موضوع بحث ما «بدهی» یا همون قرضه. میدونم، میدونم، احتمالا هیچکس از این کلمه خوشش نمیاد، ولی چیزیه که تقریبا همه ما باهاش سروکار داریم. جالبه بدونید طبق یه مطالعه جدید از شرکت «اکسپریان»، یه بزرگسال معمولی توی آمریکا به طور متوسط بیشتر از ۱۰۴ هزار دلار بدهی داره.
شاید با شنیدن این عدد حسابی شوکه شده باشید، ولی یادتون باشه که بدهی همیشه اون غول بی شاخ و دمی که فکر میکنید نیست. اینطور نیست که همیشه سودهای بالا داشته باشه یا خیلی سریع زیاد بشه. در واقع، بعضی از وامها و قرضها رو میشه «بدهی خوب» دونست. بدهی خوب مثل یه ابزار میمونه که میتونه به شما کمک کنه آینده مالی خودتون رو بسازید و توی بعضی موارد، مثل وام مسکن، به یکی از رویاهای بزرگتون، یعنی خونهدار شدن، برسید.
پس بیایید ببینیم چطور فرق بین بدهی خوب و بدهی بد رو تشخیص بدیم و اگه بدهی بدی داریم، چطور اون رو به حداقل برسونیم. این جلسه قراره یه مسیر یادگیری کامل باشه تا شما رو از صفر به جایی برسونه که بتونید با دید بازتری به مسائل مالی نگاه کنید.
بدهی خوب چیه و چرا بهش میگیم «خوب»؟
خب، بذارید بحث رو با این سوال شروع کنیم: اصلا بدهی خوب یعنی چی؟ به طور کلی، هر بدهی که به شما کمک کنه ارزش خالص داراییهاتون رو افزایش بدید یا در آینده درآمد بیشتری کسب کنید، میتونه یه بدهی خوب باشه. یه نکته خیلی مهم در مورد بدهی خوب اینه که معمولا سود پایینی داره. کارشناسها میگن نرخ سود سالانه یا همون «APR» برای یه بدهی خوب، معمولا زیر ۶ درصد هست.
شاید بپرسید «ارزش خالص دارایی» یعنی چی؟ خیلی ساده است. یعنی کل چیزهایی که دارید (مثل پول نقد، خونه، ماشین) منهای کل بدهیهایی که دارید. پس اگه یه بدهی در نهایت باعث بشه این عدد مثبت بزرگتر بشه، کارش رو درست انجام داده. بدهی خوب یه جور سرمایهگذاری برای آینده است. شما امروز پولی رو قرض میکنید تا چیزی به دست بیارید که در آینده ارزش بیشتری پیدا میکنه یا بهتون کمک میکنه پول بیشتری دربیارید. اینطوری نه تنها اون قرض رو پس میدید، بلکه یه چیزی هم براتون میمونه. حالا بریم چندتا از مثالهای کلاسیک بدهی خوب رو با هم بررسی کنیم.
مثال اول: وام تحصیلی یا سرمایهگذاری روی خودتون
شاید با خودتون بگید وام دانشجویی که همش استرس و فشاره! درسته، وامهای دانشجویی میتونن یه بار مالی سنگین باشن، ولی به طور کلی بدهی گرفتن برای پرداخت هزینههای تحصیل، یه «بدهی خوب» به حساب میاد. چرا؟ چون تحصیلات بیشتر میتونه درآمد آینده شما رو به شکل قابل توجهی افزایش بده.
بذارید با چندتا عدد و رقم صحبت کنیم تا موضوع روشنتر بشه. طبق آمار اداره کار آمریکا، یه فارغالتحصیل دانشگاه به طور متوسط هفتهای ۵۷۹ دلار (یعنی سالی حدود ۳۰ هزار دلار) بیشتر از کسی که فقط دیپلم دبیرستان داره، درآمد کسب میکنه. این تفاوت خیلی بزرگیه. علاوه بر این، نرخ بیکاری بین فارغالتحصیلان دانشگاهی هم پایینتره. این عوامل دست به دست هم میدن و طبق گزارش موسسه بروکینگز، میتونن باعث بشن که درآمد شما در طول کل عمرتون تا دو برابر بیشتر بشه. به همین دلیله که بعضیها به وام دانشجویی به چشم یه سرمایهگذاری روی آینده نگاه میکنن.
