرتی عمیق گفت: «دنیا چقدر جای بهتری میشد اگه من در آمریکا به دنیا اومده بودم و در سیاست آمریکا نفوذ داشتم و برنز در مجارستان به دنیا اومده بود و فیزیک میخوند.»

در مقابل، ژنرال گرووز، مدیر پروژه منهتن، بعد از دیدن این طومار سعی کرد علیه زیلارد مدرک جمع کنه تا اون رو به نقض قانون جاسوسی متهم کنه، اما موفق نشد.

نظرسنجی در میان دانشمندان

اختلاف نظر فقط محدود به گروه زیلارد نبود. در آزمایشگاه شیکاگو، جایی که بیش از ۵۰ نفر از امضاکنندگان طومار کار میکردند، بحث‌های زیادی در جریان بود. فرینگتون دنیلز، مدیر آزمایشگاه، تصمیم گرفت یک نظرسنجی از ۱۵۰ دانشمند انجام بده تا ببینه نظر اکثریت چیه. نتایج این نظرسنجی خیلی جالبه:

  • ۱۵ درصد معتقد بودند که بمب باید به عنوان یک سلاح توسط ارتش استفاده بشه تا با کمترین تلفات ممکن برای متفقین، ژاپن تسلیم بشه.
  • ۴۶ درصد میگفتند که بمب باید اول در یک نمایش نظامی در ژاپن به کار بره، به این امید که باعث تسلیم بشه؛ و اگه نشد، اون وقت به عنوان سلاح ازش استفاده بشه.
  • ۲۶ درصد طرفدار یک نمایش آزمایشی در آمریکا با حضور نمایندگان ژاپنی بودند تا اونها مشاهداتشون رو به دولت ژاپن منتقل کنند و برای تسلیم لابی کنند.
  • ۱۱ درصد معتقد بودند بمب فقط باید در یک نمایش عمومی استفاده بشه.
  • ۲ درصد هم کاملا مخالف استفاده از بمب در جنگ بودند و میخواستند که بعد از اون هم کاملا مخفی بمونه.

این نظرسنجی نشون میده که اکثریت دانشمندان (۸۳ درصد) با نوعی نمایش قدرت قبل از استفاده نظامی موافق بودند و فقط اقلیت کوچکی استفاده مستقیم و بدون هشدار رو تایید میکردند.

پایان جنگ در اروپا و تمرکز بر ژاپن

وقتی آلمان در ۸ می ۱۹۴۵ تسلیم شد، تمام توجه متفقین به جنگ در اقیانوس آرام معطوف شد. جنگ با ژاپن وارد چهارمین سال خودش شده بود و نیروهای ژاپنی به شدت مقاومت میکردند. این مقاومت هزینه سنگینی برای متفقین داشت. آمریکا در کل جنگ جهانی دوم حدود ۱.۲۵ میلیون نفر تلفات نظامی (کشته و زخمی) داشت که نزدیک به یک میلیون نفر از اونها فقط در سال آخر جنگ (ژوئن ۱۹۴۴ تا ژوئن ۱۹۴۵) اتفاق افتاد.

نبردهای جزایر اقیانوس آرام مثل ایوو جیما و اوکیناوا به شدت خونین بود. در ایوو جیما، تقریبا ۹۹ درصد از ۲۱ هزار نیروی مدافع ژاپنی کشته شدند. در اوکیناوا هم از ۱۱۷ هزار نیروی ژاپنی، ۹۴ درصد کشته شدند. این نبردها به رهبران آمریکا نشون داد که حمله به خاک اصلی ژاپن چه تلفات وحشتناکی میتونه به همراه داشته باشه.

در همین حال، شرایط برای مردم ژاپن هم روز به روز بدتر میشد. ناوگان تجاری ژاپن تقریبا از بین رفته بود، مواد اولیه کمیاب شده بود و اقتصاد غیرنظامی در حال فروپاشی بود. گرسنگی و سوءتغذیه در سراسر کشور گسترش پیدا کرده بود. با این حال، رهبران نظامی ژاپن حاضر به تسلیم بی قید و شرط نبودند.

