احتمالا کلمه «استتیک» (Aesthetic) یا همون زیبایی شناسی رو زیاد شنیدید، مخصوصا این روزا توی شبکههای اجتماعی. اما این کلمه دقیقا یعنی چی و داستانش از کجا شروع شده؟ زیبایی شناسی یه مفهوم خیلی گستردهتر از چیزیه که فقط به چند تا عکس خوشگل توی اینستاگرام محدود بشه. این یه شاخه از فلسفه است که میره سراغ ماهیت زیبایی، هنر و سلیقه. کارش اینه که به سوالایی مثل «هنر چیه؟؟»، «چی باعث میشه یه چیزی به نظر ما زیبا بیاد؟» و «وقتی به یه اثر هنری نگاه میکنیم یا به یه موسیقی گوش میدیم، توی ذهن ما چه اتفاقی میفته؟» جواب بده.
این حوزه هم به زیباییهای دنیای طبیعت مثل غروب خورشید کار داره و هم به ساختههای دست بشر مثل نقاشی، فیلم، مد و حتی غذاهای خوشمزه. در واقع، کار اصلی زیبایی شناسی «بازتاب انتقادی روی هنر، فرهنگ و طبیعت» هست. این مقاله قراره یه سفر کامل به دنیای زیبایی شناسی باشه، از ریشههای فلسفیش شروع میکنیم و میرسیم به کاربرد امروزش توی دنیای دیجیتال و شبکههای اجتماعی.
زیبایی شناسی از دید فلسفه: داستان از کجا شروع شد؟
کلمه «استتیک» یا زیبایی شناسی، ریشه یونانی داره. از کلماتی مثل «aisthetikos» به معنی «چیزهای قابل درک» و «aisthesthai» به معنی «درک کردن و دیدن» گرفته شده. اولین بار یه فیلسوف آلمانی به اسم «الکساندر باومگارتن» توی سال ۱۷۳۵ این اصطلاح رو به کار برد تا مطالعه حساسیتهای ما نسبت به چیزای زیبا رو تعریف کنه.
گرچه این اسم توی قرن هجدهم انتخاب شد، اما بحث در مورد این موضوعات به دوران یونان باستان و فیلسوفهایی مثل ارسطو برمیگرده. ارسطو توی کتابش به اسم «بوطیقا» (Poetics)، میگفت که شعر حماسی، تراژدی، کمدی، نقاشی، مجسمهسازی و موسیقی، همشون در اصل یه جور تقلید یا به قول خودش «میمسیس» (mimesis) هستن. یعنی هر کدوم به روش خودشون دارن از یه چیزی تقلید میکنن. ارسطو معتقد بود این میل به تقلید یه غریزه طبیعیه که انسان رو از حیوانات جدا میکنه و مخاطب برای اینکه یه اثر هنری رو درک کنه، باید این تقلید رو بفهمه.
مثلا موسیقی با ریتم و هارمونی تقلید میکنه، رقص فقط با ریتم و شعر با زبان. حتی موضوع تقلید هم فرق میکنه؛ کمدی از آدمای پایینتر از حد متوسط تقلید میکنه و تراژدی از آدمای کمی بهتر از متوسط. این نگاه تاریخی نشون میده که بحث در مورد هنر و زیبایی چقدر ریشهداره.
مفاهیم اصلی در زیبایی شناسی
برای اینکه بفهمیم زیبایی شناسی دقیقا در مورد چی حرف میزنه، باید با چند تا مفهوم کلیدی آشنا بشیم.
۱. ویژگیها و اشیای زیبایی شناختی
ویژگیهای زیبایی شناختی اون مشخصههایی هستن که باعث میشن یه چیزی به نظر ما جذاب بیاد. مثلا وقتی یه منتقد هنری میگه یه نقاشی «زنده» یا «جذابه»، داره به ویژگیهای زیبایی شناختی اون اشاره میکنه. این ویژگیها خیلی متنوع هستن؛ بعضیها کلی هستن مثل «عالی» یا «زشت»، و بعضیها خاصترن مثل «دلنشین» یا «برازنده». این ویژگیها میتونن به کیفیتهای بصری مثل «تعادل» و «سرزندگی» یا جنبههای بازنمایی مثل «واقعگرایانه» و «تحریف شده» اشاره داشته باشن.
