احتمالا فیلم «دکتر استرنجلاو» استنلی کوبریک رو دیده باشی یا حداقل اسمش به گوشت خورده باشه. اون فیلم کمدی سیاه و معرکه که سال ۱۹۶۴ درباره جنگ سرد ساخته شد، داستان یه ژنرال دیوونه آمریکایی رو تعریف میکنه که فکر میکنه کمونیستها دارن آب آشامیدنی رو با فلوراید آلوده میکنن تا «مایعات گرانبهای بدنی» آمریکاییها رو خراب کنن. همین ژنرال سرخود دستور یه حمله اتمی به شوروی رو صادر میکنه. دولت آمریکا دستپاچه میشه تا بمبافکنها رو برگردونه، اما یهو یه چیز وحشتناک میفهمن. شوروی یه «ماشین روز قیامت» ساخته که به محض شناسایی حمله، اتوماتیک یه حمله تلافیجویانه رو شروع میکنه و کل حیات روی زمین رو نابود میکنه. تلاشها برای برگردوندن هواپیما شکست میخوره، یه بمبافکن به هدف میرسه و فیلم با نابودی اتمی دنیا و آهنگ معروف «دوباره همدیگه رو میبینیم» تموم میشه.
خب، خداروشکر که فقط یه فیلم بود، نه؟ یه هشدار طنزآمیز درباره دیوانگی بازیهای اتمی. یه فرضیه مسخره و غیرممکن. درسته؟ راستش، نه خیلی. وقتی اتحاد جماهیر شوروی سال ۱۹۹۱ از هم پاشید، دنیا فهمید که شوروی واقعا یه ماشین روز قیامت واقعی ساخته بود. بله، دقیقا شبیه همونی که توی فیلم دکتر استرنجلاو بود. بله، با سیستم اتوماتیک. بله، هنوز هم کار میکنه. و بله، تو همین الان داری روی همون سیارهای زندگی میکنی که این دستگاه روشه. حس راحتی و امنیتت چطوره الان؟
این سیستم که توی غرب به اسم «دست مرده» یا Dead Hand معروف شده، اسم روسی رسمیش «پریمتر» (Система «Периметр») هست. این یه سیستم کنترل سلاحهای اتمی تمام اتوماتیک یا نیمه اتوماتیکه که اتحاد جماهیر شوروی توی دوران جنگ سرد ساختش. این سیستم هنوز هم توی فدراسیون روسیه امروزی در حال استفاده است. دست مرده یه مثال کلاسیک از چیزیه که بهش میگن «تضمین نابودی متقابل» و استراتژی «شکست-مرگبار». بذار سادهتر بگم: این سیستم طراحی شده تا بتونه پرتاب موشکهای بالستیک قارهپیمای روسیه رو شروع کنه، حتی اگه تمام فرماندهی نظامی و سیاسی کشور توی یه حمله اتمی نابود شده باشن. چطوری؟ با فرستادن یه دستور از پیش تعیین شده از طرف ستاد کل نیروهای مسلح به پستهای فرماندهی و سیلوهای موشکی. این سیستم به حسگرهای لرزهنگاری، نوری، رادیواکتیو و فشار مجهزه تا یه حمله اتمی رو تشخیص بده، حتی اگه هیچ انسانی برای فشار دادن دکمه باقی نمونده باشه. این سیستم یه جورایی مثل سیستم آمریکایی «AN/DRC-8 Emergency Rocket Communications System» یا همون سیستم ارتباطات اضطراری موشکیه.
چرا اصلا همچین چیزی ساختن؟ داستان ترس از نابودی
برای اینکه بفهمیم چطور کار به ساختن ماشینهای آخرالزمانی کشید، باید برگردیم به اوایل جنگ سرد، یعنی زمانی که تنها چیزی که از روابط بینالمللی سردتر بود، واقعیت یخی بازدارندگی هستهای بود. سال ۱۹۴۹، اتحاد جماهیر شوروی اولین بمب اتمی خودش یعنی «RDS-1» رو سالها زودتر از چیزی که همه انتظار داشتن آزمایش کرد. آمریکا که یهو دید دیگه تنها گاوچرون اتمی شهر نیست، حسابی ترسید. رئیسجمهور هری ترومن هم در جواب، دستور سرمایهگذاری روی بمبهای هیدروژنی رو داد (چون ظاهرا بمبهای اتمی معمولی به اندازه کافی ترسناک نبودن) و امیدوار بود که بمبهای بزرگتر بتونن زمان بخرن تا ارتشهای بزرگتری بسازن.
بعدش نوبت به رئیسجمهور آیزنهاور در سال ۱۹۵۳ رسید. اون سعی کرد بین امنیت ملی و مسئولیت مالی تعادل برقرار کنه و با خودش فکر کرد: «چرا پول نیروهای نظامی بدیم وقتی میتونیم با سلاحهای هستهای ارزونتر همه رو تهدید به پودر شدن کنیم؟» استراتژی اون که بهش «نگاه جدید» میگفتن، خیلی زیاد به سلاحهای هستهای تکیه داشت. وزیر امور خارجهاش، جان فاستر دالس، هم هیچ شکی باقی نذاشت که سیاست کشور چیه: به هر تجاوزی با «تلافی گسترده» جواب میدیم. این سیاست کارآمد، وحشتناک و البته به شدت تحریکآمیز بود.
همینطور که هر دو ابرقدرت زرادخانههاشون رو بزرگتر میکردن، مثل دوتا والد جدا شده بودن که سر حضانت کره زمین دعوا داشتن و هر کدوم اصرار داشتن که اون یکی والد مسئوله، در حالی که زیرزمین خونه رو پر از مواد منفجره کرده بودن؛ فقط محض احتیاط. طراحان استراتژیک دکترین «نابودی حتمی متقابل» یا MAD رو توسعه دادن. کلمه MAD در انگلیسی یعنی «دیوانه» و این کنایه به اندازه کافی تیز بود که بتونه یه اتم رو بشکافه.