طرح حمله به ژاپن: عملیات سقوط

متفقین برای پایان دادن به جنگ، طرحی به اسم عملیات سقوط (Operation Downfall) رو آماده کرده بودند که شامل حمله زمینی گسترده به ژاپن بود. این عملیات دو مرحله داشت:

  1. عملیات المپیک (Operation Olympic): قرار بود در اکتبر ۱۹۴۵ شروع بشه و هدفش تصرف جزیره جنوبی کیوشو بود.
  2. عملیات کورونت (Operation Coronet): برای مارس ۱۹۴۶ برنامه‌ریزی شده بود و هدفش تصرف دشت کانتو در نزدیکی توکیو بود.

ژاپنی‌ها به خاطر جغرافیای کشورشون، میتونستند طرح حمله متفقین رو پیش‌بینی کنند و بر اساس اون، نقشه دفاعی خودشون به اسم عملیات کِتسوگو (Operation Ketsugō) رو آماده کرده بودند. اونها قصد داشتند با تمام قوا از کیوشو دفاع کنند. در مجموع ۲.۳ میلیون سرباز ارتش ژاپن به همراه یک نیروی شبه‌نظامی ۲۸ میلیون نفری آماده دفاع از خاک اصلی بودند.

پیش‌بینی تلفات حمله

برآوردهای تلفات برای عملیات سقوط خیلی متفاوت بود، اما همه اونها ارقام بالایی رو نشون میدادند. بعضی پیش‌بینی‌ها از میلیون‌ها کشته و زخمی آمریکایی حرف میزدند.

  • یک مطالعه در ۱۵ ژوئن ۱۹۴۵، تلفات آمریکا رو بین ۱۳۲ تا ۲۲۰ هزار نفر تخمین زد.
  • مطالعه‌ای که به دستور وزیر جنگ، هنری استیمسون، انجام شد، پیش‌بینی میکرد که متفقین بین ۱.۷ تا ۴ میلیون نفر تلفات خواهند داشت که از این تعداد بین ۴۰۰ تا ۸۰۰ هزار نفر کشته میشدند. تلفات ژاپنی‌ها هم بین ۵ تا ۱۰ میلیون نفر تخمین زده میشد.

این ارقام وحشتناک باعث شد که فرماندهان آمریکایی به دنبال جایگزین‌هایی برای حمله زمینی باشند. ژنرال جورج مارشال حتی به استفاده از سلاح‌های شیمیایی مثل گاز خردل فکر میکرد. در این شرایط بود که بمب اتمی که در ۱۶ ژوئیه ۱۹۴۵ با موفقیت در نیومکزیکو آزمایش شده بود، به عنوان یک گزینه وسوسه‌انگیز مطرح شد.

تصمیم نهایی: چهار گزینه روی میز ترومن

بعد از مرگ روزولت، هری ترومن رئیس جمهور شد و مسئولیت سنگین تصمیم‌گیری برای پایان جنگ به دوش اون افتاد. ترومن از پروژه منهتن خبر نداشت تا اینکه رئیس جمهور شد. وقتی از موفقیت آزمایش بمب مطلع شد، اون رو «وحشتناک‌ترین بمب در تاریخ جهان» نامید. حالا اون باید تصمیم میگرفت که از این سلاح استفاده کنه یا نه.

ترومن و مشاورانش چهار گزینه اصلی پیش رو داشتند:

  1. ادامه بمباران‌های متعارف شهرهای ژاپن: آمریکا از سال ۱۹۴۴ به طور جدی شهرهای ژاپن رو بمباران میکرد. این بمباران‌ها که بیشتر با بمب‌های آتش‌زا انجام میشد، ویرانی گسترده‌ای به بار آورده بود. برای مثال، در یک حمله آتش‌زا به توکیو در مارس ۱۹۴۵، بیش از ۸۰ هزار نفر کشته شدند که بیشتر از تلفات اولیه بمب اتمی بود. با این حال، با وجود تلفات سنگین، ژاپنی‌ها تسلیم نمیشدند. در آگوست ۱۹۴۵، مشخص بود که بمباران متعارف به تنهایی برای پایان دادن به جنگ کافی نیست.
  2. حمله زمینی به ژاپن: همونطور که گفته شد، این گزینه به خاطر تلفات بسیار بالای پیش‌بینی شده، هم برای نیروهای آمریکایی و هم برای ژاپنی‌ها، بسیار پرهزینه بود. ترومن میترسید که حمله به ژاپن مثل «یک اوکیناوا از این سر تا اون سر ژاپن» باشه.
  3. نمایش قدرت بمب در یک منطقه غیرمسکونی: این ایده که در گزارش فرانک و طومار زیلارد هم مطرح شده بود، چندتا مشکل داشت.
    • اول اینکه ژاپن چه کسی رو برای ارزیابی این نمایش انتخاب میکرد؟ یک دانشمند؟ یک گروه سیاستمدار؟ چقدر طول میکشید تا تصمیمشون رو اعلام کنند؟
    • دوم، اگه بمب عمل نمیکرد چی؟ این یک سلاح جدید بود و هیچ تضمینی برای موفقیتش وجود نداشت. یک شکست در نمایش عمومی میتونست ژاپن رو برای ادامه جنگ مصمم‌تر کنه.
    • سوم، آمریکا در اون زمان فقط دو تا بمب آماده داشت. آیا ارزشش رو داشت که ۵۰ درصد از زرادخانه اتمی کشور برای یک نمایش خرج بشه؟
  4. کمیته موقت (Interim Committee) که ترومن برای مشاوره در مورد مسائل هسته‌ای تشکیل داده بود، بعد از بحث‌های طولانی به این نتیجه رسید که: «ما نمیتوانیم هیچ نمایش فنی‌ای را پیشنهاد کنیم که به احتمال زیاد به جنگ پایان دهد. ما هیچ جایگزین قابل قبولی برای استفاده مستقیم نظامی نمیبینیم.»
  5. استفاده از بمب اتمی روی یک شهر مسکونی در ژاپن: در نهایت، ترومن و مشاورانش به این نتیجه رسیدند که فقط بمباران یک شهر میتونه تاثیر لازم رو داشته باشه. به چند دلیل، هشدار قبلی برای تخلیه شهر هم منتفی شد: چون ممکن بود خدمه بمب‌افکن در خطر بیفتند و ژاپنی‌ها برای سرنگون کردن هواپیما آماده بشن.

انتخاب شهرها

شهرهای هدف با دقت انتخاب شدند. معیارهای انتخاب اینها بودند:

  • شهری بزرگ با قطر بیش از ۴.۸ کیلومتر که یک هدف مهم در یک منطقه شهری بزرگ باشه.
  • موج انفجار بتونه آسیب موثری ایجاد کنه.
  • شهری که تا آگوست ۱۹۴۵ کمتر مورد حمله قرار گرفته باشه تا آسیب ناشی از بمب اتمی کاملا مشخص باشه.

بر این اساس، شهرهای کوکورا، هیروشیما، یوکوهاما، نیگاتا و کیوتو به عنوان اهداف اولیه انتخاب شدند. این شهرها تا اون موقع از بمباران‌های شبانه در امان مونده بودند.

هنری استیمسون، وزیر جنگ، به خاطر اهمیت تاریخی و فرهنگی کیوتو، به شدت با بمباران این شهر مخالفت کرد. اون در جوانی ماه عسلش رو در کیوتو گذرونده بود و این شهر رو میشناخت و دوست داشت. با اینکه گرووز، مدیر پروژه منهتن، روی اهمیت نظامی و صنعتی کیوتو پافشاری میکرد، استیمسون موضوع رو با ترومن در میون گذاشت و ترومن با حذف کیوتو از لیست موافقت کرد. در نهایت، شهر ناکازاکی به جای کیوتو در لیست قرار گرفت.

اعلامیه پوتسدام: آخرین اتمام حجت

در ۲۶ ژوئیه ۱۹۴۵، رهبران متفقین در کنفرانس پوتسدام، اعلامیه‌ای صادر کردند که شرایط تسلیم ژاپن رو مشخص میکرد. این اعلامیه به ژاپن هشدار میداد که اگه تسلیم نشه، با «نابودی سریع و کامل» روبرو خواهد شد. در این اعلامیه هیچ اشاره‌ای به بمب اتمی نشده بود.