اما صبر کنید، هر وام دانشجویی هم «خوب» نیست. برای اینکه یه وام دانشجویی واقعا خوب باشه، باید چندتا شرط مهم داشته باشه:
- نرخ سود پایین: هرچی سود وام کمتر باشه، بازپرداختش در آینده راحتتر میشه. وامهای دانشجویی دولتی اغلب نرخ سود مناسبی دارن، ولی همه وامهای دانشجویی خصوصی اینطور نیستن. پس قبل از گرفتن هر وامی، باید با دقت تمام شرایط و ضوابطش رو بخونید و بررسی کنید.
- کمک به آینده شغلی شما: قبل از اینکه زیر بار یه بدهی سنگین دانشجویی برید، باید یه تخمین کلی از درآمد احتمالی خودتون بعد از فارغالتحصیلی داشته باشید. مثلا اگه قراره کلی وام با سود بالا بگیرید تا مدرکی بگیرید که در نهایت حقوقش تفاوت چندانی با حقوق فعلی شما نداره، شاید این کار اصلا به صرفه نباشه. باید ببینید رشتهای که انتخاب میکنید در کوتاهمدت و بلندمدت چه چشماندازی داره. گاهی وقتا هم باید ببینید آیا کارفرمای آینده شما یا برنامههای دولتی، کمکی برای بازپرداخت وامهای دانشجویی ارائه میدن یا نه. اینها همه به شما کمک میکنه یه تصمیم عاقلانه بگیرید.
یادتون باشه، تحصیلات فقط محدود به دانشگاه نیست. اگه برای یاد گرفتن یه مهارت خاص یا یه حرفه فنی مثل برنامهنویسی، تعمیرات توربینهای بادی، لولهکشی یا بهداشت دهان و دندان هم وام بگیرید، این هم میتونه یه بدهی خوب باشه. این نوع آموزشها معمولا زمان کمتری میبرن و هزینه کمتری دارن، در نتیجه بدهی شما هم کمتر میشه. سرمایهگذاری روی یادگیری یه حرفه، سرمایهگذاری روی خودتونه و خیلی وقتها درآمد این شغلها از مشاغلی که مدرک دانشگاهی میخوان هم بیشتره.
مثال دوم: وام مسکن یا خرید خونه
وام مسکن یا همون «مورگیج» (Mortgage) یکی از بزرگترین بدهیهاییه که یه نفر ممکنه در طول زندگیش داشته باشه. اگه شما در سن ۳۰ سالگی یه خونه با وام ۳۰ ساله بخرید، احتمالا تا نزدیک بازنشستگی در حال پرداخت قسطهای اون هستید. اما با این حال، وام مسکن به طور تاریخی یکی از امنترین و بهترین انواع بدهی به حساب میاد. دلایلش چیه؟
اول اینکه، وامهای مسکن معمولا نرخ سود پایینتری دارن. دوم اینکه، به شما کمک میکنن تا چیزی به اسم «ارزش ویژه مالکانه» یا «اکوئیتی» (Equity) بسازید. اکوئیتی یعنی همون مالکیت تدریجی شما روی خونه. هر قسطی که پرداخت میکنید، یه قدم به مالکیت کامل خونه نزدیکتر میشید.
این اکوئیتی که شما در خونهتون میسازید، از چند جهت خیلی مهمه:
- بزرگترین دارایی اکثر مردم: برای خیلی از آمریکاییها، اکوئیتی خونه بزرگترین دارایی اونهاست. تقریبا دو سوم آمریکاییها در خونه خودشون اکوئیتی دارن و طبق آمار اداره سرشماری آمریکا، ارزش متوسط این اکوئیتی حدود ۲۹۹ هزار دلاره.
- افزایش احتمالی ارزش ملک: قیمت خونهها در طول زمان معمولا افزایش پیدا میکنه. طبق آمار آژانس مالی مسکن فدرال، از سال ۱۹۹۱ تا امروز، قیمت خونهها به طور کلی ۳۱۹ درصد رشد کرده و فقط در سال گذشته ۵.۷ درصد افزایش داشته. البته مثل هر سرمایهگذاری دیگهای، عملکرد گذشته تضمینی برای آینده نیست و ممکنه ارزش خونه شما کم بشه، حتی کمتر از مبلغی که بابت وام بدهکارید.