اصل دکترین MAD این بود: تضمین اینکه اگه یه طرف یه حمله نابودکننده به طرف دیگه بکنه، میتونه مطمئن باشه که خودش هم در جواب نابود میشه. اگه هر دو طرف میدونستن که با یه حمله فقط دارن انقراض خودشون رو دعوت میکنن، هیچکدوم جرئت شلیک اول رو پیدا نمیکرد. شاید به نظرت دیوانگی بیاد، اما منطق بیرحمانهاش غیرقابل انکاره.
اما دکترین MAD یه مشکل کوچیک داشت. اگه رهبر یه کشور توی یه «حمله обезглавливающий» یا همون «حمله برای از بین بردن سران» پودر میشد چی؟ اون موقع سلاحهای اتمی مثل بچههای بالغی میشدن که برمیگردن خونه پدر و مادر و توی زیرزمین زندگی میکنن: پرهزینه، مزاحم و تقریبا بیفایده. در همین حین، طرف مقابل مثل زوجی که بچههاشون از خونه رفتن و آزادن دور دنیا بگردن، جشن میگرفت. این برای شوروی غیرقابل قبول بود. برای همین، تصمیم گرفتن یه نقشه جایگزین داشته باشن که بتونه زنده بمونه، حتی اگه مسکو زنده نمونه. اینطوری بود که «پریمتر» یا همون «دست مرده» به وجود اومد.
تهدید جدید از زیر آب: موشکهای تراident و ترس از حمله غافلگیرکننده
نگرانی شوروی وقتی بیشتر شد که آمریکا توی دهه ۱۹۸۰ شروع به توسعه سیستمهای موشک بالستیک قابل پرتاب از زیردریایی (SLBM) با دقت خیلی بالا کرد. تا قبل از اون، آمریکا بیشتر سلاحهای اتمی رو با بمبافکنهای دوربرد یا موشکهای بالستیک قارهپیما (ICBM) میفرستاد. موشکهای قدیمیتر آمریکا که از زیردریایی شلیک میشدن، مثل «UGM-27 Polaris» دهه ۱۹۶۰ و «UGM-73 Poseidon» دهه ۱۹۷۰، برای یه حمله «ضد نیروی نظامی» یا «حمله اول» زیادی بیدقت به حساب میومدن. حمله ضد نیروی نظامی یعنی حملهای که هدفش سلاحهای دشمنه، نه شهرهای اون. برای همین، SLBMها بیشتر برای حمله به شهرها نگه داشته میشدن که دقت اهمیت کمتری داشت.
در حالت عادی، اگه دشمن رادار و ماهوارههای جاسوسی خوبی داشت، میتونست انتظار یه هشدار ۳۰ دقیقهای قبل از اولین انفجار رو داشته باشه. این موضوع یه حمله اول موثر رو سخت میکرد، چون دشمن وقت داشت تا با دریافت هشدار، موشکهای خودش رو شلیک کنه تا خطر نابود شدنشون روی زمین رو کم کنه.
اما توسعه SLBMهای خیلی دقیق، مثل «Trident C4» و بعدش «D5»، این تعادل رو به هم زد. موشک Trident D5 به اندازه هر موشک بالستیک قارهپیمای زمینی دقیق به حساب میاد. این یعنی سیستمهای زیردریایی تراident آمریکا یا انگلیس میتونستن مخفیانه به سواحل دشمن نزدیک بشن و کلاهکهای خیلی دقیق رو از فاصله کم شلیک کنن. این کار زمان هشدار موجود رو به کمتر از سه دقیقه کاهش میداد و یه حمله اول ضد نیروی نظامی یا یه حمله برای از بین بردن سران کشور رو کاملا ممکن میکرد. این سناریو برای شوروی یه کابوس بود. برای همین، اونها قدمهایی برداشتن تا مطمئن بشن که تلافی اتمی، و در نتیجه بازدارندگی، حتی اگه رهبری کشورشون توی یه حمله غافلگیرکننده از بین بره هم ممکن باقی بمونه.
دست مرده چطور کار میکنه؟ نگاهی به ماشین آخرالزمان
هدف اصلی سیستم دست مرده، همونطور که توی کتابی به همین اسم توضیح داده شده، حفظ قابلیت «حمله دوم» بود. یعنی چی؟ یعنی تضمین کنه که نابودی رهبری شوروی، ارتش این کشور رو از شلیک سلاحهاش باز نداره. سیستم پریمتر به عنوان یه سیستم جایگزین برای تمام واحدهای مجهز به سلاحهای هستهای طراحی شد. قرار بود یه سیستم ارتباطی پشتیبان باشه، در صورتی که اجزای کلیدی سیستم فرماندهی «کازبک» و ارتباط با نیروهای موشکی استراتژیک در اثر یه حمله اول نابود بشن.
برای اینکه کاراییش تضمین بشه، این سیستم طوری طراحی شد که عمدتا اتوماتیک باشه و بتونه خودش در مورد یه حمله تلافیجویانه مناسب تصمیم بگیره، اونم بدون دخالت انسان یا با حداقل دخالت، در صورتی که یه حمله تمام عیار اتفاق بیفته.
سیستم دست مرده از چند بخش اصلی تشکیل شده که بعضیهاش رو خوب میشناسیم و بعضیهاش هنوز توی هالهای از ابهام قرار دارن.
بخش اول: موشک فرماندهی (تنها چیزی که ازش مطمئنیم)
این تنها بخش شناخته شده کل سیستمه. توی این مجموعه، یه موشک فرماندهی به اسم 15P011 با شاخص 15A11 وجود داره. این موشک توسط دفتر طراحی «یوزنویه» (KB “Yuzhnoe”) و بر اساس موشک 15A16 (یا MR UR-100U) ساخته شده. این موشک یه کلاهک رادیویی فرماندهی ویژه به اسم 15B99 حمل میکنه که توسط دفتر طراحی LPI طراحی شده. وزن این کلاهک ۱۴۱۲ کیلوگرمه.