دولت ژاپن این اتمام حجت رو نادیده گرفت. نخست وزیر ژاپن، کانتارو سوزوکی، در یک کنفرانس خبری اعلام کرد که اعلامیه پوتسدام فقط تکرار اعلامیه قاهره است و دولت قصد داره اون رو «موکوساتسو» کنه (یعنی با سکوت اون رو نادیده بگیره). این بیانیه به عنوان رد صریح اعلامیه تلقی شد و راه رو برای استفاده از بمب باز کرد.

بمباران هیروشیما

هیروشیما در زمان جنگ، یک شهر مهم صنعتی و نظامی بود. مقر ارتش دوم ژاپن که مسئولیت دفاع از کل جنوب ژاپن رو به عهده داشت، در این شهر بود. حدود ۴۰ هزار پرسنل نظامی در هیروشیما مستقر بودند. این شهر همچنین یک مرکز ارتباطی، بندر مهم و محل تجمع نیروها بود. با این حال، چون صنعت هواپیماسازی بزرگی نداشت، از بمباران‌های سنگین در امان مونده بود. جمعیت شهر در زمان حمله بین ۳۴۰ تا ۳۵۰ هزار نفر تخمین زده میشه.

ماموریت بمباران هیروشیما در ۶ آگوست ۱۹۴۵ انجام شد.

  • هواپیما: بمب‌افکن B-29 به اسم «انولا گی» (Enola Gay) که به اسم مادر خلبان، سرهنگ پل تیبتس، نامگذاری شده بود.
  • بمب: «پسر کوچک» (Little Boy) با حدود ۶۴ کیلوگرم اورانیوم-۲۳۵.
  • زمان: ساعت ۸:۱۵ صبح به وقت هیروشیما.

بمب بعد از ۴۴.۴ ثانیه سقوط، در ارتفاع حدود ۵۸۰ متری از سطح زمین منفجر شد. به خاطر باد، بمب با فاصله حدود ۲۴۰ متر از نقطه هدف یعنی پل آیویی، دقیقا بالای کلینیک جراحی شیما منفجر شد. انرژی آزاد شده معادل حدود ۱۶ کیلوتن TNT بود. این سلاح از نظر فنی خیلی ناکارآمد بود و فقط ۱.۷ درصد از موادش شکافته شد.

اتفاقات روی زمین

مردم روی زمین اول یک «پیکا» (فلش نورانی) و بعد یک «دون» (صدای انفجار مهیب) رو گزارش کردند.

  • دمای نزدیک به محل انفجار به ۳۰۰۰ درجه سانتیگراد رسید.
  • آسفالت خیابان‌ها به جوش اومد و پرنده‌ها در هوا آتش گرفتند.
  • شعاع تخریب کامل حدود ۱.۶ کیلومتر بود و آتش‌سوزی‌ها تا ۱۱ کیلومتر مربع گسترش پیدا کرد.
  • حدود ۶۹ درصد از ساختمان‌های هیروشیما نابود و ۷ درصد دیگه به شدت آسیب دیدند.
  • گنبد گنباکو (گنبد بمب اتمی) که قبلا تالار ترویج صنعتی استان هیروشیما بود، به خاطر اینکه انفجار تقریبا بالای سرش اتفاق افتاد و موج انفجار بیشتر به سمت پایین بود، به طور کامل فرو نریخت و به عنوان نماد این فاجعه باقی موند.

یک استاد تاریخ که شاهد ماجرا بود، بعدها تعریف کرد:

«از تپه هیکییاما بالا رفتم و به پایین نگاه کردم. دیدم که هیروشیما ناپدید شده… از دیدن این صحنه شوکه شدم… البته بعد از اون صحنه‌های وحشتناک زیادی دیدم – اما اون تجربه، نگاه کردن به پایین و ندیدن چیزی از هیروشیما – اونقدر تکان‌دهنده بود که نمیتونم حسی که داشتم رو بیان کنم… هیروشیما وجود نداشت – این اصلی‌ترین چیزی بود که دیدم – هیروشیما دیگه وجود نداشت.»