- امکان وام گرفتن روی اکوئیتی: اگه در آینده نیاز به پول پیدا کنید، میتونید روی اکوئیتی که در خونهتون ساختید، وام بگیرید. به این نوع وامها، وام با پشتوانه ارزش مسکن یا خط اعتباری با پشتوانه ارزش مسکن (HELOC) میگن.
پس وقتی شما به جای اجاره دادن، قسط وام مسکن پرداخت میکنید، در واقع دارید برای خودتون یه دارایی واقعی میسازید. علاوه بر این، در بعضی کشورها، سودی که بابت وام مسکن پرداخت میکنید، میتونه از مالیات شما کم بشه. این یعنی هزینه واقعی وام برای شما کمتر میشه.
اما اینجا هم باید حسابی حواستون رو جمع کنید. قبل از امضای هر قراردادی، مخصوصا برای وام مسکن، باید تکالیفتون رو خوب انجام بدید. مثلا باید ببینید وامی که میگیرید نرخ سودش ثابته یا متغیر. وامهای با نرخ سود متغیر اولش سود کمتری دارن ولی در آینده ممکنه سودشون زیاد بشه و شما رو به دردسر بندازن. یه قانون کلی خوب اینه که بیشتر از یک سوم درآمد ناخالص ماهانهتون رو صرف هزینههای مسکن نکنید. درآمد ناخالص یعنی کل درآمد شما قبل از کسر مالیات و بیمه. پس اگه قسط وام، مالیات و بیمه خونه شما زیر ۳۳ درصد درآمدتون باشه، احتمالا این بدهی یه سرمایهگذاری خوب براتون خواهد بود.
مثال سوم: وام کسبوکار یا کارآفرینی
اگه شما یا خانوادهتون تصمیم بگیرید یه کسبوکار راه بندازید و برای این کار مجبور بشید وام بگیرید، این هم یه نوع بدهی خوبه. این یه سرمایهگذاری روی آینده است و اگه بتونید کسبوکارتون رو خوب مدیریت کنید، میتونه تبدیل به یه دارایی ارزشمند بشه که روز به روز رشد میکنه.
البته که این کار ریسک خودش رو داره. طبق آمار اداره کسبوکارهای کوچک، تقریبا یک سوم کسبوکارهای کوچیک در دو سال اول فعالیتشون شکست میخورن. ممکنه اون کافه یا شرکت مشاورهای که راه میندازید، متاسفانه جزو همین دسته باشه. ولی اگه تحقیقاتتون رو کامل انجام داده باشید، حساب و کتاب کرده باشید، یه برنامه درست و حسابی داشته باشید و آماده باشید که آستینهاتون رو بالا بزنید و سخت کار کنید، این بدهی میتونه نه تنها خوب، بلکه عالی و فوقالعاده باشه. شانس پولدار شدن از طریق کارآفرینی و کار کردن برای خودتون خیلی بیشتره.
بدهی بد چیه و چرا باید ازش فرار کنیم؟
خب، تا اینجا در مورد بدهیهای خوب صحبت کردیم. دیدیم که همه اونها یه ویژگی مشترک داشتن: شما رو به سمت اهدافتون هدایت میکردن. بدهی بد دقیقا برعکسه. اگه بدهی خوب مثل قایقرانی در جهت جریان آبه، بدهی بد مثل شنا کردن خلاف جهت یه رودخونه خروشانه.
بدهی بد، بدهیایه که شما برای خرید چیزهایی میگیرید که ارزششون رو از دست میدن (بهشون میگن داراییهای استهلاکی) یا به سرعت مصرف میشن و ارزشی به داراییهای شما اضافه نمیکنن. بدهی بد معمولا سود بالایی داره یا نرخ سودش متغیره و ممکنه در آینده خیلی زیاد بشه. این یعنی شما در نهایت پول خیلی بیشتری برای خرید چیزهایی پرداخت میکنید که ارزششون در طول زمان کمتر و کمتر میشه. بدهی بد شما رو از اهدافتون دور میکنه و میتونه روی امتیاز اعتباری شما هم تاثیر منفی بذاره.
حالا بیایید چندتا از معروفترین مثالهای بدهی بد رو با هم ببینیم.