کار این کلاهک چیه؟ وظیفهاش اینه که دستورات پرتاب رو از پست فرماندهی مرکزی به همه مجتمعهای پرتاب موشک در حین پرواز برسونه. این کار حتی در شرایطی که انفجارهای هستهای و جنگ الکترونیک فعال دشمن سعی در مختل کردن سیگنالها دارن هم انجام میشه. از نظر فنی، عملیات این موشک کاملا شبیه به موشک پایه 15A16 هست.
سکوی پرتابش، 15P716، یه سیستم غیرفعال خودکار از نوع «تاسیسات پرتاب موشک» به شکل سیلو هست. به احتمال زیاد این سکو یه نسخه ارتقا یافته از تاسیسات کد OS-84 هست، اما این احتمال هم وجود داره که موشک بتونه توی انواع دیگه سیلوها هم مستقر بشه.
توسعه این سیستم در سال ۱۹۷۴ به دستور وزارت دفاع شوروی شروع شد. آزمایشهای پروازی بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۶ در پایگاه NIIP-5 (بایکونور) انجام شد. در مجموع ۷ پرتاب انجام شد که ۶ تاش موفقیتآمیز و یکیش تا حدی موفقیتآمیز بود. در نهایت، این سیستم در ژانویه ۱۹۸۵ رسما وارد خدمت شد. موشک فرماندهی، که با یه کلاهک رادیویی برای ارسال دستورات پرتاب به سیلوهای هستهای روسیه مجهزه، در صورت وقوع یه حمله، در سراسر کشور پرواز میکنه. حتی با وجود پارازیتهای رادیویی، این موشک میتونه کارش رو انجام بده.
بخش دوم: سیستم تصمیمگیری خودکار (بخش مرموز ماجرا)
این بخش از سیستم کمترین اطلاعات عمومی رو داره و هیچ اطلاعات قابل اعتمادی درباره وجودش در دسترس نیست. اما گمانهزنیها میگن که این سیستم به انواع سیستمهای ارتباطی و حسگرها مجهزه که وضعیت نظامی رو زیر نظر دارن. باور بر اینه که این سیستم میتونه شدت ارتباطات روی فرکانسهای نظامی رو ردیابی کنه، سیگنالهای تلهمتری رو از پستهای فرماندهی دریافت کنه، سطح تشعشعات رادیواکتیو روی سطح زمین و اطرافش رو اندازهگیری کنه و این اطلاعات رو با تشخیص اختلالات لرزهای کوتاهمدت ترکیب کنه. این ترکیب به عنوان یه حمله هستهای با چندین کلاهک تفسیر میشه. حتی ممکنه این سیستم بتونه افراد زنده رو توی پستهای فرماندهی ردیابی کنه. سیستم همبستگی، بعد از تحلیل این عوامل، میتونه قدم نهایی رو برای پرتاب موشکها برداره.
یه فرضیه دیگه هم هست که میگه از یه سوئیچ «مرد مرده» استفاده میشه. به این صورت که فرمانده کل قوا، بعد از دریافت اطلاعات درباره پرتاب موشک دشمن، سیستم رو فعال میکنه. اگه این سیستم سیگنالی برای متوقف کردن الگوریتم جنگی دریافت نکنه، به طور خودکار موشک فرماندهی رو پرتاب میکنه.
الگوریتم دست مرده: یک بازی «اگر… آنگاه» در مقیاس جهانی
والری یارینیچ، یکی از توسعهدهندگان این سیستم، توی یه مصاحبه غیررسمی با مجله «وایرد» (Wired)، اطلاعاتی درباره الگوریتم کارکرد پریمتر فاش کرد. بیاین این الگوریتم رو قدم به قدم بررسی کنیم:
- قدم اول: فعالسازی در بحران
این سیستم طوری طراحی شده بود که در حالت نیمه خاموش بمونه تا زمانی که یه مقام عالیرتبه در زمان بحران اون رو روشن کنه. یعنی اینطور نیست که همیشه روشن و آماده شلیک باشه. فقط وقتی اوضاع خیلی خراب میشد، یه نفر اون رو فعال میکرد. - قدم دوم: شروع نظارت
وقتی سیستم روشن میشد، شروع به نظارت بر شبکهای از حسگرهای لرزهنگاری، تشعشعات و فشار هوا میکرد تا علائم انفجارهای هستهای رو پیدا کنه. این حسگرها مثل چشم و گوش سیستم در سراسر خاک شوروی بودن. - قدم سوم: چک کردن چهار شرط
قبل از اینکه هرگونه حمله تلافیجویانه رو شروع کنه، سیستم باید چهار شرط «اگر/آنگاه» رو بررسی میکرد:
این الگوریتم نشون میده که سیستم، حداقل طبق گفته یارینیچ، یه سری مراحل منطقی رو طی میکنه و کورکورانه عمل نمیکنه. اما نتیجه نهایی همچنان وحشتناکه: انتقال اختیار پرتاب به یه فرد رده پایینتر یا حتی یه سیستم کاملا خودکار.
اتوماتیک یا نیمه اتوماتیک؟ بحثی که هنوز ادامه داره
یکی از بزرگترین سوالها درباره دست مرده اینه که واقعا چقدر اتوماتیکه؟ آیا یه ماشین کاملا خودکاره که بدون هیچ انسانی تصمیم میگیره، یا هنوز یه جایی یه انسان باید تایید نهایی رو بده؟ روایتها در این مورد متفاوته.
در سال ۱۹۹۳، روزنامه نیویورک تایمز با بروس جی. بلر، یه کارشناس ارشد در موسسه بروکینگز، صحبت کرد. بلر در اون زمان سیستم دست مرده رو اینطور توصیف کرد:
«سیستم دست مردهای که دکتر بلر امروز توصیف میکنه، این روند دفاعی رو به نتیجه منطقی و البته ترسناکش میرسونه. این سیستم خودکار از نظر تئوری به مسکو اجازه میده تا به یه حمله غربی پاسخ بده، حتی اگه فرماندهان ارشد نظامی کشته شده باشن و پایتخت خاکستر شده باشه. گفته میشه قلب این سیستم در پناهگاههای عمیق زیرزمینی در جنوب مسکو و در مکانهای پشتیبان قرار داره. در زمان بحران، مقامات نظامی یه پیام رمزگذاری شده به پناهگاهها میفرستن و دست مرده رو روشن میکنن. اگه حسگرهای نزدیک در سطح زمین یه حمله اتمی به مسکو رو تشخیص بدن، و اگه قطعی در خطوط ارتباطی با فرماندهان ارشد نظامی تشخیص داده بشه، سیستم سیگنالهای با فرکانس پایین رو از طریق آنتنهای زیرزمینی به موشکهای ویژه میفرسته. این موشکها که بر فراز میدانهای موشکی و سایر سایتهای نظامی پرواز میکنن، به نوبه خودشون دستورات حمله رو به موشکها، بمبافکنها و از طریق رلههای رادیویی به زیردریاییها در دریا پخش میکنن. برخلاف برخی باورهای غربی، دکتر بلر میگه بسیاری از موشکهای مجهز به سلاح هستهای روسیه در سیلوهای زیرزمینی و روی پرتابگرهای متحرک میتونن به طور خودکار شلیک بشن.»
این توصیف یه سیستم تقریبا تمام اتوماتیک رو نشون میده. اما منابع جدیدتر میگن که سیستم، نیمه اتوماتیک بوده. مثلا در یه مقاله در سال ۲۰۰۷، ران روزنباوم از بلر نقل قول میکنه که دست مرده «برای تضمین تلافی نیمه اتوماتیک در برابر یه حمله обезглавливающий طراحی شده». روزنباوم مینویسه: «البته، یه دنیا تفاوت بین یه دستگاه روز قیامت “نیمه اتوماتیک” و یه دستگاه روز قیامت کاملا اتوماتیک – فراتر از کنترل انسان – وجود داره.»
دیوید ای. هافمن، نویسنده کتاب «دست مرده»، هم روی ماهیت نیمه اتوماتیک این سیستم تاکید میکنه. اون میگه:
«و اونها [شورویها] فکر میکردن که میتونن با ایجاد یه سیستم جایگزین به اون رهبران کمک کنن تا رهبر فقط یه دکمه رو فشار بده و بگه: من این مسئولیت رو به کس دیگهای واگذار میکنم. من نمیدونم موشکی داره میاد یا نه. کس دیگهای تصمیم بگیره. اگه اینطور بود، اون [رهبر شوروی] سیستمی رو روشن میکرد که سیگنالی رو به یه پناهگاه عمیق زیرزمینی به شکل یه کره میفرستاد که سه افسر وظیفه اونجا نشسته بودن. اگه موشکهای واقعی میومدن و کرملین مورد اصابت قرار میگرفت و رهبری شوروی از بین میرفت، که ازش میترسیدن، اون سه نفر توی اون پناهگاه عمیق زیرزمینی باید تصمیم میگرفتن که آیا موشکهای فرماندهی خیلی کوچیک رو پرتاب کنن یا نه. این موشکها بلند میشدن، در سراسر قلمرو وسیع اتحاد جماهیر شوروی پرواز میکردن و همه موشکهای باقیموندهشون رو پرتاب میکردن. حالا، شورویها یه زمانی به فکر ایجاد یه سیستم کاملا اتوماتیک بودن. یه جور ماشین، یه ماشین روز قیامت، که بدون هیچ اقدام انسانی شلیک میکرد. وقتی اون طرح رو کشیدن و بهش نگاه کردن، با خودشون فکر کردن، میدونی، این واقعا دیوانگیه.»
پاول پودویگ، یه محقق هستهای، هم میگه که این سیستم برای پرتاب موشکها به عنوان یه اقدام ایمنی نهایی، به ورودی انسانی اضافی نیاز داشت (و داره).
شهادتهای متناقض مقامات سابق شوروی
در اوایل دهه ۱۹۹۰، چندین عضو بلندپایه سابق ارتش شوروی و کمیته مرکزی حزب کمونیست، در مصاحبههایی با یه پیمانکار دفاعی آمریکایی به اسم BDM، وجود دست مرده رو تایید کردن، اما حرفهاشون یه کم با هم تناقض داشت.
- ژنرال وارفولومی کوروبوشین، معاون سابق رئیس ستاد نیروهای موشکی استراتژیک، در سال ۱۹۹۲ گفت که روسها سیستمی داشتن که فقط در زمان بحران فعال میشد و به طور خودکار همه موشکها رو پرتاب میکرد. این سیستم با ترکیبی از نور، رادیواکتیویته و فشار بیش از حد فعال میشد، حتی اگه تمام مراکز فرماندهی هستهای و همه رهبران نابود شده بودن.
- ژنرال آندریان دانیلویچ، دستیار دکترین و استراتژی رئیس ستاد کل از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۰، در سال ۱۹۹۲ گفت که به دست مرده فکر شده بود، اما شورویها سیستمهای ماشه خودکار رو خیلی خطرناک میدونستن. به علاوه، با ظهور سیستمهای هشدار اولیه کارآمد و افزایش آمادگی موشکها، چنین سیستمهایی غیرضروری شدن و برای همین این ایده رد شد.
- ویتالی کاتایف، مشاور ارشد رئیس دپارتمان صنعت دفاعی کمیته مرکزی حزب کمونیست از ۱۹۶۷ تا ۱۹۸۵، در سال ۱۹۹۳ تایید کرد که دست مرده تا اوایل دهه ۱۹۸۰ «قطعا عملیاتی» بود. به گفته کاتایف، این سیستم کاملا اتوماتیک نبود، بلکه قرار بود در طول یه بحران تهدیدآمیز به صورت دستی فعال بشه و توسط حسگرهای متعدد حساس به نور، شوک لرزهای، تشعشعات یا چگالی اتمسفر به کار بیفته.
- ویکتور سوریکوف، معاون مدیر موسسه تحقیقات علمی مرکزی برای ماشینسازی عمومی (TsNIIMash) از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۲، در سال ۱۹۹۳ تایید کرد که شورویها سیستم پرتاب خودکار با حسگرهای لرزهای، نوری و تشعشعی رو طراحی کرده بودن، اما گفت که این طرح در نهایت توسط مارشال سرگئی آخромеیف با مشورت کوروبوشین رد شد و هرگز به واقعیت نپیوست.
این شهادتهای متفاوت نشون میده که حتی بین مقامات ارشد شوروی هم درک واحدی از ماهیت دقیق این سیستم وجود نداشته، یا شاید هر کدوم فقط بخشی از پازل رو میدونستن.
دست مرده به عنوان یک «ترمز روانی»
یه دیدگاه جالب دیگه هم درباره هدف دست مرده وجود داره. ولادیمیر یارینیچ، یکی از طراحان سیستم، میگه که این سیستم مثل یه حائل در برابر تصمیمات عجولانه رهبری بر اساس اطلاعات تایید نشده عمل میکرد. چطوری؟ تصور کن رهبر کشور هشدارهایی درباره یه حمله اتمی دریافت میکنه. اون میتونه سیستم پریمتر رو فعال کنه و بعد منتظر تحولات بعدی بشینه. اون با این کار مطمئن میشه که حتی اگه تمام پرسنل کلیدی که اختیار فرماندهی پاسخ به حمله رو دارن از بین برن، باز هم یه حمله تلافیجویانه اتفاق میفته. بنابراین، استفاده از این سیستم از نظر تئوری احتمال یه تلافی بر اساس هشدار دروغین رو کاهش میداد.
این دیدگاه توسط نیکلاس تامپسون در مقالهاش در مجله «وایرد» هم تقویت میشه. اون استدلال میکنه که عملکرد پریمتر، محدود کردن قضاوتهای نادرست رهبران سیاسی یا نظامی در اون پنجره تصمیمگیری خیلی کوتاه بین پرتاب موشکهای SLBM یا کروز و برخورد اونها به هدف بود. تامپسون از ژلزنیاکوف، یه نفر دیگه از افراد درگیر در پروژه، نقل قول میکنه که هدف پریمتر «آروم کردن همه این کلهداغها و افراطیها بود. مهم نبود چی قراره اتفاق بیفته، انتقام همچنان گرفته میشد.»
الکساندر گلنکوف، یه کارشناس موشکی روسی، هم میگه که سیستم دست مرده به عنوان یه قرص آرامبخش روانی برای تندروهای نظامی عمل میکرد. توی زنجیره فرماندهی افراد کمی نبودن که طرفدار یه حمله اول علیه آمریکا بودن، مخصوصا بعد از اینکه رونالد ریگان توسعه «ابتکار دفاع استراتژیک» (معروف به «جنگ ستارگان») رو برای رهگیری و نابودی موشکهای هستهای ورودی اعلام کرد. دست مرده باعث میشد انگشتهای این افراد از روی ماشه راحتتر برداشته بشه، چون میتونستن مطمئن باشن که هر اتفاقی بیفته، انتقام تضمین شده است. پس «آروم باشین رفقا، آخرالزمان تحت کنترله.»
یه بازدارنده عالی، اگه فقط آمریکا ازش خبر داشت!
اما نکته عجیب ماجرا اینجاست: برای اینکه یه ماشین روز قیامت بتونه چیزی رو بازداره، باید به مردم بگی که وجود داره. این کل هدف ماجراست. یا همونطور که دکتر استرنجلاو توی فیلم میگه:
«اگه یه ماشین روز قیامت رو مخفی نگه داری، کل هدفش از بین میره! چرا به دنیا نگفتین، ها؟»
متاسفانه و به دلایل نامعلومی، شوروی تصمیم گرفت دست مرده رو مخفی نگه داره، مثل یه مهمونی سورپرایز خیلی ترسناک. اگه آمریکا هر نقشهای برای حمله داشت، شاید دونستن این که اگه موفق هم بشه، شوروی راهی برای تلافی داره، بهشون کمک میکرد. این از اون چیزاییه که ممکنه هر متجاوز احتمالی رو به فکر دوباره وادار کنه. اما چون هیچکس نمیدونست، کل این سیستم وحشتناک و پیچیده، هیچ ارزش بازدارندگی واقعی نداشت. خلاصه که، همهمون فقط شانس آوردیم.
اینکه چرا شوروی تصمیم گرفت این موضوع رو مخفی کنه هنوز یه رازه. شاید میخائیل گورباچف، که همون سالی که دست مرده فعال شد به قدرت رسید، به کنایههای دراماتیک علاقه داشت. دلیلش هرچی که بود، غرب تا زمان فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ کاملا از این موضوع بیخبر موند. فقط بعد از اون بود که مقامات ارشد سابق مثل ژنرال وارفولومی کوروبوشین تایید کردن که بله، اتحاد جماهیر شوروی واقعا یه ماشین ساخته بود که میتونست دنیا رو بدون اجازه گرفتن از کسی نابود کنه.
جیمز وولسی، مدیر سابق سیا، واکنش غرب رو به بهترین شکل خلاصه کرد: «امیدوارم به خدا که شورویها عاقلتر از این حرفها بوده باشن.» افسوس که امید همیشه وجود داره.
وضعیت فعلی دست مرده: هنوز فعال و ارتقا یافته
شاید فکر کنی دست مرده یه یادگار ترسناک از یه دوران گذشته است، اما خبرهای نگرانکنندهای برات داریم. در سال ۲۰۱۱، ژنرال سرگئی کاراکایف، فرمانده نیروهای موشکی استراتژیک روسیه، در مصاحبهای با روزنامه «کامسامولسکایا پراودا»، وضعیت عملیاتی بودن سیستم ارزیابی و ارتباطی پریمتر رو تایید کرد و گفت که آمریکا میتونه در کمتر از ۳۰ دقیقه نابود بشه. رسانههای دولتی روسیه هم میگن که این سیستم ارتقا پیدا کرده و حالا شامل سیستمهای هشدار اولیه راداری و موشکهای هایپرسونیک جدید روسیه هم میشه.
در سال ۲۰۱۸، ژنرال ویکتور یسین، رئیس سابق ستاد کل نیروهای موشکی استراتژیک روسیه، گفت که سیستم پریمتر ممکنه بعد از خروج آمریکا از «پیمان نیروهای هستهای میانبرد» (INF) بیاثر بشه. این یعنی نگرانیهایی درباره کارایی این سیستم در دنیای امروز هم وجود داره.
حتی در اول آگوست ۲۰۲۵، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در شبکه اجتماعی «تروث سوشال» نوشت که در پاسخ به توئیت دیمیتری مدودف، رئیسجمهور سابق روسیه، که به سیستم «دست مرده» اشاره کرده بود، دستور جابجایی دو زیردریایی هستهای رو صادر کرده. این نشون میده که دست مرده هنوز هم بخشی از گفتمان استراتژیک بین قدرتهای بزرگه.
پست فرماندهی کجاست؟
گفته میشه که پست فرماندهی این سیستم در یه پناهگاه زیر کوه کوسوینسکی کامن در شمال کوههای اورال قرار داره.
هشدارهای دروغین و شانسهای آورده شده: چطور هنوز نمردیم
جدا از اینکه سیستم دست مرده به خاطر مخفی بودنش تمام ارزش بازدارندگیش رو از دست داد، بزرگترین نقصش چی بود؟ خطای انسانی.
در سال ۱۹۸۳، یه افسر شوروی به اسم استانیسلاو پتروف هشداری دریافت کرد که آمریکا پنج موشک شلیک کرده. اون به جای اینکه طبق پروتکل عمل کنه و جهنم رو آزاد کنه، به غریزهاش اعتماد کرد و هیچ کاری نکرد. بعدا معلوم شد که اون هشدار چیزی جز بازتاب نور خورشید از ابرها نبوده. خونسردی پتروف باعث شد که خورشید یه روز دیگه هم بر بشریت بتابه.
یه مورد نزدیک دیگه در سال ۱۹۹۵ اتفاق افتاد، وقتی رادار روسیه یه موشک هواشناسی نروژی رو با یه موشک آمریکایی اشتباه گرفت. رئیسجمهور وقت، بوریس یلتسین، چمدان هستهای رو باز کرده بود و آماده دستور حمله تلافیجویانه بود که بالاخره یکی فهمید این جنگ جهانی سوم نیست، بلکه یه پروژه علمیه.
این حوادث نشون میدن که حتی با وجود سیستمهای پیچیده، عنصر انسانی هنوز هم میتونه هم ناجی باشه و هم عامل فاجعه.
عصر هایپرسونیک: چرا ۳۰ دقیقه یه زمان لوکسه
قدیما توی جنگ سرد، ما حداقل ۳۰ دقیقه بین هشدار «موشک داره میاد» و «پودر شدیم» وقت داشتیم. حالا به لطف موشکهای هایپرسونیک و سلاحهای هدایتشونده با هوش مصنوعی، این زمان به ده دقیقه یا کمتر کاهش پیدا کرده. این اسباببازیهای مدرن توی یه مسیر قابل پیشبینی پرواز نمیکنن، بلکه مثل مرغهای مگسخوار کافئینزده زیگزاگ میرن و از رادار فرار میکنن. رهگیری اینها خیلی سخته.
این یعنی دنیا با یه مشکل جدید روبرو شده: به سختی زمانی برای یه رئیسجمهور وجود داره که بند کفشش رو ببنده، چه برسه به اینکه یه تهدید رو تایید کنه. بعضی از تحلیلگران حالا میگن که آمریکا به نسخه خودش از دست مرده نیاز داره؛ یه سلاح روز قیامت نهایی که بتونه هر مهاجم احتمالی رو برای لحظهای به فکر فرو ببره.
ورود هوش مصنوعی: اسکاینت واقعی میشه؟
حالا ما توی دنیایی زندگی میکنیم که هوش مصنوعی داره. هوش مصنوعی میتونه سریعتر و کارآمدتر از همتایان انسانی دستوپاچلفتیش فکر کنه. هوش مصنوعی میتونه به تشخیص سریعتر تهدیدها، بهبود هماهنگی و کاهش خطای انسانی کمک کنه. در نتیجه، کسانی هستن که میگن آمریکا باید یه نسخه از دست مرده با قدرت هوش مصنوعی بسازه.
این منطقی به نظر میرسه، نه؟ چه اتفاق بدی ممکنه با سپردن آخرالزمان به هوش مصنوعی بیفته؟
البته، سپردن حتی کنترل جزئی سلاحهای هستهای به الگوریتمها شبیه داستان پیدایش اسکاینت توی فیلم ترمیناتوره. اما ایده این نیست که یه ربات قاتل با انگشت روی دکمه بسازیم. ایده اینه که یه سیستم کنترل و تعادل ایجاد کنیم، لایههایی از «پنیر سوئیسی» هوش مصنوعی که فقط در صورتی اجازه حمله رو میده که چندین سیستم با هم موافق باشن که این کار ضروریه. هنوز وحشتناکه؟ قطعا. یه کم کمتر از اینکه یه انسان به خاطر یه ابر به اشتباه جنگ جهانی سوم رو شروع کنه وحشتناکه؟ تصمیمگیریش با خودتونه.
مباحث نظری: اتوماسیون و چانهزنی هستهای
اینجا لازمه یه کم عمیقتر بشیم و ببینیم تئوریهای روابط بینالملل درباره این موضوع چی میگن. این بحثها به ما کمک میکنن بفهمیم چرا یه کشور ممکنه به سمت ساختن همچین سیستمی بره.
مناظره اول: سلاحهای هستهای اصلا برای زورگویی مفید هستن؟
یه سوال اساسی اینه: آیا سلاحهای هستهای برای «اجبار» یا coercion مفید هستن؟ اجبار یعنی تهدید به استفاده از سلاح برای اینکه یه کشور دیگه رو وادار به انجام کاری بکنی یا از انجام کاری منصرفش کنی.
- شکاکان اجبار هستهای: این گروه میگن که تهدید به استفاده از سلاح هستهای، خارج از سناریوی دفاع از خاک خودی، معتبر نیست. چرا؟ چون اولا، استفاده از سلاح هستهای علیه یه کشور هستهای دیگه به خاطر خطر تلافی و نابودی متقابل، غیرمنطقیه. دوما، حتی علیه یه کشور غیرهستهای هم، هزینههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی استفاده از بمب اتم خیلی بالاست. یه چیزی به اسم «تابوی هستهای» وجود داره که استفاده از این سلاحها رو عملا ممنوع کرده.
- معتقدان به اجبار هستهای: این گروه، با تکیه بر نظریههایی مثل «بازی هستهای» یا brinksmanship توماس شلینگ، میگن که میشه تهدیدهای هستهای رو معتبر کرد. ایده شلینگ اینه که «تهدیدی که یه چیزی رو به شانس واگذار میکنه». یعنی چی؟ یعنی شما با انجام کارهایی، ریسک وقوع جنگ هستهای رو بالا میبری و اینطوری طرف مقابل رو میترسونی که ممکنه اوضاع از کنترل خارج بشه و بهتره تسلیم بشه.
مناظره دوم: اتوماسیون و ثبات استراتژیک
با توجه به قدرت تخریب وحشتناک جنگ هستهای، یکی از نگرانیهای اصلی، حفظ «ثبات استراتژیک» هست. یعنی وضعیتی که هیچ کشوری انگیزه نداشته باشه یه حمله اول هستهای رو شروع کنه. سوال اینه که فناوریهایی مثل هوش مصنوعی و اتوماسیون این ثبات رو تقویت میکنن یا تضعیف؟
- خوشبینان به اتوماسیون: این گروه (که خیلی کم تعدادن) استدلال میکنن که اتوماسیون میتونه ثبات رو تقویت کنه. چطوری؟ مثلا با ظهور سلاحهای هایپرسونیک، زمان پاسخ به یه حمله اول خیلی کم شده. یه سیستم خودکار مثل دست مرده میتونه تضمین کنه که تلافی حتما انجام میشه و اینطوری بازدارندگی رو قویتر میکنه. هوش مصنوعی هم میتونه دقت سیستمهای هشدار اولیه رو بالا ببره و جلوی هشدارهای دروغین رو بگیره.
- بدبینان به اتوماسیون: این گروه میگن که سپردن کار به ماشینها خیلی خطرناکه. یکی از خطرهای اصلی اینه که سیستمها ممکنه شکست بخورن (مثل ماجرای استانیسلاو پتروف). یه خطر دیگه «سوگیری اتوماسیون» هست، یعنی انسانها بیش از حد به کامپیوترها اعتماد میکنن و دیگه تصمیماتشون رو زیر سوال نمیبرن. سرعت بالای کامپیوترها هم یه مشکله، چون ممکنه انسانها وقت نکنن اشتباه ماشین رو تشخیص بدن و اصلاحش کنن. و در نهایت، خطر هک شدن این سیستمها وجود داره که میتونه فاجعهبار باشه.
تئوری «انداختن فرمان از ماشین بیرون»
بازیهای هستهای بین دو قدرت هستهای رو میشه به بازی «جوجه» یا chicken تشبیه کرد. توی این بازی، دوتا ماشین با سرعت به سمت هم میان و اولین کسی که فرمون رو کج کنه و کنار بکشه، «جوجه» و بازنده است. «برنده شدن» یعنی طرف مقابل رو متقاعد کنی که تو قرار نیست کنار بکشی، حتی اگه نتیجهاش یه تصادف فاجعهبار باشه. یه راه برای این کار اینه که به طور نمادین فرمون ماشینت رو از پنجره بندازی بیرون. این کار نشون میده که تو دیگه کنترلی روی اوضاع نداری و مصممی.
توسعه و استقرار سیستمهای تسلیحاتی هستهای خودکار، ممکنه نقش انسان رو حتی بیشتر از سیاستهای دیگه حذف کنه و در نتیجه اعتبار تهدید رو بالا ببره. کامپیوترها، مگر اینکه براشون برنامهریزی شده باشه، براشون مهم نیست که استفاده از سلاحهای هستهای در یه موقعیت خاص غیرمنطقی یا فوقالعاده پرهزینه است. بنابراین، سیستمهای خودکار ممکنه به رهبران این امکان رو بدن که به معنای واقعی کلمه «دستهای خودشون رو ببندن» و فرمون رو از ماشین بیرون بندازن. همونطور که دکتر استرنجلاو میگه:
«آقای رئیسجمهور، این نه تنها ممکنه [که ماشین روز قیامت به طور خودکار فعال بشه و نشه غیرفعالش کرد]، بلکه ضروریه. این کل ایده این ماشینه. بازدارندگی هنر ایجاد ترس از حمله در ذهن دشمنه. و برای همین، به خاطر فرآیند تصمیمگیری خودکار و غیرقابل بازگشت که دخالت انسان رو حذف میکنه، ماشین روز قیامت ترسناکه. فهمیدنش ساده است. و کاملا معتبر و متقاعدکننده است.»
بر اساس این منطق، مطالعاتی روی اعضای پارلمان انگلیس و مردم عادی انجام شده تا ببینن آیا تهدیدهای هستهای که با سیستم خودکار پشتیبانی میشن، معتبرتر و موثرتر از تهدیدهای غیرخودکار هستن یا نه. نتایج این مطالعات نشون میده که تهدیدهای هستهای صریح (چه خودکار و چه غیرخودکار) معتبرتر و موثرتر از تهدیدهای مبهم هستن. علاوه بر این، هر سه مطالعه حداقل شواهدی (هرچند تا حدی متناقض) ارائه میدن که تهدیدهای هستهای که با اتوماسیون اجرا میشن، معتبرتر و/یا موثرتر از تهدیدهای هستهای هستن که بدون اتوماسیون اجرا میشن. این یافتهها به طور نگرانکنندهای نشون میده که کشورهای هستهای ممکنه انگیزه داشته باشن تا بخشهایی از فرماندهی و کنترل هستهای رو خودکار کنن تا تهدیدهاشون معتبرتر بشه.
پرسش و پاسخ
سوال: اسم واقعی سیستم «دست مرده» چیه و چرا این اسم روش گذاشته شده؟
جواب: اسم رسمی و روسی این سیستم «پریمتر» (Perimeter) هست که به معنی «محیط» یا «پیرامون» هست. اسم «دست مرده» (Dead Hand) یه اسم مستعاره که غربیها بهش دادن. این اسم به این ایده اشاره داره که حتی بعد از اینکه رهبری و فرماندهی کشور «مرده» و از بین رفته، یه «دست» از قبر بیرون میاد و دکمه تلافی رو فشار میده. این اسم به خوبی ماهیت آخرالزمانی و اتوماتیک سیستم رو توصیف میکنه.
سوال: آیا آمریکا هم سیستم مشابهی داره؟
جواب: آمریکا سیستم کاملا مشابهی مثل دست مرده نداره که بتونه به طور خودکار یا نیمه خودکار تصمیم به شلیک بگیره. فلسفه آمریکا متفاوت بوده. اونها به جای ساختن یه ماشین، روی بقای انسانها تمرکز کردن. سیستمهایی مثل «AN/DRC-8 Emergency Rocket Communications System» یا عملیات «Looking Glass» (که یه هواپیمای فرماندهی همیشه در حال پرواز بود) طراحی شدن تا تضمین کنن که همیشه یه انسان با اختیار و توانایی لازم برای دستور حمله دوم، از یه حمله اول جان سالم به در میبره. پس رویکرد شوروی/روسیه سپردن کار به ماشین بوده، و رویکرد آمریکا تضمین بقای انسان تصمیمگیرنده.
سوال: بزرگترین خطر دست مرده در دنیای امروز چیه؟
جواب: خطرهای زیادی وجود داره. اول اینکه، این سیستم هنوز فعاله و حتی گفته میشه ارتقا پیدا کرده. در دورانی که تنشهای ژئوپلیتیکی بالاست، وجود همچین سیستمی یه عامل خطرناک و غیرقابل پیشبینیه. دوم، خطر خطای فنی، هک شدن یا تصمیمگیری اشتباه توسط هوش مصنوعی (اگه واقعا بهش مجهز شده باشه) همیشه وجود داره. یه هشدار دروغین، مثل اتفاقی که برای استانیسلاو پتروف افتاد، در یه سیستم خودکار میتونه به فاجعه منجر بشه. سوم، همین وجود این سیستم میتونه مسابقه تسلیحاتی رو در زمینه سلاحهای خودکار و هوش مصنوعی تشدید کنه و کشورهای دیگه رو هم وسوسه کنه که سیستمهای مشابهی بسازن که این خودش ثبات جهانی رو به شدت به خطر میندازه.
سوال: پس چرا روسیه این سیستم رو غیرفعال نمیکنه؟
جواب: از دیدگاه استراتژیستهای روسی، این سیستم هنوز هم یه ابزار بازدارندگی حیاتیه. روسیه از نظر قدرت نظامی متعارف، ضعیفتر از مجموع قدرت ناتو به حساب میاد. برای همین, تکیه بر سلاحهای هستهای و تضمین توانایی تلافی، حتی در بدترین سناریوی ممکن، یه بخش اصلی از دکترین دفاعی اونهاست. از نظر اونها، پریمتر تضمین نهایی برای اینه که هیچکس جرئت نکنه به روسیه حمله اول رو بزنه، چون انتقام قطعیه. این سیستم بهشون این اطمینان رو میده که حتی اگه در یه جنگ متعارف شکست بخورن، باز هم کارت نهایی رو در دست دارن.
منابع
- [۲] Inside the Apocalyptic Soviet Doomsday Machine | WIRED
- [۴] Russia’s Dead Hand System May Still Be Active – Business Insider
- [۶] Out of the Loop: How Dangerous is Weaponizing Automated Nuclear Systems? We thank Sanghyun Han, Jenna Jordan, David Logan, Scott Sagan, participants of the MIT Security Studies Working Group, the Georgia Tech STAIR Workshop, the Carnegie Mellon Political Science Research Workshop, and the 2024 International Studies Association Annual Conference for helpful comments and advice. We are also deeply grateful to Graham Elder, Isabel Leong, and Stotra Pandya for valuable research assistance.
- [۸] Dead Hand: The Real-Life Soviet Doomsday Machine Dr. Strangelove Warned Us About – Commonplace Fun Facts
- [۱۰] nytimes.com
- [۱] Dead Hand – Wikipedia
- [۳] Did the Soviet Union really build the “Dead Hand” aka Perimeter, nuclear retaliation system? : r/AskHistorians
- [۵] Russia’s ‘Dead Hand’ Is a Soviet-Built Nuclear Doomsday Device | Military.com
- [۷] The Dead Hand: “Perimeter was never meant as a traditional doomsday machine. The Soviets had taken game theory one step further than Kubrick, Szilard, and everyone else: They built a system to deter themselves…” : r/TrueReddit
- [۹] maxwell.af.mil
دیدگاهتان را بنویسید