تلفات بمباران هیروشیما:
تخمین‌ها متفاوته، اما به طور کلی:

  • بین ۹۰ هزار تا ۱۶۶ هزار نفر تا پایان سال ۱۹۴۵ در اثر انفجار، سوختگی و بیماری‌های ناشی از تشعشعات جان باختند.
  • حدود ۸۰ هزار نفر در همون روز اول کشته شدند.
  • بیش از ۹۰ درصد از پزشکان و ۹۳ درصد از پرستاران شهر کشته یا زخمی شدند و بیشتر بیمارستان‌ها نابود شدند.
  • حدود ۹۰ درصد از کشته‌ها غیرنظامی بودند.

فاصله بین دو بمب: واکنش ژاپن و ورود شوروی

بعد از بمباران هیروشیما، ترومن بیانیه‌ای صادر کرد و به ژاپن هشدار داد:

«اگه حالا شرایط ما رو قبول نکنند، باید منتظر بارانی از ویرانی از آسمان باشند، چیزی که مانند اون هرگز روی این زمین دیده نشده.»

اما در توکیو، رهبران نظامی هنوز حاضر به تسلیم نبودند. ارتش ژاپن حتی در ابتدا ماهیت اتمی بمب رو انکار میکرد. در حالی که کابینه ژاپن در حال بحث بود، اتفاق مهم دیگه‌ای افتاد. در ۸ آگوست، اتحاد جماهیر شوروی به ژاپن اعلام جنگ کرد و در ساعات اولیه ۹ آگوست، حمله گسترده‌ای رو به منچوری، که تحت کنترل ژاپن بود، آغاز کرد.

این دو اتفاق، یعنی بمباران هیروشیما و اعلام جنگ شوروی، رهبران ژاپن رو در یک موقعیت بسیار دشوار قرار داد.

بمباران ناکازاکی

ماموریت دوم برای ۹ آگوست برنامه‌ریزی شد.

  • هدف اصلی: شهر کوکورا که یکی از بزرگترین کارخانه‌های مهمات ژاپن رو داشت.
  • هدف دوم: ناکازاکی.
  • هواپیما: بمب‌افکن B-29 به اسم «باکسکار» (Bockscar) به خلبانی سرگرد چارلز سوئینی.
  • بمب: «مرد چاق» (Fat Man) با حدود ۵ کیلوگرم پلوتونیوم و قدرت انفجاری معادل ۲۱ کیلوتن TNT.

ماموریت ناکازاکی بر خلاف هیروشیما، با مشکلات زیادی روبرو شد.

  • یک پمپ سوخت هواپیما از کار افتاده بود و باعث شده بود که ۶۴۰ گالن از سوخت ذخیره غیرقابل استفاده باشه.
  • هواپیمای عکاسی در محل قرار ملاقات حاضر نشد و باکسکار ۴۰ دقیقه منتظر موند.
  • وقتی به کوکورا رسیدند، شهر به خاطر دود ناشی از بمباران‌های قبلی و دودی که کارخانه فولاد یاهاتا عمدا ایجاد کرده بود، کاملا پوشیده بود.

بعد از سه بار تلاش ناموفق برای دیدن هدف، سوئینی تصمیم گرفت به سمت هدف دوم، یعنی ناکازاکی، بره. وقتی به ناکازاکی رسیدند، اونجا هم هوا ابری بود. اما در آخرین لحظه، یک شکاف در ابرها به بمب‌افکن اجازه داد که هدف رو ببینه.

بمب در ساعت ۱۱:۰۲ صبح به وقت محلی، در ارتفاع حدود ۵۰۰ متری منفجر شد. محل انفجار دره صنعتی اوراکامی بود، تقریبا ۳ کیلومتر دورتر از مرکز شهر که هدف اصلی بود. این انحراف و همچنین تپه‌های اطراف شهر، باعث شد که بخش بزرگی از ناکازاکی از تخریب کامل در امان بمونه. با این حال، ویرانی همچنان گسترده بود.

تلفات بمباران ناکازاکی:

  • بین ۶۰ هزار تا ۸۰ هزار نفر تا پایان سال ۱۹۴۵ جان باختند.
  • حدود ۴۰ هزار تا ۷۵ هزار نفر بلافاصله کشته شدند.