مثال اول: بدهی کارت اعتباری یا تله خریدهای آنی
کارتهای اعتباری خرید کردن (و البته زیادی خرج کردن) رو خیلی راحت میکنن. از نظر روانشناسی، کشیدن یه کارت پلاستیکی خیلی درد کمتری داره تا شمردن و پرداخت پول نقد. ولی بالا آوردن بدهی روی کارت اعتباری میتونه بعدا دردهای خیلی بزرگتری رو به همراه داشته باشه.
طبق یه مطالعه در سال ۲۰۲۳ از شرکت اکسپریان، یه آمریکایی به طور متوسط حدود ۶۵۰۰ دلار بدهی کارت اعتباری داره. و اما قسمت بد ماجرا اینه که کارتهای اعتباری معمولا سودهای خیلی بالایی دارن، گاهی وقتا خیلی بیشتر از ۲۰ درصد! این باعث میشه بازپرداخت بدهی خیلی گرون تموم بشه. بعد چون مردم معمولا از کارت اعتباری برای خرید چیزهایی استفاده میکنن که سریع مصرف میشن، مثل غذا و لباس، در نهایت یه بدهی سنگین دارن بدون اینکه چیزی برای نشون دادن داشته باشن.
یه مثال بزنیم تا عمق فاجعه رو درک کنید:
فرض کنید شما یه تلویزیون ۸۰ اینچی باحال پیدا میکنید که قیمتش ۱۲۰۰ دلاره. چون پول نقد ندارید، با کارت اعتباریتون که سودش ۱۸.۹ درصده، اون رو میخرید. اگه تصمیم بگیرید هر ماه ۶۰ دلار از بدهی این تلویزیون رو پرداخت کنید (که معمولا از حداقل پرداخت ماهانه بیشتره)، میدونید چقدر طول میکشه تا بدهیتون صفر بشه؟ ۶۳ ماه، یعنی بیشتر از ۵ سال! و در نهایت شما برای اون تلویزیون ۱۲۰۰ دلاری، مبلغ ۱۶۷۶ دلار و ۹۸ سنت پرداخت کردید. یعنی ۴۷۷ دلار بیشتر از قیمت اصلیش فقط سود دادید!
پس چطور میشه از این نوع بدهی بد دوری کرد؟ اول از همه، یه برنامه بریزید تا بدهیهای کارت اعتباری فعلیتون رو پرداخت کنید. بعد از اون، شروع کنید با کارت اعتباریتون مثل کارت بانکی (Debit Card) رفتار کنید. یعنی فقط برای خریدهایی ازش استفاده کنید که پولش رو همین الان توی حساب بانکیتون دارید. داشتن یه بودجهبندی منظم هم کمک میکنه که خرجتون از دخلتون بیشتر نشه.
یه نکته مهم دیگه در مورد برنامههای جایزه کارتهای اعتباریه. این برنامهها به شما انگیزه میدن که بیشتر خرج کنید. ولی اگه شما هر ماه کل بدهیتون رو صفر نکنید، سودی که پرداخت میکنید خیلی بیشتر از ارزش اون جایزهها خواهد بود.
مثال دوم: وامهای با سود بالا
به طور کلی، هر وامی که نرخ سود سالانهاش (APR) ۶ درصد یا بیشتر باشه، جزو وامهای با سود بالا محسوب میشه. شما ممکنه این وامها رو در قالب «وامهای روزمزد» (Payday Loans) یا بعضی از وامهای شخصی ببینید. بازپرداخت این وامها میتونه خیلی سخت باشه و همین باعث میشه هزینه اونها حتی بیشتر هم بشه، چون سود روی سود میاد و بدهی شما مثل یه گلوله برفی بزرگ و بزرگتر میشه.
بذارید در مورد وامهای روزمزد یکم بیشتر توضیح بدم. این وامها به عنوان وامهای خیلی کوتاهمدت تبلیغ میشن تا کمبود بودجه شما رو تا رسیدن حقوق بعدیتون پوشش بدن. شما یه مبلغ کمی پول نقد میگیرید و در عوض یه چک برای دو هفته بعد به وامدهنده میدید. خیلی سریع و راحته، نه؟ ولی مشکل اینجاست که کارمزد این وامها بین ۱۵ تا ۳۰ دلار به ازای هر ۱۰۰ دلار قرض گرفتنه. یه وام روزمزد دو هفتهای با کارمزد ۱۵ دلار به ازای هر ۱۰۰ دلار، معادل نرخ سود سالانه ۴۰۰ درصده! این عدد وحشتناکه.