بحث سر اینه که مرز بین ویژگیهای زیبایی شناختی و غیر زیبایی شناختی کجاست. یه نظریه میگه که ویژگیهای زیبایی شناختی علاوه بر درک حسی ساده (مثل دیدن رنگ و شکل)، به یه جور حساسیت خاص نیاز دارن. بعضی فیلسوفها (رئالیستها) معتقدن این ویژگیها عینی و مستقل از ذهن ما هستن؛ یعنی زیبایی یه نقاشی به خاطر ترکیب درست رنگها و شکلها به وجود میاد. در مقابل، یه دیدگاه دیگه میگه این ویژگیها به واکنش ما بستگی دارن؛ یعنی یه چیزی فقط وقتی ویژگی زیبایی شناختی داره که توی ما یه «تجربه زیبایی شناختی» ایجاد کنه.
یه شی زیبایی شناختی هم به هر چیزی گفته میشه که این ویژگیها رو داشته باشه. میتونه یه بوم نقاشی باشه یا حتی یه منظره طبیعی مثل رنگین کمون که جذابیت زیبایی شناختی داره.
۲. ارزشهای زیبایی شناختی و مفهوم زیبایی
ارزشهای زیبایی شناختی یه نوع خاص از ویژگیهای زیبایی شناختی هستن و میزان خوشایند بودن یه چیز رو نشون میدن. این ارزشها با ارزشهای دیگه مثل ارزش اخلاقی، دینی یا اقتصادی فرق دارن. معمولا «زیبایی» رو به عنوان ارزش اصلی زیبایی شناختی میشناسن، اما تنها ارزش نیست. مفاهیمی مثل «والایی» (sublime) که حس هیبت و ترس رو القا میکنه، یا «جذابیت»، «ظرافت» و «هارمونی» هم ارزشهای زیبایی شناختی محسوب میشن.
زیبایی معمولا به عنوان یه کیفیت توی اشیا تعریف میشه که با تعادل و هارمونی همراهه و وقتی درکش میکنیم، حس تحسین یا لذت بهمون میده. اما تعریف دقیقش همیشه مورد بحث بوده. یه عده میگن زیبایی یه ویژگی عینی توی خود اشیاست (نگاه کلاسیک)، در حالی که عدهای دیگه روی جنبه ذهنی اون تاکید دارن و معتقدن «زیبایی در چشم بیننده است». یه نظریه دیگه به اسم «لذتگرایی زیبایی شناختی» (Aesthetic hedonism) میگه یه چیزی زیباست اگه منبع لذت زیبایی شناختی باشه.
۳. تجربهها، نگرش و لذت زیبایی شناختی
تجربه زیبایی شناختی یعنی درک زیبایی یا آگاهی از سایر ویژگیهای زیبایی شناختی. معمولا این تجربه از طریق درک حسی یه شی طبیعی یا یه اثر هنری اتفاق میفته. ویژگیهای مختلفی به این تجربه نسبت داده میشه؛ مثلا اینکه ما یه شی رو به خاطر خود خود اون شی و ویژگیهای حسیش تحسین میکنیم، نه به خاطر کاربردش. این باعث میشه یه جور لذت زیبایی شناختی ببریم.
میگن این لذت معمولا از دغدغههای عملی جداست و یه جور غرق شدن بیخودانه است که به تخیل ما آزادی میده. مثلا وقتی از دید زیبایی شناختی به یه طوفان شدید نگاه میکنیم، به جای اینکه نگران خطراتش باشیم، روی الگوهای پیچیده رعد و برق تمرکز میکنیم. به این حالت «نگرش زیبایی شناختی» میگن که یه جور مشاهده خالصه و از خواستههای شخصی و نگرانیهای عملی جداست. این نگرش با نگرش عملی (که دنبال سود و استفاده است) و نگرش علمی (که دنبال توضیح و دانش واقعیه) فرق داره.
لذت زیبایی شناختی هم یه جور لذت بیطرفانه است. با لذتهای دیگهای که از ارضای خواستهها به وجود میاد (مثل لذت رسیدن به یه هدف شخصی) فرق داره. فیلسوفی مثل «امانوئل کانت» معتقده این لذت قبل از هرگونه قضاوت شناختی و تحلیل مفهومی اتفاق میفته و حاصل بازی آزادانه بین تخیل و فهمه.
۴. قضاوتهای زیبایی شناختی و سلیقه
قضاوت زیبایی شناختی یعنی ارزیابی ویژگیها و ارزشهای زیبایی شناختی یه شی. مثلا وقتی میگیم «این موسیقی زیباست»، یه قضاوت زیبایی شناختی انجام دادیم. بحث اصلی اینه که آیا این قضاوتها میتونن مثل قضاوتهای علمی، عینی و جهانی باشن یا نه.
ذهنگراها (Subjectivists) میگن این قضاوتها فقط بیان احساسات و سلیقه شخصی ما هستن و اعتبار جهانی ندارن. اما عینگراها (Objectivists) معتقدن این قضاوتها ویژگیهای عینی رو توصیف میکنن که مستقل از سلیقه افراد هستن. کانت یه راه میانه رو پیشنهاد میده و میگه قضاوتهای زیبایی شناختی همزمان ذهنی، جهانی، بیطرفانه و حاصل تعامل بین حس، تخیل و فهم هستن.
قضاوتهای زیبایی شناختی به «سلیقه» (Taste) متکی هستن. سلیقه یعنی حساسیت به کیفیتهای زیبایی شناختی یا توانایی تشخیص زیبایی. تفاوت توی سلیقهها توضیح میده که چرا آدما در مورد زیبایی یه چیز با هم اختلاف نظر دارن و چرا نظر بعضیها، مثل منتقدای هنری باتجربه، وزن بیشتری داره. سلیقه بین فرهنگهای مختلف و حتی افراد یه فرهنگ متفاوته، اما شباهتهایی هم وجود داره. مثلا گفته میشه انسانها به طور کلی منظرههای شبیه به ساواناهای آفریقا با دشتهای باز و درختای پراکنده رو خوشایند میدونن که به این میگن «جهانی زیبایی شناختی» (Aesthetic universal).
هنر: موضوع اصلی زیبایی شناسی
هنر یه موضوع محوری توی زیبایی شناسیه و حوزههای مختلفی مثل نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی، رقص، ادبیات و تئاتر رو شامل میشه. آثار هنری معمولا ساخته دست بشر هستن و از این نظر با اشیای زیبایی شناختی طبیعی مثل منظره و غروب خورشید فرق دارن.
تعریف هنر چیست؟
یکی از بحثهای اصلی توی فلسفه هنر، تعریف کردن «هنر» و جدا کردنش از «غیر هنر» هست. نظریههای مختلفی برای این کار وجود داره.
- رویکردهای ذاتگرایانه (Essentialist): این رویکردها دنبال یه سری ویژگی ذاتی مشترک بین همه آثار هنری میگردن. مثلا افلاطون هنر رو به عنوان تقلید یا بازنمایی واقعیت میدید. یه تعریف دیگه میگه آثار هنری چیزایی هستن که برای ایجاد تجربه یا لذت زیبایی شناختی طراحی شدن. «فرمالیسم زیبایی شناختی» (Aesthetic formalism) هم میگه ویژگیهای فرمی خاص، مثل «فرم معنادار»، نشانه هنره. بعضیها هم میگن هنر وسیلهای برای بیان احساسات و حالات ذهنی هنرمنده.
- رویکردهای قراردادگرایانه (Conventionalist): این نظریهها هنر رو یه دسته بندی ساخته شده توسط جامعه میدونن. یعنی هنری بودن یه چیز به ویژگیهای ذاتیش بستگی نداره، بلکه به قراردادهای اجتماعی و فرهنگی بستگی داره که میتونن تغییر کنن. این نظریهها میتونن توضیح بدن که چرا یه شیء روزمره مثل یه کاسه توالت (اثر «چشمه» از مارسل دوشان) اگه قراردادهای دنیای هنر بگن، به عنوان هنر شناخته میشه. نظریههای نهادی (Institutional theories) میگن این قراردادها توسط نهادهای اجتماعی «دنیای هنر» (Art world) تعیین میشن.
تنوع تعریفها باعث شده بعضی فیلسوفها بگن اصلا تعریف دقیقی برای هنر وجود نداره و این حوزه بیشتر شبیه به یه خانواده است که اعضاش شباهتهایی با هم دارن اما ویژگی مشترک مشخصی ندارن.
هستی شناسی و دستهبندی هنر
هستی شناسی (Ontology) هنر دنبال اینه که بفهمه آثار هنری اساسا از چه جنسی هستن. یه دیدگاه میگه آثار هنری «کلیات» (universals) هستن، یعنی میتونن چندین نمونه داشته باشن. مثلا یه رمان میتونه هزاران نسخه چاپی داشته باشه یا یه فیلم بارها نمایش داده بشه. اینجا اثر هنری رو «نوع» (type) و نمونههاش رو «نمونه» (token) میدونن. دیدگاه مخالف میگه آثار هنری «جزئیات» (particulars) هستن، یعنی اشیای منحصر به فرد. از نظر این دیدگاه، عکس «عرشه» از آلفرد اشتیگلیتس، خود اون مجموعه چاپ شدههاست، نه یه ایده کلی.
آثار هنری رو به روشهای مختلفی دستهبندی میکنن. یکی از این روشها بر اساس «رسانه» (medium) هنریه. مثلا نقاشی از رنگ استفاده میکنه، رقص از حرکات بدن، موسیقی از صدا و ادبیات از زبان. دستهبندی دیگه بین آثار اجرایی (performance works) مثل یه آهنگ روی صحنه، و آثار شیء (object works) مثل یه نقاشی ثابته.
معنا در هنر
معنای یه اثر هنری چیزیه که ما برای فهمیدن و درک پیامش بهش نیاز داریم. این معنا میتونه شامل بازنمایی و بیان باشه. بعضی معناها مستقیم درک میشن و بعضیها نیاز به تفسیر عمیقتر دارن تا عناصر نمادین یا استعاریشون فهمیده بشه.
- بازنمایی و بیان: بازنمایی (Representation) یعنی به تصویر کشیدن موجودات واقعی یا خیالی. مثلا یه نقاشی پرتره، یه شخص واقعی رو بازنمایی میکنه. شباهت یه عنصر کلیدی توی بازنماییه، اما بازنمایی میتونه از طریق نمادها و کدهای قراردادی هم اتفاق بیفته. بیان (Expression) یعنی انتقال حالات روانی مثل احساسات، خلق و خو و نگرشها. مثلا یه نقاش میتونه با رنگهای تیره یه منظره خشک، حس غم رو بیان کنه. نظریههای بیان، این ویژگی رو هسته اصلی آثار هنری میدونن.
- تفسیر و نقد: تفسیر (Interpretation) یعنی تلاش برای کشف معنای یه اثر هنری. نقد (Criticism) معمولا جامعتره و علاوه بر تفسیر، شامل توصیف، طبقهبندی و ارزیابی یه اثر هم میشه. گاهی منتقدها تفسیرهای متناقضی از یه اثر ارائه میدن. بعضیها معتقدن فقط یه تفسیر درست و جامع وجود داره (تکگرایی انتقادی)، در حالی که بعضی دیگه میگن میتونه چندین تفسیر معتبر وجود داشته باشه (کثرتگرایی انتقادی).
یه رویکرد به اسم «نیتگرایی» (Intentionalism) میگه معنای اثر به نیت نویسنده بستگی داره. منتقدای این نظریه میگن گاهی نیت نویسنده مشخص نیست یا نویسنده نمیتونه نیتش رو به درستی بیان کنه. به خاطر همین، بعضیها از «مرگ نویسنده» حرف میزنن تا تاکید کنن که خود اثر مهمه، نه خالقش.