تسلیم ژاپن

تا ۹ آگوست، شورای جنگ ژاپن هنوز روی چهار شرط برای تسلیم پافشاری میکرد. اما بعد از بمباران ناکازاکی و حمله شوروی، بحث‌ها در کابینه به بن‌بست رسید. گروهی به رهبری وزیر جنگ، آنامی، همچنان بر ادامه جنگ اصرار داشتند و گروهی دیگه به رهبری وزیر خارجه، توگو، به دنبال راهی برای پایان دادن به جنگ بودند.

در نهایت، امپراتور هیروهیتو شخصا مداخله کرد. در یک کنفرانس امپراتوری، اون تصمیم خودش رو برای پذیرش شرایط متفقین اعلام کرد، به شرطی که «اختیارات اعلیحضرت به عنوان یک حاکم مستقل» حفظ بشه.

در ۱۴ آگوست، امپراتور پیام تسلیم خودش رو ضبط کرد تا روز بعد برای مردم ژاپن پخش بشه. در این پیام، اون به طور مشخص به بمب اتمی اشاره کرد:

«علاوه بر این، دشمن شروع به استفاده از یک بمب جدید و بسیار بی‌رحمانه کرده است که قدرت تخریب آن واقعا غیرقابل محاسبه است و جان بسیاری از بیگناهان را میگیرد. اگر به جنگ ادامه دهیم، نه تنها منجر به فروپاشی و نابودی نهایی ملت ژاپن خواهد شد، بلکه به انقراض کامل تمدن بشری نیز خواهد انجامید.»

در ۱۵ آگوست، ژاپن تسلیم خودش رو به متفقین اعلام کرد و جنگ جهانی دوم رسما در ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ با امضای سند تسلیم، به پایان رسید.

پیامدهای بمباران: هیباکوشا و اثرات بلندمدت

بازماندگان بمباران‌های اتمی به هیباکوشا (Hibakusha) معروف هستند که در ژاپنی به معنی «افراد متاثر از انفجار» است. دولت ژاپن حدود ۶۵۰ هزار نفر رو به عنوان هیباکوشا به رسمیت شناخته. این افراد و فرزندانشون برای سال‌ها با مشکلات زیادی روبرو بودند.

اثرات بهداشتی

  1. اثرات حاد (بیماری تشعشع):
    خیلی از کسانی که از انفجار اولیه جون سالم به در برده بودند، در روزها و هفته‌های بعد دچار علائمی مثل ریزش مو، خونریزی و اسهال شدند. این بیماری که به «بیماری بمب اتمی» معروف شد، همون سندروم حاد تشعشع (ARS) بود. خیلی‌ها به خاطر همین بیماری جونشون رو از دست دادند.
  2. اثرات بلندمدت (سرطان و بیماری‌های دیگر):
    • سرطان خون (لوسمی): ۵ تا ۶ سال بعد از بمباران، موارد ابتلا به لوسمی به طور قابل توجهی در بین بازماندگان افزایش پیدا کرد. این خطر به خصوص در بین کسانی که در کودکی در معرض تشعشع قرار گرفته بودند، بیشتر بود.
    • سرطان‌های جامد: حدود ۱۰ سال بعد از بمباران، نرخ ابتلا به سرطان‌های تیروئید، سینه، ریه و سایر سرطان‌های جامد در بین بازماندگان بالاتر از حد نرمال شد. مطالعات بلندمدت نشون داده که خطر ابتلا به سرطان در طول تمام عمر بازماندگان بالا باقی میمونه. تخمین زده میشه که حدود ۱۱ درصد از کل موارد سرطان جامد و ۴۶ درصد از مرگ‌های ناشی از لوسمی در بین بازماندگان، به خاطر تشعشعات بمب بوده.
    • بیماری‌های غیرسرطانی: مطالعات نشون داده که خطر مرگ ناشی از بیماری‌های قلبی-عروقی، سکته مغزی، بیماری‌های گوارشی و تنفسی هم در بین بازماندگان افزایش پیدا کرده.
  3. اثرات روی جنین (In Utero Exposure):
    زنانی که در زمان بمباران باردار بودند، با نرخ بالاتر سقط جنین و مرگ نوزادان روبرو شدند. فرزندانشون هم بیشتر در معرض ناتوانی‌های ذهنی، اختلال در رشد و افزایش خطر ابتلا به سرطان بودند. به خصوص، افزایش موارد عقب‌ماندگی ذهنی شدید در بین کسانی که در هفته‌های ۸ تا ۲۵ بارداری در معرض تشعشع قرار گرفته بودند، مشاهده شد.
  4. اثرات ژنتیکی (نسل دوم):
    یکی از بزرگترین نگرانی‌ها بعد از بمباران، اثرات ژنتیکی اون روی فرزندان بازماندگان بود. اما مطالعات گسترده‌ای که روی ده‌ها هزار نفر از فرزندان هیباکوشاها انجام شده، هیچ افزایش قابل توجهی در نقایص مادرزادی یا بیماری‌های ژنتیکی رو نشون نداده. این یعنی با اینکه تشعشع یک عامل جهش‌زا است، اما در سطح جمعیت، اثرات ارثی قابل مشاهده‌ای در نسل دوم بازماندگان دیده نشده.