طبق آمار دفتر حمایت مالی مصرفکننده، بیشتر از ۸۰ درصد کسایی که این وامها رو میگیرن، نمیتونن در عرض دو هفته اون رو پس بدن. در نتیجه، سود وام سر به فلک میکشه و بازپرداختش تقریبا غیرممکن میشه. امتیاز اعتباری شما نابود میشه و حتی ممکنه سند ماشینتون رو از دست بدید (اگه وام با وثیقه سند خودرو گرفته باشید).
این نوع وامها قاتل اهداف مالی شما هستن. فقط و فقط در شرایط اضطراری و وقتی که هیچ راه دیگهای براتون باقی نمونده، باید به سراغ این وامها برید. برای اینکه مجبور نشید به این وامها تکیه کنید، باید همون کارهایی رو انجام بدید که برای بدهی کارت اعتباری گفتیم: بدهیهای با سود بالای فعلیتون رو پرداخت کنید و در سریعترین زمان ممکن یه پسانداز اضطراری برای خودتون بسازید.
مثال سوم: بدهی برای خریدهای غیرضروری و لوکس
لباسهای مارکدار، جدیدترین گجتهای تکنولوژی، قایقهای تفریحی و تعطیلات لاکچری. همه اینها میتونن خیلی جذاب باشن، ولی بدهی گرفتن برای خریدشون اصلا کار عاقلانهای نیست.
- کالاها و مصرفیها: شما قطعا به لباس، غذا و وسایل خونه نیاز دارید. ولی استفاده از یه کارت اعتباری با سود بالا برای خریدشون ایده خوبی نیست. سعی کنید برای این چیزها پول نقد پرداخت کنید.
- کالاهای لوکس: اکثر کالاهای لوکس، داراییهای استهلاکی هستن. یعنی به محض اینکه ازشون استفاده میکنید، ارزششون کم میشه. درسته که یه جفت کفش ایرجردن اصل دهه هشتادی الان کلی ارزش داره، ولی اکثر کالاهای لوکس اینطور نیستن. اگه پولش رو دارید، خریدن کالای لوکس هیچ مشکلی نداره. ولی قرض کردن برای خریدش، شما رو از مسیر اصلی منحرف میکنه.
- تعطیلات: برخلاف غذا، تعطیلات یه هزینه ضروری نیست. وقتی تعطیلات تموم میشه، شما جز چندتا خاطره، چیز ملموسی ندارید. اگه میخواید برای یه سفر خاطرهانگیز وام بگیرید، حتما طوری برنامهریزی کنید که بتونید خیلی سریع اون رو پس بدید.
بدهیهای خاکستری: نه کاملا خوب، نه کاملا بد
تا اینجا بدهیها رو به دو دسته سیاه و سفید «خوب» و «بد» تقسیم کردیم. ولی دنیای واقعی همیشه اینقدر ساده نیست. بعضی از بدهیها در یه منطقه خاکستری قرار میگیرن. یعنی بسته به شرایط، میتونن خوب یا بد باشن. اینکه یه بدهی برای شما خوبه یا بد، به وضعیت مالی خودتون، نحوه مدیریت اون بدهی و عوامل دیگه بستگی داره.
وام خودرو: یه ضرورت استهلاکی
وام خودرو یه مثال کلاسیک از بدهیهای خاکستریه. چرا؟ چون از یه طرف، ماشین یه دارایی استهلاکیه. به محض اینکه ماشین رو از نمایندگی بیرون میارید، قیمتش از پولی که براش دادید کمتر میشه. از این نظر، بدهی برای خریدش، بدهی بدیه.
اما از طرف دیگه، شاید شما برای رفتن به سر کار یا انجام کارهای روزمرهتون به یه وسیله نقلیه مطمئن نیاز داشته باشید. در این صورت، داشتن ماشین برای امنیت شغلی و پیشرفت شما ضروریه و وامی که براش میگیرید، یه بدهی ضروری یا حتی خوبه.
پس راه حل چیه؟ اگه مجبورید برای خرید ماشین وام بگیرید، سعی کنید فقط ماشینی رو بخرید که بهش نیاز دارید، نه بیشتر. یه ماشین سدان یا SUV متوسط شما رو به همون اندازه موثر به سر کار میرسونه که یه ماشین لوکس وارداتی یا یه ماشین اسپرت عجیب و غریب. همیشه دنبال وامی با کمترین نرخ سود و کوتاهترین زمان بازپرداخت باشید.
کارتهای اعتباری (وقتی که خوب استفاده میشن)
قبلا گفتیم که بدهی کارت اعتباری بدهی بدیه. اما این فقط در صورتی درسته که شما هر ماه بدهیتون رو صفر نکنید و اجازه بدید سود روی هم جمع بشه. اگه شما بتونید از کارت اعتباری هوشمندانه استفاده کنید، میتونه یه ابزار خوب باشه. چطوری؟
- پرداخت کامل در هر ماه: اگه شما هر ماه کل صورتحساب کارت اعتباریتون رو پرداخت کنید، هیچ سودی بابت خریدهاتون پرداخت نمیکنید. در این صورت، کارت اعتباری فقط یه ابزار راحت برای مدیریت جریان نقدینگی ماهانهتون میشه.
- ساختن امتیاز اعتباری: استفاده مسئولانه از کارت اعتباری و پرداخت به موقع صورتحسابها، به شما کمک میکنه یه سابقه اعتباری خوب برای خودتون بسازید. این سابقه خوب در آینده برای گرفتن وامهای بزرگتر مثل وام مسکن به دردتون میخوره.
- استفاده از پیشنهادهای بدون سود: بعضی از کارتهای اعتباری پیشنهادهای «سود صفر درصد» برای چند ماه اول دارن. شما میتونید از این فرصت برای یه خرید بزرگ استفاده کنید و اون رو به صورت قسطی و بدون پرداخت هیچ سود اضافهای، پرداخت کنید.
- دریافت پاداش: کارتهای اعتباری که جایزه (مثل کشبک یا مایلهای پروازی) میدن، میتونن برای شما سودمند باشن، به شرطی که شما برای چیزهایی ازشون استفاده کنید که در هر صورت قصد خریدشون رو داشتید و در آخر ماه هم کل بدهی رو تسویه کنید.
بدهی برای سرمایهگذاری (یه شمشیر دو لبه)
اگه شما توی یه کارگزاری حساب داشته باشید، ممکنه بهتون اجازه بدن که ازشون پول قرض کنید و با اون پول، سهام بخرید. به این کار «خرید اعتباری» یا «مارجین» (Margin) میگن. اگه ارزش سهامی که خریدید بالا بره، شما سود خوبی میکنید. ولی اگه ارزشش پایین بیاد، شما ضرر میکنید و بدهکار میشید. این نوع بدهی برای سرمایهگذارهای بیتجربه یا کسایی که تحمل ضرر کردن رو ندارن، اصلا مناسب نیست.
چطور بدهیهامون رو مدیریت کنیم؟ (جعبه ابزار مالی)
خب، حالا که با انواع بدهی آشنا شدیم، وقتشه یاد بگیریم چطور اونها رو مدیریت کنیم. چه بدهی خوب داشته باشید چه بد، مدیریت کردنش خیلی مهمه. در ادامه چندتا استراتژی و ابزار کاربردی رو با هم مرور میکنیم.
۱. بودجهبندی: نقشه راه مالی شما
اولین و مهمترین قدم برای مدیریت هر چیزی، داشتن یه برنامه است. در دنیای مالی، این برنامه اسمش «بودجه» است. یه بودجه، حتی یه بودجه خیلی ساده، به شما کمک میکنه بفهمید پولتون از کجا میاد و کجا میره. شما باید درآمد و هزینههای ماهانهتون رو لیست کنید. این کار بهتون نشون میده چقدر پول برای هزینههای ضروری نیاز دارید و شاید کشف کنید که دارید بیشتر از چیزی که فکر میکردید برای هزینههای غیرضروری خرج میکنید. با داشتن بودجه، میتونید مطمئن بشید که از پس پرداخت تمام قسطهای ماهانهتون برمیایید.
۲. ساختن پسانداز اضطراری: سپر بلای شما
زندگی پر از اتفاقات غیرمنتظره است. خراب شدن ماشین، یه مشکل پزشکی، یا از دست دادن شغل. اگه برای این مواقع یه پسانداز نداشته باشید، احتمالا مجبور میشید به سراغ کارتهای اعتباری یا وامهای با سود بالا برید. برای جلوگیری از این اتفاق، باید یه صندوق پسانداز اضطراری بسازید. هدف اینه که به اندازه ۳ تا ۶ ماه از هزینههای زندگیتون رو در یه حساب پسانداز که به راحتی بهش دسترسی دارید، کنار بذارید. این پول سپر بلای شما در روزهای سخته.
۳. شناختن محدودیتهای خودتون: شاخصهای کلیدی
فقط به خاطر اینکه یه بانک به شما اجازه میده یه مبلغ زیادی وام بگیرید، به این معنی نیست که شما باید همه اون پول رو بگیرید. شما باید محدودیتهای خودتون رو بشناسید. دوتا شاخص مهم برای این کار وجود داره:
- نسبت بدهی به درآمد (DTI): این شاخص خیلی مهمه. برای محاسبهاش، باید کل پرداختهای بدهی ماهانهتون (قسط وام مسکن، ماشین، کارت اعتباری و…) رو جمع کنید و اون رو بر درآمد ناخالص ماهانهتون تقسیم کنید.
- مثال: فرض کنید مجموع قسطهای ماهانه شما ۲۰۰۰ دلاره و درآمد ناخالص ماهانهتون ۴۰۰۰ دلاره. نسبت DTI شما میشه ۵۰ درصد (۲۰۰۰ تقسیم بر ۴۰۰۰).
وامدهندهها معمولا به این نسبت خیلی توجه میکنن. اگه DTI شما بالای ۴۳ درصد باشه، گرفتن وام مسکن تقریبا غیرممکنه. به طور کلی، یه DTI زیر ۴۰ تا ۵۰ درصد خوبه و اگه وام مسکن ندارید، بهتره اون رو زیر ۲۰ درصد نگه دارید. - نسبت بدهی به دارایی (DTA): این شاخص، کل بدهیهای شما رو با کل داراییهای شما مقایسه میکنه. برای محاسبهاش، کل بدهیهاتون رو بر کل داراییهاتون تقسیم میکنید. هرچی این نسبت پایینتر باشه، یعنی وضعیت مالی شما بهتره و توانایی بیشتری برای بازپرداخت بدهیهاتون دارید.
۴. استراتژیهای بازپرداخت بدهی: از کجا شروع کنیم؟
اگه چندتا بدهی مختلف دارید، ممکنه ندونید کدوم یکی رو اول پرداخت کنید. دوتا استراتژی معروف برای این کار وجود داره:
- استراتژی گلوله برفی (Debt Snowball): در این روش، شما تمرکزتون رو میذارید روی پرداخت کردن کوچکترین بدهی، بدون توجه به نرخ سودش. بعد از اینکه اون بدهی رو صفر کردید، پولی که ماهانه برای اون پرداخت میکردید رو به پرداخت بدهی بعدی که از همه کوچکتره اضافه میکنید. این کار از نظر روانی خیلی انگیزه بخشه، چون شما خیلی زود موفقیتهای کوچیک رو میبینید.
- استراتژی بهمن (Debt Avalanche): در این روش، شما تمرکزتون رو میذارید روی پرداخت بدهیای که بالاترین نرخ سود رو داره. از نظر ریاضی، این روش باعث میشه شما در کل سود کمتری پرداخت کنید و سریعتر از شر همه بدهیها خلاص بشید.
انتخاب بین این دو روش به شخصیت شما بستگی داره. هر دو میتونن موثر باشن.
۵. کمک گرفتن از متخصصان: وقتی که اوضاع پیچیده میشه
اگه احساس میکنید در بدهی غرق شدید و نمیدونید باید چیکار کنید، خجالت نکشید و از متخصصان کمک بگیرید. گزینههای مختلفی وجود داره:
- مشاور اعتباری: آژانسهای مشاوره اعتباری غیرانتفاعی میتونن به شما کمک کنن یه بودجه درست و حسابی بسازید. اونها همچنین میتونن شما رو در یه «برنامه مدیریت بدهی» (DMP) قرار بدن. در این برنامه، مشاور با وامدهندههای شما مذاکره میکنه تا نرخ سودتون رو کم کنه و همه پرداختهای شما رو در یه پرداخت ماهانه تجمیع کنه.
- تسویه بدهی: اگه خیلی وقته از پرداخت قسطهاتون عقب افتادید، ممکنه بتونید با وامدهنده مذاکره کنید تا بدهیتون رو با مبلغ کمتری تسویه کنید. این کار به امتیاز اعتباری شما آسیب میزنه، ولی از پرداخت نکردن کامل بدهی بهتره.
- ورشکستگی: این آخرین راه حله. ورشکستگی میتونه بدهیهای شما رو به طور کامل پاک کنه، ولی تاثیر منفی خیلی بدی روی امتیاز اعتباری شما برای سالها خواهد داشت.
پرسش و پاسخ کلاسی
خب بچهها، بحثمون تقریبا تمومه. حالا وقتشه چندتا از سوالهای مهمی که ممکنه براتون پیش اومده باشه رو جواب بدیم.
سوال ۱: میشه چندتا مثال دیگه از «بدهی خوب» بزنید؟
حتما. به طور کلی، هر بدهی که به شما کمک کنه در موقعیت بهتری قرار بگیرید، میتونه بدهی خوب باشه. وام گرفتن برای سرمایهگذاری در یه کسبوکار کوچیک، تحصیلات یا خرید ملک، مثالهای کلاسیک بدهی خوب هستن. چون شما پولی که قرض میکنید رو روی یه دارایی سرمایهگذاری میکنید که وضعیت کلی مالی شما رو در آینده بهتر میکنه. حتی یه وام با سود صفر درصد برای خرید یه وسیله ضروری هم میتونه خوب باشه.
سوال ۲: پس مثالهای «بدهی بد» چی هستن؟
وامهای با سود بالا، مثل وامهای روزمزد یا بدهی کارت اعتباری که هر ماه صفر نمیشه، بدهیهای گرونی هستن و معمولا بد محسوب میشن. به طور کلی، اگه شما برای خرید یه «دارایی استهلاکی» پول قرض کنید، اون بدهی بده. به عبارت دیگه، اگه چیزی که میخرید ارزشش بالا نمیره یا براتون درآمدزایی نمیکنه، نباید برای خریدش بدهکار بشید. این شامل لباس، ماشین (در اکثر موارد) و بیشتر کالاهای مصرفی میشه.
سوال ۳: آیا یه بدهی خوب میتونه به یه بدهی بد تبدیل بشه؟
بله، قطعا. این نکته خیلی مهمیه. حتی بهترین بدهیها هم اگه بیش از حد باشن یا درست مدیریت نشن، میتونن بد بشن. یادتونه در مورد وام مسکن صحبت کردیم؟ اگه شما خونهای بخرید که از پس هزینههاش برنیایید، این بدهی خوب میتونه شما رو به دردسر بندازه و تبدیل به یه بدهی بد بشه. یا مثلا وام دانشجویی. اگه شما برای مدرکی وام بگیرید که درآمد خوبی نداره و بازپرداخت وام براتون خیلی سخت باشه، اون بدهی خوب، بد شده. اعتدال کلید اصلیه. بدهی مثل غذا میمونه. غذای بد همیشه بده. ولی غذای خوب هم اگه زیاد مصرف بشه، میتونه براتون مضر باشه.
سوال ۴: نکات منفی «برنامه مدیریت بدهی» (DMP) چیه؟
برنامههای مدیریت بدهی معمولا وامهای وثیقهدار مثل وام مسکن و خودرو و بعضی از وامهای بدون وثیقه مثل وام دانشجویی رو پوشش نمیدن. همچنین برای شروع و استفاده از این برنامهها باید هزینه پرداخت کنید. مثلا یه موسسه مشاوره اعتباری غیرانتفاعی به اسم «مانی منیجمنت اینترنشنال» میگه که مشتریهاش به طور متوسط ۳۳ دلار هزینه راهاندازی و ۲۵ دلار هزینه ماهانه پرداخت میکنن. علاوه بر این، شما باید هر کارت اعتباری که در این برنامه قرار میدید رو ببندید که این باعث میشه دسترسی شما به اعتبار کمتر بشه.
دیدگاهتان را بنویسید