در نهایت، دو نظریه در مورد ارزش هنر وجود داره. «زیباییگرایی» (Aestheticism) میگه ارزش اصلی هنر توی شایستگیهای زیبایی شناختی ذاتیشه و شعارش «هنر برای هنر» هست. در مقابل، «ابزارگرایی» (Instrumentalism) میگه ارزش هنر به تاثیراتش روی حوزههای دیگه مثل آموزش اخلاقی، رشد معنوی یا انسجام اجتماعیه.
مروری بر هنرهای مختلف
هنرهای فردی شاخههای مختلفی دارن که هر کدوم ویژگیهای زیبایی شناختی خاص خودشون رو دارن.
- نقاشی و عکاسی: نقاشی به عنوان یه هنر بصری، معمولا الگوی اصلی هنر در نظر گرفته میشه. بازنمایی نقش مهمی توش داره. عکاسی هم یه هنر بصریه که با تکنولوژی گره خورده و بحث اصلی در موردش اینه که آیا به خاطر ماهیت مکانیکیش میتونه یه هنر خلاقانه باشه یا نه.
- موسیقی و رقص: موسیقی یه هنر اجراییه که کمتر با بازنمایی عینی سر و کار داره و بیشتر با بیان احساسات مرتبطه. رقص هم یه هنر اجرایی دیگه است که با حرکات بدن انجام میشه و معمولا با موسیقی همراهه و روی ویژگیهای بیانی تاکید داره.
- معماری و مجسمهسازی: معماری هنر طراحی و ساخت بناهاست و معمولا اهداف زیبایی شناختی و کاربردی رو با هم ترکیب میکنه. مجسمهسازی هم با ساخت آثار سهبعدی سر و کار داره و معمولا از مواد محکمی مثل سنگ و فلز استفاده میکنه.
- ادبیات و شعر: ادبیات از زبان به عنوان رسانه اصلیش استفاده میکنه و شامل شعر، رمان و نمایشنامه میشه. شعر یه شکل متمایز از ادبیاته که اغلب با استفاده اقتصادی از زبان، دنبال القای تجربههای خاصه.
- تئاتر و فیلم: تئاتر یه هنر اجراییه که عناصر هنرهای دیگه رو ترکیب میکنه و معمولا جلوی تماشاگر زنده اجرا میشه. فیلم هم جنبههای مختلف هنری رو با هم ادغام میکنه اما بیشتر به ابزارهای تکنولوژیکی ضبط و ویرایش وابسته است.
- بازیهای ویدیویی: این یه شکل جدیدتر از هنره که عناصر بصری، شنیداری و روایی رو با هم ترکیب میکنه و ویژگی اصلیش تاکید روی تعامل بازیکنه. وضعیت فیلمها و بازیهای ویدیویی به عنوان هنر جدی، هنوز مورد بحثه.
زیبایی شناسی در دنیای مدرن: از روانشناسی تا اینستاگرام
امروزه، مفهوم زیبایی شناسی فقط به فلسفه و هنر محدود نمیشه و توی حوزههای مختلفی بررسی میشه.
زیبایی شناسی و شبکههای اجتماعی
این روزا وقتی میگیم «استتیک»، خیلیها یاد شبکههای اجتماعی میفتن. اینجا «استتیک» به طراحی و ارائه هدفمند عناصر بصری گفته میشه که ظاهر و حس کلی حضور شما در شبکههای اجتماعی رو شکل میده.
برندها و تولیدکنندههای محتوا از این ابزار برای نشون دادن هویت و سلیقه بصری منحصر به فردشون استفاده میکنن تا هم فالوورهای فعلی رو درگیر کنن و هم فالوورهای جدید جذب کنن. چه توی گرید اینستاگرام باشه و چه توی یه کانال یوتیوب، زیبایی شناسی یعنی ایجاد یه حس انسجام و ثبات بصری. این کار با انتخاب آگاهانه پالت رنگی، فیلترها و تمها انجام میشه تا همه عناصر با هم هماهنگ باشن.
وقتی کسی از «استتیک اینستاگرام» خودش حرف میزنه، منظورش برنامهریزی بصری و چیدمان عکسها توی گریدشه. هدف اینه که یه گرید چشمنواز ساخته بشه که یه داستانی رو تعریف کنه یا علایق، شخصیت و ارزشهای اون برند یا شخص رو نشون بده. زیبایی شناسی توی دنیای شبکههای اجتماعی یه ابزار قدرتمند برای بیان خلاقیته که میتونه از مینیمالیسم تا سبک بوهمی متغیر باشه.
چطور یه زیبایی شناسی برای شبکههای اجتماعی بسازیم؟
ساختن یه زیبایی شناسی قوی برای برند، یه شبه اتفاق نمیفته و نیاز به برنامهریزی داره. چند تا نکته کلیدی برای این کار وجود داره:
- مخاطب هدف خودتون رو بشناسید: اولین قدم اینه که هویت برندتون (اهداف، ارزشها، لحن و شخصیت) رو بشناسید. باید بدونید مخاطب شما کیه و چه نوع طراحی و محتوایی رو دوست داره.
- رقبا رو بررسی کنید: ببینید رقبای شما چطور پروفایلشون رو طراحی کردن، چه نوع محتوایی تولید میکنن و از چه فونتها و رنگهایی استفاده میکنن. این کار بهتون ایده میده.
- زیبایی شناسی برندتون رو تعریف کنید: حالا وقتشه «استتیک» خودتون رو مشخص کنید. لحن برندتون چیه؟ (جدی، سرگرمکننده، قدرتمند؟) تم کلی شما چیه؟ (روشن، تیره، رنگارنگ؟) از چه نوع تصاویری استفاده میکنید؟ (عکسهای واقعی یا گرافیک و تصویرسازی؟)
- یه پالت رنگی انتخاب کنید: رنگها نقش خیلی مهمی توی شناخت برند دارن. مثال «تیفانی اند کو» و رنگ آبی خاصش (که به «آبی تیفانی» معروفه) قدرت رنگ رو نشون میده. تحقیقات نشون داده که ارائه مداوم یه برند در پلتفرمهای مختلف میتونه درآمد رو تا ۲۳ درصد افزایش بده. هر رنگی حس خاصی رو القا میکنه؛ مثلا قرمز هیجان، آبی اعتماد و سبز حس سلامت و طبیعت رو منتقل میکنه.
- یه فونت منحصر به فرد انتخاب کنید: استفاده مداوم از یه فونت خاص به ساختن هویت بصری منسجم کمک میکنه.
- یه مود برد (Mood board) بسازید: همه تصاویر، فونتها، رنگها و ایدههایی که به نظرتون جذابه رو توی یه مود برد جمع کنید تا تیم شما یه دید کلی از مسیری که میرید داشته باشه.
- قالب (Template) بسازید: برای پلتفرمهای مختلف قالبهای آماده داشته باشید تا پستهاتون همیشه یکدست باشن و از اول همه چیز رو طراحی نکنید.
- یه تقویم محتوایی تهیه کنید: حتی با بهترین زیبایی شناسی، اگه محتواتون رو با دقت برنامهریزی نکنید، همه چیز به هم میریزه. یه تقویم محتوایی مشخص میکنه که کی و چه نوع محتوایی منتشر کنید.
روی دیگر سکه: مشکلات زیبایی شناسی در شبکههای اجتماعی
با اینکه زیبایی شناسی در شبکههای اجتماعی میتونه جذاب باشه، اما جنبههای problematic یا مشکلسازی هم داره. طی دوران همهگیری کرونا، استتیکهایی مثل «کاتِجکور» (cottagecore) که زندگی روستایی و گرم رو نشون میداد، «دارک آکادمیا» (dark academia) که روی علاقه به دانش و نوستالژی تمرکز داشت، و «Y2K» که به مد اوایل دهه ۲۰۰۰ برمیگشت، خیلی محبوب شدن. اما این ترندها مشکلاتی هم با خودشون آوردن.
- مادیگرایی و مصرفگرایی: برای اینکه توی یه استتیک جا بیفتید، باید چیزهایی بخرید که به اون سبک بخوره. مثلا برای دارک آکادمیا، باید لباسهای خاص، کتابهای قدیمی و نورپردازی مناسب داشته باشید. این باعث میشه آدما وارد چرخه مد سریع و مصرفگرایی بشن و به جای تمرکز روی اصل ماجرا (مثلا دانش در دارک آکادمیا)، روی ظاهر و پسزمینه تمرکز کنن. حفظ یه استتیک گرونه و یه جور چارچوب نخبهگرا ایجاد میکنه.
- محدودیت و از دست دادن هویت: وقتی یه ترند وایرال میشه، یه استاندارد زیبایی ناخودآگاه توسط یه نفر دیگه تعیین میشه و شما برای اینکه توی اون جامعه مجازی پذیرفته بشید، خودتون رو مجبور میکنید از اون استاندارد پیروی کنید. اینطوری هویت فردی شما به خطر میفته و به جای بیان خود، به بیان خالق اصلی اون ترند میپردازید.
- گیتکیپینگ (Gatekeeping) و ایجاد جو سمی: وقتی یه استتیک محبوب میشه، یه عده به خودشون اجازه میدن که بگن چی درسته و چی غلط. کامنتهایی مثل «این دارک آکادمیا نیست» زیاد میشه و یه جامعه سمی شکل میگیره. به جای اینکه فضا برای بیان خلاقانه باز باشه، همه چیز به این تبدیل میشه که کی بهتر تونسته از یه استاندارد از پیش تعیین شده تقلید کنه.
- انتشار کلیشهها و کمرنگ شدن معنا: گاهی یه استتیک که از یه جامعه خاص برای بیان یه حس عمیق به وجود اومده، توسط افراد محبوب شبکههای اجتماعی مصادره میشه و به یه کلیشه سطحی تبدیل میشه. مثلا استتیک «یامی کاوایی» (Yami Kawaii) در ژاپن توسط افرادی که با افسردگی شدید دست و پنجه نرم میکردن برای تسکین خودشون ساخته شد. اما وقتی محبوب شد، بعضیها اون رو به یه مد برای خودکشی تقلیل دادن و یه کلیشه اشتباه ساختن. یا در زمان اعتراضات «جان سیاهان مهم است» (BLM)، خیلی از اکانتهای محبوب به جای حمایت واقعی از تولیدکنندههای محتوای سیاهپوست، فقط یه مربع سیاه به اشتراک گذاشتن و اجازه دادن اصل activism یا کنشگری زیر سایه استتیک کمرنگ بشه.
- تناقضها: خیلی از این استتیکها با خودشون تناقض دارن. مثلا پستهای دارک آکادمیا که از مردسالاری سمی شکایت میکنن، در حالی که این استتیک داره به دورانی ارجاع میده که مردسالاری در اوج بود. یا استتیک Y2K که با خوشبینی به تکنولوژی شکل گرفت، حالا پر از پستهاییه که از تکنولوژی بد میگن.
زیبایی شناسی در حوزههای دیگر
بحث زیبایی شناسی خیلی گستردهتر از هنر و شبکههای اجتماعیه و توی رشتههای مختلف هم بررسی میشه.
- اخلاق: آثار هنری میتونن روی احساسات و ارزشهای اخلاقی ما تاثیر بذارن. «اخلاقگرایی» (Ethicism) میگه ارزش اخلاقی یه اثر میتونه ارزش زیبایی شناختش رو بالا ببره، در حالی که «استقلالگرایی» (Autonomism) این دو حوزه رو کاملا جدا میدونه.
- روانشناسی: روانشناسی زیبایی شناسی با روشهای تجربی مثل آزمایش و نظرسنجی، فرآیندهای ذهنی درک زیبایی رو بررسی میکنه. «روانشناسی تکاملی» زیبایی رو یه ویژگی انطباقی میدونه که به بقا و تولید مثل کمک کرده. «عصبشناسی زیبایی شناختی» (Neuroaesthetics) هم با استفاده از تکنیکهایی مثل fMRI، فعالیت مغز رو موقع تجربه زیبایی بررسی میکنه.
- زیبایی شناسی تطبیقی: این حوزه سنتهای زیبایی شناسی فرهنگهای مختلف رو مقایسه میکنه. مثلا زیبایی شناسی هندی روی احساسات پایه زندگی به اسم «راسا» (rasas) تمرکز داره. زیبایی شناسی چینی روی خلاقیت خودجوش و ارتباطش با اخلاق و معنویت تاکید میکنه. زیبایی شناسی اسلامی هنر رو وسیلهای برای انتقال حقایق دینی و فلسفی میدونه و به خاطر باور به تعالی خداوند، بیشتر به سمت هنرهای انتزاعی و الگوهای هندسی رفته. زیبایی شناسی آفریقایی هم بر طبیعت شهودی و عاطفی هنر و عملکرد اجتماعی اون تاکید داره.
- محیط زیست، زندگی روزمره و دین: زیبایی شناسی محیطی به درک زیبایی طبیعت میپردازه. زیبایی شناسی روزمره هم پدیدههای زیبایی شناختی رو توی زندگی عادی، از طراحی صنعتی گرفته تا لباس و دکوراسیون خونه بررسی میکنه. هنر توی دین هم نقش مهمی داره و برای انتقال آموزهها و الهام بخشیدن به تجربههای معنوی استفاده میشه.
- حوزههای دیگر: مکاتب فلسفی مختلف هم نگاه خاص خودشون رو به زیبایی شناسی دارن. زیبایی شناسی مارکسیستی رابطه هنر با ساختار طبقاتی رو بررسی میکنه. زیبایی شناسی فمینیستی سوگیریهای مردانه در تئوری و عمل هنری رو نقد میکنه (مثل مفهوم «نگاه مردانه» یا male gaze). «زیبایی ریاضیاتی» هم به کیفیتهای زیبایی شناختی مفاهیم و نظریههای ریاضی اشاره داره. هنر کامپیوتری و هوش مصنوعی هم فصل جدیدی رو توی این حوزه باز کردن و سیستمهایی مثل ChatGPT و Stable Diffusion میتونن آثار هنری جدید خلق کنن.
حرف آخر
همونطور که دیدیم، «زیبایی شناسی» یا «استتیک» یه کلمه ساده نیست. یه سفر طولانی رو از بحثهای عمیق فلسفی ارسطو و کانت طی کرده تا به گرید اینستاگرام و چالشهای تیکتاک برسه. از یه طرف، یه ابزار قدرتمند برای درک عمیقتر هنر، طبیعت و احساسات انسانیه و از طرف دیگه، توی دنیای امروز به یه وسیله برای برندسازی، بیان هویت دیجیتال و حتی مصرفگرایی و کلیشهسازی تبدیل شده.
شاید بشه گفت زیبایی شناسی مثل یه آینه است؛ هم میتونه زیباییهای عمیق و اصیل رو بازتاب بده و هم میتونه تصویری سطحی و گذرا از ترندهای روز رو به نمایش بذاره. درک هر دو روی این سکه به ما کمک میکنه تا با دید بازتری به دنیای اطرافمون نگاه کنیم، چه وقتی توی یه گالری هنری قدم میزنیم و چه وقتی داریم توی اکسپلور اینستاگرام میچرخیم. بحث در مورد اینکه چرا حس ما نسبت به یه تجربه هنری مشترک مثل کازپلی در یک رویداد با حس ما نسبت به زیبایی شناسیهای شبکههای اجتماعی متفاوته، یه سوال بازه که جای فکر کردن داره.
منابع
- Types of social media aesthetics and how to brand for …
- Types of social media aesthetics and how to brand for yourself
- Social Aesthetics – What is it?
- Aesthetics – Wikipedia
- What is an Aesthetic? | Later Social Media Glossary
- The Problematic Allure of Social Media Aesthetics
- Create a Consistent Social Media Aesthetic in 5 Steps – Planable
- Social media’s obsession with aesthetics – Liberty Wingspan
- ۸ Tips to Create an Impeccable Social Media Aesthetic for your Brand
- Captivating Gen-Z: The Power of Social Media Aesthetics | by Camila Valencia Abello | Medium
- What is a social media aesthetic? | Brandwatch Social Media Glossary
دیدگاهتان را بنویسید