اثرات روانی و اجتماعی

هیباکوشاها علاوه بر مشکلات جسمی، با آسیب‌های روانی شدیدی هم دست و پنجه نرم میکردند. خیلی از اونها از اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) رنج میبردند. علائمی مثل یادآوری مداوم حادثه، احساس بی‌تفاوتی، احساس گناه و علائم فیزیکی مثل سرگیجه و سردرد در بین اونها شایع بود.

علاوه بر این، هیباکوشاها و فرزندانشون برای سال‌ها با تبعیض و انگ اجتماعی روبرو بودند. خیلی از مردم به اشتباه فکر میکردند که بیماری‌های ناشی از تشعشع مسری یا ارثی هستند و به همین دلیل، هیباکوشاها در پیدا کردن کار یا ازدواج با مشکل مواجه میشدند.

بازماندگان کره‌ای و «بازماندگان دوگانه»

در زمان جنگ، ژاپن صدها هزار کره‌ای رو به عنوان کارگر اجباری به این کشور آورده بود. تخمین زده میشه که حدود ۷۰ هزار کره‌ای در معرض بمباران قرار گرفتند و بین ۶۵۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نفر از اونها کشته شدند. بازماندگان کره‌ای برای سال‌ها برای به رسمیت شناخته شدن به عنوان هیباکوشا و دریافت خدمات درمانی رایگان در ژاپن با مشکل روبرو بودند.

همچنین حدود ۲۰۰ نفر از بازماندگان هیروشیما به ناکازاکی پناه بردند. در بین اونها، افرادی مثل تسوتومو یاماگوچی بودند که رسما به عنوان «هیباکوشای دوگانه» (nijū hibakusha) شناخته شدند. اون در یک سفر کاری در هیروشیما بود که بمب اول منفجر شد و بعد از بازگشت به شهر خودش، ناکازاکی، در معرض بمب دوم هم قرار گرفت.

بحث‌ها و controversies تمام نشدنی

تصمیم برای استفاده از بمب اتمی از همون ابتدا تا به امروز، یکی از بحث‌برانگیزترین موضوعات تاریخ بوده. این بحث‌ها جنبه‌های مختلفی داره:

۱. آیا بمباران برای پایان دادن به جنگ ضروری بود؟

  • طرفداران (Supporters):
    • نجات جان انسان‌ها: اصلی‌ترین استدلال اینه که بمباران باعث تسلیم سریع ژاپن شد و از یک حمله زمینی خونین که میتونست جون صدها هزار یا حتی یک میلیون سرباز آمریکایی و میلیون‌ها ژاپنی رو بگیره، جلوگیری کرد.
    • مقاومت سرسختانه ژاپن: رهبران نظامی ژاپن حاضر به تسلیم بی قید و شرط نبودند و حتی زنان و کودکان رو برای مقاومت با نیزه‌های بامبو آماده کرده بودند.
    • اهمیت استراتژیک شهرها: هیروشیما و ناکازاکی مراکز مهم نظامی و صنعتی بودند و هدف‌های نظامی مشروع محسوب میشدند.
    • بمباران‌های متعارف هم تلفات زیادی داشت: حملات آتش‌زا به شهرهای ژاپن، مثل توکیو، تلفات غیرنظامی بیشتری نسبت به بمب‌های اتمی داشت. پس بمب اتمی از نظر اخلاقی تفاوتی با اونها نداشت.
  • مخالفان (Critics):
    • ژاپن در آستانه تسلیم بود: مخالفان معتقدند که محاصره دریایی و بمباران‌های متعارف، ژاپن رو به زانو درآورده بود و اونها به زودی تسلیم میشدند. گزارش استراتژیک بمباران ایالات متحده در سال ۱۹۴۶ هم به این نتیجه رسیده بود که ژاپن احتمالا تا قبل از نوامبر ۱۹۴۵ حتی بدون بمباران اتمی و ورود شوروی هم تسلیم میشد.
    • ورود شوروی عامل اصلی بود: بعضی از مورخان مثل سویوشی هاسه‌گاوا معتقدند که اعلام جنگ شوروی و حمله به منچوری در ۸ آگوست، بیشتر از بمب‌های اتمی در تصمیم ژاپن برای تسلیم نقش داشت. چون این حمله آخرین امید ژاپن برای میانجیگری شوروی رو از بین برد.
    • مخالفت فرماندهان ارشد: چهره‌های نظامی برجسته‌ای مثل ژنرال دوایت آیزنهاور، ژنرال داگلاس مک‌آرتور و دریاسالار ویلیام لیهی بعدها گفتند که با استفاده از بمب مخالف بودند و اون رو از نظر نظامی غیرضروری میدونستند.
    • دیپلماسی اتمی: نظریه دیگه‌ای که توسط مورخ گار آلپروویتز مطرح شده اینه که یکی از اهداف اصلی بمباران، ترسوندن شوروی و نمایش قدرت آمریکا در آغاز جنگ سرد بود.

۲. آیا بمباران از نظر اخلاقی و قانونی قابل توجیه بود؟

  • جنایت جنگی و تروریسم دولتی: خیلی از منتقدان، بمباران رو یک جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت میدونند. چون به طور عمدی جمعیت غیرنظامی رو هدف قرار داد تا یک هدف سیاسی (تسلیم ژاپن) رو محقق کنه.
  • نقض قوانین جنگ: با اینکه در اون زمان قانون مشخصی برای جنگ هوایی وجود نداشت، اما کنوانسیون‌های لاهه در مورد هدف قرار دادن غیرنظامیان و استفاده از سلاح‌هایی که «رنج غیرضروری» ایجاد میکنند، قوانینی داشت. ژاپن در اعتراض رسمی خودش به آمریکا، بمب اتمی رو سلاحی «بی‌رحمانه» نامید که فراتر از هر سلاح ممنوعه دیگه‌ای است.
  • استاندارد دوگانه: لئو زیلارد این سوال رو مطرح کرد که اگه آلمان دو بمب روی شهرهای آمریکا مینداخت و بعد جنگ رو میباخت، آیا ما این کار رو جنایت جنگی نمیدونستیم و عاملانش رو در نورنبرگ محاکمه نمیکردیم؟

این بحث‌ها همچنان ادامه داره و مورخان با دسترسی به اسناد جدید، همچنان در حال بازنگری این بخش مهم از تاریخ هستند. اما چیزی که مشخصه اینه که بمباران‌های هیروشیما و ناکازاکی، تاریخ رو به دو بخش «قبل» و «بعد» تقسیم کرد و جهان رو برای همیشه وارد عصر هسته‌ای کرد.

منابع

  • [۱] Atomic bombings of Hiroshima and Nagasaki – Wikipedia
  • [۲] Hiroshima – Wikipedia
  • [۳] American bomber drops atomic bomb on Hiroshima | August 6, 1945 | HISTORY
  • [۴] Bombings of Hiroshima and Nagasaki – 1945 – Nuclear Museum
  • [۵] The Atomic Bombs That Ended World War 2 | Imperial War Museums
  • [۶] Decision to Drop the Atomic Bomb | Harry S. Truman
  • [۷] Debate over the atomic bombings of Hiroshima and Nagasaki – Wikipedia
  • [۸] Harry Truman’s Decision to Use the Atomic Bomb (U.S. National Park Service)
  • [۹] The decision to use the atomic bomb | WWII, Hiroshima & Nagasaki | Britannica
  • [۱۰] Szilard Petition – Nuclear Museum

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *