خلاصه
- ساینتولوژی رو یک نویسنده آمریکایی به اسم ال. ران هابرد پایهگذاری کرده؛ اول دایانتیکس بود، بعد تبدیل شد به ساینتولوژی.
- خودشون میگن یک دینه که به آدم کمک میکنه خود واقعی و روحانیش رو بشناسه، اما منتقدا بهش میگن «فرقه خطرناک» و «تجارت سودجو».
- باور اصلیشون اینه که ما یه موجود روحانی جاودانه به اسم «تتان» هستیم که توی بدن زندگی میکنه و زندگیهای گذشته زیادی داشته.
- ذهن رو به دو بخش تحلیلی و واکنشی تقسیم میکنن؛ بخش واکنشی جاییه که «انگرامها» (تصاویر ذهنی دردناک) ذخیره میشن و هدف اینه که از شرشون خلاص بشیم.
- برای از بین بردن انگرامها، از «آدیتینگ» استفاده میکنن که یک جلسه مشاورهست با استفاده از دستگاه «ای-میتر».
- رسیدن به سطوح بالای ساینتولوژی (مثل «کلیر» شدن یا «اپرریتینگ تتان») هزینههای خیلی سنگینی داره، گاهی تا صدها هزار دلار.
- ساینتولوژی به شدت با روانپزشکی و روانشناسی مخالفه و اونها رو «صنعت مرگ» میدونه.
- سازمان دریا (Sea Org) واحد اصلی مدیریتیشه که اعضاش «قراردادهای یک میلیارد ساله» امضا میکنن و شرایط سختی رو تحمل میکنن.
- این جریان جنجالهای زیادی با دولتها داشته؛ مثل «عملیات سفیدبرفی» و محکومیتهای قضایی به جرم کلاهبرداری و جاسوسی.
- ترک کردن ساینتولوژی برای اعضا سخته؛ اگه کسی انتقاد کنه، بهش میگن «شخص سرکوبگر» و بقیه اعضا باید باهاش «قطع ارتباط» کنن.
اگه بخوایم از زبون خودشون بشنویم، ساینتولوژی یک دینه که توسط یک نویسنده آمریکایی به اسم ال. ران هابرد (L. Ron Hubbard) پایهگذاری شده. وبسایت رسمی کلیسای ساینتولوژی اون رو اینطوری معرفی میکنه: «یک دین که یک مسیر دقیق برای رسیدن به درک کامل و قطعی از ماهیت روحانی واقعی فرد و رابطهاش با خودش، خانواده، گروهها، بشریت، تمام اشکال زندگی، جهان مادی، جهان روحانی و وجود متعالی ارائه میده».
اونها معتقدن که انسان چیزی فراتر از محصول محیط یا ژنهاشه و ساینتولوژی به روح انسان میپردازه، نه به جسم یا ذهنش. پس از همون اول، تمرکز روی یک بعد غیرمادی و روحانیه.
اما این تعریف تنها یک طرف داستانه. از زمان شکلگیری، کلی بحث بوده که اصلا ساینتولوژی رو باید چی طبقهبندی کرد. دولتها، بدنههای پارلمانی بینالمللی، محققان و دادگاههای زیادی اون رو یک «فرقه خطرناک» و یک «تجارت سودجو و سواستفادهگر» توصیف کردن. مثلا، یک مقاله در مجله «تایم» با عنوان «فرقه پررونق طمع و قدرت»، ساینتولوژی رو یک کلاهبرداری بیرحمانه جهانی معرفی کرده.
از طرفی، برخی از محققان مطالعات دینی، ساینتولوژی رو یک دین میدونن. برای مثال، جامعهشناسی به اسم برایان آر. ویلسون، ساینتولوژی رو با ۲۰ معیاری که برای دین در نظر گرفته مقایسه کرده و نتیجه گرفته که میشه اون رو یک دین به حساب آورد. آلن دبلیو. بلک هم با استفاده از هفت «بعد دین» که توسط نینیان اسمارت مطرح شده، به همین نتیجه رسیده. پس میبینید که جواب قطعی و مورد توافق همه برای این سوال که «ساینتولوژی چیه؟» وجود نداره. جامعهشناسی به اسم استیون ای. کنت، اون رو یک «شرکت چندملیتی چندوجهی» میبینه که «فقط یکی از جنبههاش دینیه».
یک نکته جالب اینه که کلمه ساینتولوژی (Scientology) از کلمه لاتین «scientia» به معنی دانش و مهارت، و پسوند یونانی «logy» به معنی مطالعه یا شرح، گرفته شده. خود هابرد ادعا کرده که معنی این کلمه میشه «دانستن درباره دانستن» یا «علم دانش». این اسم عمدا از کلمه «علم» استفاده میکنه تا از اعتبار و مشروعیت علم در ذهن مردم بهره ببره، کاری که گروههای دیگهای مثل «علم مسیحی» (Christian Science) هم انجام دادن.
داستان از کجا شروع شد؟
پایهگذار این جریان، ال. ران هابرد، اول کار یک سری ایدههای شبهعلمی رو به عنوان یک نوع روش درمانی به اسم دایانتیکس (Dianetics) معرفی کرد. کتابش به همین اسم که در سال ۱۹۵۰ منتشر شد، خیلی زود پرفروش شد. اون یک سازمانی برای ترویج دایانتیکس راه انداخت، اما اون سازمان ورشکست شد و ایدههاش توسط جامعه علمی به عنوان مزخرفات رد شد.
بعد از این اتفاقها، هابرد ایدههاش رو در قالب یک دین بازنویسی کرد و اسمش رو گذاشت ساینتولوژی. نامههایی از خود هابرد موجوده که نشون میده این تغییر مسیر، یک حرکت عملگرایانه برای فرار از مالیات و پیگرد قانونی بوده. مثلا در یک نامه در آوریل ۱۹۵۳ به مدیر تجاریش در آمریکا، هلن اوبراین، پیشنهاد میکنه که ساینتولوژی باید به یک دین تبدیل بشه: «ما یک کلینیک نمیخوایم. میخوایم یکی در حال کار باشه اما نه به این اسم… این یک مشکل تجارت عملیه. منتظر واکنش تو در مورد زاویه دین هستم». در دسامبر ۱۹۵۳، هابرد سه سازمان رو ثبت کرد: کلیسای علم آمریکایی، کلیسای ساینتولوژی، و کلیسای مهندسی روحانی.
هابرد که یک نویسنده داستانهای علمی تخیلی خیلی پرکار بود، از مهارتش برای ساختن یک الهیات پیچیده و جنگطلبانه استفاده کرد که پیروانش رو در یک ذهنیت جنگ دائمی قرار میداد. اون یک زندگینامه ابرقهرمانی هم برای خودش ساخته بود. این گروه خودیاری، وقتی هابرد فهمید چطور برای سطوح متوالی دورهها و جلسات پول بگیره، تبدیل به یک ماشین پولسازی شد.
بعد از مرگ هابرد در سال ۱۹۸۶، یک جوون ۲۱ ساله به اسم دیوید میسکویج (David Miscavige) که از دستیاران نزدیک هابرد بود، از طریق سیاستهای داخلی، خودش رو به عنوان رهبر جدید جا زد و تا به امروز هم رهبر ساینتولوژیه.
باورهای اصلی: روح، ذهن و جهان مادی
حالا بیاید بریم سراغ هسته اصلی باورهای ساینتولوژی. این بخش شاید کمی پیچیده به نظر بیاد، چون پر از اصطلاحات خاص خودشونه.
تتان (Thetan): خودِ واقعی شما
مهمترین باور ساینتولوژی اینه که هر انسان یک موجود روحانی، جاودانه و نامیراست که در یک بدن فیزیکی زندگی میکنه. اونها به این موجود روحانی میگن «تتان» (Thetan). این مفهوم شبیه روح در ادیان دیگهست، اما هابرد از کلماتی مثل «روح» یا «روان» به خاطر بار فرهنگی که داشتن، دوری میکرد.
- به گفته هابرد، تتان خودِ فرده. «شما، شمایی هستید که در یک بدن زندگی میکنید». یعنی شما یک تتان دارید و شما یک تتان هستید.
- تتان از ذهنش برای کنترل بدن استفاده میکنه و معمولا در جمجمه سر قرار داره، اما میتونه از بدن خارج بشه.
- تتانها تریلیونها ساله که وجود دارن و زندگیهای بیشماری رو تجربه کردن، خیلی قبل از اینکه حتی وارد یک بدن فیزیکی بشن. اونها در فرهنگهای فرازمینی هم زندگی کردن.
داستان از این قراره که تتانها در حالت اصلیشون فقط انرژی بودن و از جهان فیزیکی جدا بودن. هر کدوم «جهان خانگی» خودشون رو داشتن و از برخورد این جهانها با هم، جهان فیزیکی به وجود اومد. بعد از خلق جهان فیزیکی، تتانها شروع به تجربه کردن شکل انسانی کردن و کم کم دانش خودشون رو از اصل و ریشهشون از دست دادن و در بدنهای فیزیکی گیر افتادن.
جهان MEST: ماده، انرژی، فضا و زمان
هابرد به جهان فیزیکی میگفت جهان MEST که مخفف چهار کلمه Matter (ماده)، Energy (انرژی)، Space (فضا) و Time (زمان) هست. از نظر ساینتولوژی، این جهان از جهان «تتا» (Theta) که شامل زندگی، روحانیت و فکره، جداست. اونها معتقدن که جهان MEST از طریق توافق همه تتانها بر سر وجودش ساخته شده و در واقع یک توهمه که فقط با کارهای خود تتانها واقعیت پیدا میکنه.
اکستریوریزیشن (Exteriorization): خروج از بدن
یکی از اهداف ساینتولوژی اینه که تتان رو از بدن «خارج» کنه تا بتونه بدون محدودیتهای جهان فیزیکی، در حالت اصلی خودش وجود داشته باشه. این کار رو «اکستریوریزیشن» مینامن. هدف این نیست که تتان کلا از بدن جدا بشه، بلکه نزدیک بدن بمونه و کنترلش کنه، اما «داخل» اون نباشه تا با تودهی فیزیکی بدن اشتباه گرفته نشه. بعضی از ساینتولوژیستها ادعا میکنن که در طول جلساتشون این حالت رو تجربه کردن.
جاودانگی و زندگیهای گذشته
ساینتولوژی به وجود تناسخ یا زندگیهای مجدد باور داره، هرچند هابرد معمولا از خود کلمه «تناسخ» استفاده نمیکرد. اونها معتقدن وقتی یک بدن میمیره، تتان وارد بدن دیگهای میشه که آماده تولده. البته این باور رو رد میکنن که یک تتان ممکنه در بدن یک حیوان غیرانسان روی زمین متولد بشه. در کتابی به اسم «آیا قبل از این زندگی، زندگی کردهاید؟»، هابرد روایتهایی از زندگیهای گذشته رو نقل میکنه که تا ۵۵ میلیارد سال قبل، اغلب در سیارات دیگه، برمیگرده.
در کتاب دیگهای به اسم «تاریخچه انسان»، هابرد توضیح میده که تجربیات گذشته یک انسان، هویت امروزش رو میسازه. این تجربیات شامل چیزهایی مثل اتمها، جلبک دریایی، پلانکتون و صدفها میشه که به باور به زندگیهای مکرر اشاره داره. پس از دید اونها، مرگ نگرانی بزرگی نیست چون «زندگی و شخصیت ادامه پیدا میکنه».
ذهن انسان از دید ساینتولوژی: تحلیلی در برابر واکنشی
یکی از پایههای اصلی دایانتیکس، تقسیمبندی ذهن به دو بخش عمدهست:
- ذهن تحلیلی (Analytical Mind): این بخش شبیه ذهن خودآگاه ماست. یک مکانیزم منطقی که مسئول آگاهیه و اطلاعات و رویدادهای روزمره رو پردازش میکنه.
- ذهن واکنشی (Reactive Mind): این بخش جاییه که تمام دردها و آسیبهای عاطفی رو جذب میکنه. ذهن واکنشی تصاویر ذهنیای رو ذخیره میکنه که به راحتی در دسترس ذهن تحلیلی نیستن. هابرد به این تصاویر ذهنی دردناک میگه «انگرام» (Engram).
انگرامها دردناک و ناتوانکننده هستن و هرچی بیشتر جمع بشن، آدمها از هویت واقعیشون دورتر میشن. اونها مسئول الگوهای رفتاری ناخودآگاه و ناراحتیهای ما هستن. ترسها، بازداریها، عشق و نفرت شدید و بیماریهای روانتنی مختلف، همه از انگرامها ناشی میشن. هدف اصلی ساینتولوژی اینه که از این سرنوشت جلوگیری کنه و فرد رو از شر انگرامهاش خلاص کنه. وقتی کسی از همه انگرامهاش پاک بشه، به حالتی به اسم «کلیر» (Clear) میرسه.
مسیر آزادی: آدیتینگ و پل کامل آزادی
حالا سوال اینه که چطور میشه از شر این انگرامها خلاص شد؟ اینجا مهمترین تمرین ساینتولوژی یعنی آدیتینگ (Auditing) وارد میشه.
آدیتینگ یک جلسه یک به یک با یک مشاور ساینتولوژی به اسم «آدیتور» (Auditor) هست. فردی که آدیت میشه رو «پریکلیر» (Preclear) مینامن. در این جلسه، آدیتور یک سری سوال از پریکلیر میپرسه و پاسخهاش رو مشاهده و ثبت میکنه. یک نکته خیلی مهم اینه که آدیتور نباید جوابی رو به پریکلیر پیشنهاد بده یا حرفهاش رو بیاعتبار کنه.
- ایمیتر (E-meter): در بیشتر جلسات آدیتینگ از دستگاهی به اسم الکتروسایکومتر یا ایمیتر استفاده میشه. این دستگاه مثل یک بخش از یک دروغسنج عمل میکنه و مقاومت الکتریکی پوست فرد رو اندازه میگیره. وقتی فرد الکترودها (قوطیهای فلزی) رو در دست میگیره و جریان الکتریکی ضعیفی از اونها عبور میکنه، تغییرات جزئی در مقاومت الکتریکی نشون داده میشه. ساینتولوژی معتقده که با دیدن تغییرات نمایشگر ایمیتر، میشه انگرامها رو پیدا کرد. وقتی یک انگرام پیدا شد، آدیتور با پرسیدن سوالهای مشخص به فرد کمک میکنه تا اون انگرام رو از بین ببره و با ایمیتر تایید میکنه که «بار» اون انگرام تخلیه شده.
جلسات آدیتینگ برای همیشه ضبط و در «پوشههای پریکلیر» نگهداری میشن. کلیسای ساینتولوژی میگه این پوشهها تحت قوانین محرمانگی کشیش و penitent (فردی که اعتراف میکنه) نگهداری میشن و کسی غیر از افراد مسئول نظارت بر پیشرفت اون شخص، بهشون دسترسی نداره. اما منتقدان میگن این اطلاعات ضبط شده ممکنه برای باجگیری در آینده استفاده بشه.
پل کامل آزادی (The Bridge to Total Freedom)
تمام این مسیر پیشرفت در ساینتولوژی روی یک نقشه راه بزرگ به اسم «پل کامل آزادی» مشخص شده. این نقشه که روی یک پوستر بزرگ با جوهر قرمز چاپ میشه و در هر سازمان ساینتولوژی آویزونه، تمام مراحل متوالی برای رسیدن به آزادی روحانی رو نشون میده. یک فرد تازهوارد از پایین این نمودار شروع میکنه و سطح به سطح بالا میره، شاید به سطح کلیر برسه و بعد به سطوح بالاتر یعنی «اپرریتینگ تتان» (Operating Thetan) یا OT ادامه میده.
«کلیر» (Clear) از دکمهای روی ماشین حساب گرفته شده که محاسبات قبلی رو پاک میکنه. ساینتولوژیستها معتقدن افراد کلیر «افرادی بهینه» هستن که از اطلاعات غلط و خاطرات تجربیات آسیبزا پاک شدن و در نتیجه در زندگی روزمرهشون موفقتر، سالمتر و دارای مهارتهای ارتباطی بهتری هستن.
رسیدن به سطوح بالای OT نیازمند پرداخت هزینههای بسیار سنگینیه. یک برآورد در سال ۲۰۱۱ نشون میداد که رسیدن به بالای «پل»، میتونه به راحتی ۴۰۰ هزار دلار هزینه داشته باشه.
مفاهیم کلیدی برای درک بهتر ساینتولوژی
چند تا مفهوم دیگه هم هستن که برای درک طرز فکر ساینتولوژی لازمه باهاشون آشنا بشیم.
هشت دینامیک (Eight Dynamics)
ساینتولوژی روی اهمیت «بقا» (survival) خیلی تاکید داره و اون رو به هشت طبقهبندی به اسم «هشت دینامیک» تقسیم میکنه. راهحل بهینه برای هر مشکلی، راهیه که بیشترین سود رو برای بیشترین تعداد از این دینامیکها داشته باشه. این هشت دینامیک عبارتند از:
- دینامیک اول: انگیزه برای بقای خود.
- دینامیک دوم: انگیزه برای بقا از طریق رابطه جنسی یا تولید مثل. (این شامل خود عمل جنسی و واحد خانواده و بزرگ کردن بچهها میشه).
- دینامیک سوم: انگیزه برای بقا از طریق گروهها (مثل مدرسه، تیم، شهر، ملت).
- دینامیک چهارم: انگیزه برای بقا از طریق کل بشریت.
- دینامیک پنجم: انگیزه برای بقا از طریق اشکال زندگی مثل حیوانات و گیاهان.
- دینامیک ششم: انگیزه برای بقا به عنوان جهان فیزیکی (MEST).
- دینامیک هفتم: انگیزه برای بقا از طریق ارواح یا به عنوان یک روح.
- دینامیک هشتم: انگیزه برای بقا از طریق وجود متعالی یا بینهایت.
جالبه بدونید که صلیب ساینتولوژی که در اواسط دهه ۱۹۵۰ توسط هابرد معرفی شد، هشت نقطه داره که نماد همین هشت دینامیکه.
مقیاس تن (Tone Scale)
این یکی از ساختارهای کلیدی در ساینتولوژیه. مقیاس تن یک نمودار عمودیه از منفی ۴۰ تا مثبت ۴۰ که هر نقطه روی اون نماینده یک احساس یا مفهوم ذهنیه. نقطه میانی یعنی ۰.۰، «مرگ بدن» نامگذاری شده.
- بالای ۰.۰: احساساتی مثل بیتفاوتی، غم، ترس، خشم، بیحوصلگی، رضایت، شادی، اشتیاق و آرامش وجودی قرار دارن.
- پایین ۰.۰: مفاهیم ذهنی مثل شرم، سرزنش، پشیمانی، فداکاری، پنهان شدن و شکست کامل قرار دارن.
به گفته هابرد، «تن» یک فرد روی نگرش، توانایی ارتباط با دیگران و حتی بوی بدنش تاثیر میذاره. هرچی روی مقیاس بالاتر باشی، از نظر عاطفی زندهتری. هابرد حتی ادعا کرده بود که افرادی که تن پایینی دارن باید از جامعه تبعید بشن. در طول آدیتینگ، آدیتور آموزش میبینه که وضعیت عاطفی فرد رو با استفاده از این مقیاس مشاهده کنه و اون رو روی مقیاس بالا ببره.
مثلثهای ARC و KRC
نماد ساینتولوژی از دو مثلث تشکیل شده که یک حرف S اونها رو به هم وصل کرده.
- مثلث پایینی (ARC): این مثلث نماد سه مفهوم به هم پیوسته Affinity (علاقه)، Reality (واقعیت) و Communication (ارتباط) هست. این سه تا با هم «فهمیدن» (Understanding) رو میسازن. ساینتولوژی میگه اگه یکی از این سه جنبه رو بهتر کنی، اون دوتای دیگه هم بهتر میشن و از بین این سه، ارتباط از همه مهمتره.
- مثلث بالایی (KRC): این مثلث نماد سه مفهوم Knowledge (دانش)، Responsibility (مسئولیت) و Control (کنترل) هست.
نگاه ساینتولوژی به خدا، علم و روانپزشکی
وجود متعالی (Supreme Being)
کلیسای ساینتولوژی میگه که هیچ عقیده ثابتی در مورد خدا نداره و به افراد اجازه میده به درک خودشون از خدا برسن. اونها به وجود یک خدا یا الهه تاکید میکنن اما ماهیتش رو تعریف نمیکنن. وقتی ازشون در این مورد سوال میشه، به دینامیک هشتم اشاره میکنن که بهش میگن «دینامیک خدا». هابرد در کتاب «علم بقا» نوشته: «هیچ فرهنگی در تاریخ جهان، جز فرهنگهای کاملا فاسد و در حال نابودی، وجود یک وجود متعالی رو انکار نکرده».
ساینتولوژی و علم
کلیسای ساینتولوژی خودش رو علمی میدونه، هرچند این باور در علم نهادینه شده هیچ اساسی نداره. اونها معتقدن که تمام ادعاهای دینیشون میتونه از طریق آزمایش تایید بشه و هابرد دانشش رو از طریق مطالعه و فکر کردن به دست آورده، نه از طریق وحی. اما «علم» دایانتیکس هیچوقت توسط جامعه علمی پذیرفته نشد.
هابرد تلاش کرد «سد بین دانش علمی (عینی، خارجی) و دانش دینی (ذهنی، داخلی) رو بشکنه». معرفتشناسی ساینتولوژی به شدت ذهنیه: «هیچ چیز در ساینتولوژی برای شما درست نیست مگر اینکه خودتون اون رو مشاهده کرده باشید و طبق مشاهده شما درست باشه». مایکل شرمر، در سال ۲۰۱۱ برای مجله «ساینتیفیک امریکن» نوشت که روشهای ساینتولوژی فاقد مطالعه کافی برای اینکه علم به حساب بیان، هستن، اما داستان زینو (Xenu) و بقیه اسطورههای آفرینش ساینتولوژی، از ادیان دیگه کمتر قابل قبول نیستن.
مخالفت شدید با روانپزشکی و روانشناسی
این یکی از جنجالیترین بخشهای ساینتولوژیه. بعد از اینکه جامعه روانپزشکی تئوریهای هابرد رو در اوایل دهه ۱۹۵۰ رد کرد، هابرد به شدت با روانپزشکی و روانشناسی مخالف شد.
- ساینتولوژیستها روانپزشکی رو یک حرفه «وحشیانه و فاسد» میدونن و بیماری روانی رو یک «کلاهبرداری» به حساب میارن.
- اونها ادعا میکنن که روانپزشکان مسئول هولوکاست، آپارتاید و حملات یازده سپتامبر بودن.
- ساینتولوژی یک گروه لابیگر ضد روانپزشکی به اسم کمیسیون شهروندان برای حقوق بشر (CCHR) تاسیس کرده که یک نمایشگاه به اسم «روانپزشکی: صنعتی از مرگ» رو اداره میکنه.
ساختار اخلاقی و قضایی در ساینتولوژی
ساینتولوژی یک سیستم اخلاقی و قضایی داخلی برای خودش داره که برای برخورد با رفتارهای غیراخلاقی یا ضداجتماعی طراحی شده. افسران اخلاق (Ethics officers) در هر سازمان ساینتولوژی حضور دارن.
شخصیتهای اجتماعی در برابر اشخاص سرکوبگر
هابرد معتقد بود که حدود ۸۰ درصد مردم چیزی هستن که اون بهشون میگفت شخصیتهای اجتماعی (social personalities)؛ یعنی آدمهایی که از رفاه دیگران استقبال میکنن و بهش کمک میکنن. اما ۲۰ درصد باقیمونده جمعیت رو اشخاص سرکوبگر (suppressive persons) یا SPs میدونست. از این ۲۰ درصد، حدود ۲.۵ درصدشون شخصیتهای ضداجتماعی ناامیدکننده هستن که بخش کوچکی از افراد واقعا خطرناک بشریت رو تشکیل میدن: «آدولف هیتلرها و چنگیزخانها، قاتلان توبهنکرده و سلاطین مواد مخدر».
- قطع ارتباط (Disconnection): ساینتولوژیستها معتقدن هرگونه تماس با افراد سرکوبگر یا ضداجتماعی به وضعیت روحانی فرد آسیب میرسونه و لازمه که با اونها «قطع ارتباط» بشه.
- منبع دردسر بالقوه (Potential Trouble Source): یک ساینتولوژیست که فعالانه با یک شخص سرکوبگر در ارتباطه و در نتیجه علائم رفتار ضداجتماعی از خودش نشون میده، بهش میگن «منبع دردسر بالقوه» یا PTS.
منتقدان و اعضای سابق که علیه این جنبش صحبت میکنن، به عنوان اشخاص سرکوبگر اعلام میشن و کلیسای ساینتولوژی به خاطر برخورد تهاجمی با این افراد شهرت داره.
بازی جوانمردانه (Fair Game)
این اصطلاح به سیاستها و اقداماتی اشاره داره که کلیسا علیه افرادی که دشمن خودش میدونه، انجام میده. هابرد این سیاست رو در دهه ۱۹۵۰ در پاسخ به انتقادات داخلی و خارجی پایهگذاری کرد. طبق این سیاست، افراد یا گروههایی که «بازی جوانمردانه» به حساب میان، تهدیدی برای کلیسا محسوب میشن و میشه اونها رو با هر وسیله ممکنی مجازات و اذیت کرد. در یک نامه هابرد اومده که این افراد «ممکن است از اموال محروم شوند یا توسط هر ساینتولوژیستی با هر وسیلهای آسیب ببینند بدون اینکه ساینتولوژیست توبیخ شود. ممکن است فریب داده شوند، تحت پیگرد قانونی قرار گیرند یا به آنها دروغ گفته شود یا نابود شوند».
اگرچه کلیسای ساینتولوژی اعلام کرد که این سیاست رو یک ماه بعد از اعلامش رسما لغو کرده، اما منتقدان و ناظران معتقدن که این رویهها همچنان ادامه داره. استیسی بروکس، عضو سابق دفتر امور ویژه، در دادگاه گفته که «رویههایی که قبلا بازی جوانمردانه نامیده میشد، همچنان به کار گرفته میشه، هرچند دیگه از این اصطلاح استفاده نمیشه».
سازمان کلیسای ساینتولوژی
کلیسای ساینتولوژی به صورت سلسلهمراتبی و از بالا به پایین اداره میشه و ساختار عمدتا بوروکراتیک داره. ستاد مرکزی اون در «گلد بیس» (Gold Base) در کالیفرنیا و «فلگ لند بیس» (Flag Land Base) در کلیرواتر فلوریدا قرار داره.
سازمان دریا (Sea Org)
سی اورگ یا سازمان دریا، واحد مدیریت اصلی ساینتولوژیه و بالاترین ردهها رو در سلسلهمراتبش داره. اعضای اون اغلب از بچههای ساینتولوژیستهای موجود استخدام میشن و یک «قرارداد یک میلیارد ساله» برای خدمت به سازمان امضا میکنن. این «بردگان یک میلیارد ساله» وقتشون رو صرف کارهایی مثل تمیز کردن عرشه و کارهای یدی دیگه در ازای چند پنی در هفته میکنن. هر تخلفی با دورههای طاقتفرسای حبس در اردوگاههای بازآموزی مجازات میشه که به نظر میرسه مثل کرههای شمالی کوچیک عمل میکنن.
نیروی پروژه بازپروری (Rehabilitation Project Force – RPF)
RPF برنامه انضباطی کلیسای ساینتولوژیه که اعضای سی اورگ که به طور جدی از آموزهها منحرف شدن، به اونجا فرستاده میشن. این برنامه شامل یک رژیم روزانه از پنج ساعت آدیتینگ یا مطالعه، هشت ساعت کار (اغلب کار فیزیکی سنگین مثل بازسازی ساختمان) و حداقل هفت ساعت خوابه. روزنامهنگاران، رویههای RPF رو به خاطر نقض حقوق بشر محکوم کردن و از اینکه بچههای ۱۲ ساله هم به این برنامه فرستاده میشن، انتقاد کردن.
جنجالها و فعالیتهای مجرمانه
تاریخچه ساینتولوژی پر از جنجال و درگیری با دولتهاست.
- عملیات سفیدبرفی (Operation Snow White): در دهه ۱۹۷۰، پیروان هابرد در یک برنامه نفوذ مجرمانه به دولت آمریکا شرکت داشتن. اداره نگهبان (Guardian’s Office) که برای تضعیف دشمنان ساینتولوژی تاسیس شده بود، به IRS و دپارتمانهای دولتی دیگه نفوذ کرد و دهها هزار سند رو دزدید. این ماجرا به محکومیت و زندانی شدن چندین مدیر سازمان، از جمله همسر خود هابرد، مری سو هابرد، منجر شد.
- پروندههای قضایی: ساینتولوژی به خاطر درگیر شدن در تعداد زیادی درگیری قانونی، شهرت پیدا کرده. اونها علیه دولتها، سازمانها و افراد زیادی شکایت کردن.
- کلاهبرداری و جاسوسی: هابرد خودش در سال ۱۹۷۸ توسط یک دادگاه فرانسوی به صورت غیابی به خاطر کلاهبرداری محکوم شد. کلیسای ساینتولوژی در تورنتو در سال ۱۹۹۲ به خاطر جاسوسی و نقض امانت مجرمانه، و در فرانسه در سال ۲۰۰۹ به خاطر کلاهبرداری محکوم شد.
آداب و رسوم و شیوههای دیگر
علاوه بر آدیتینگ، ساینتولوژیستها مراسم و شیوههای دیگهای هم دارن.
- تولد بیصدا (Silent Birth): این یکی از شیوههاییه که توسط هابرد حمایت میشه و در اون، فرآیند زایمان در یک محیط آرام و دوستداشتنی انجام میشه. افراد حاضر در اتاق زایمان نباید صحبت کنن تا یک محیط ساکت برای نوزاد فراهم بشه. جیغ زدن، خندیدن یا صحبت با صدای بلند در حین زایمان ممنوعه.
- برنامه پاکسازی (Purification Rundown): یک برنامه سمزدایی که توسط هابرد توسعه داده شده و به عنوان یک سرویس مقدماتی استفاده میشه. این برنامه شامل ورزش، مکملهای غذایی و ماندن طولانی در سونا (تا پنج ساعت در روز برای پنج هفته) هست.
- تکنولوژی مطالعه (Study Technology): هابرد سه مانع برای مطالعه رو توصیف کرد: کمبود توده (mass)، شیب تند (too steep a gradient) و کلمه اشتباه فهمیده شده (misunderstood word). به همین دلیل، ساینتولوژی روی استفاده از دیکشنریها خیلی تاکید داره.
- خدمات یکشنبه: کلیسای ساینتولوژی مراسمی شبیه به کلیساهای دیگه در روز یکشنبه برگزار میکنه که شامل موعظه، موسیقی و خواندن نوشتههای هابرده.
- تعطیلات: ساینتولوژی هفت تعطیلی اصلی در سال رو جشن میگیره، از جمله تولد ال. ران هابرد (۱۳ مارس)، روز دایانتیکس (۹ مه) و روز آدیتور (دومین یکشنبه سپتامبر).
ساینتولوژیستهای مستقل: منطقه آزاد (Free Zone)
همه کسایی که به ساینتولوژی عمل میکنن، عضو کلیسای رسمی به رهبری دیوید میسکویج نیستن. گروههایی وجود دارن که به طور جمعی بهشون «منطقه آزاد» (Free Zone) یا ساینتولوژیستهای مستقل میگن. اینها شامل اعضای سابق کلیسای ساینتولوژی و پیروان جدید هستن. اونها معتقدن که رهبری کلیسا از آموزههای هابرد منحرف شده، در حالی که خودشون رو به هابرد وفادار میدونن. کلیسای ساینتولوژی با این گروهها خصومت داره و به اونها در اصطلاح ساینتولوژی میگه «سنجابها» (squirrels).
چرا مردم به ساینتولوژی میپیوندند؟
این سوالیه که خیلیها میپرسن. چرا آدمهای باهوش و با نیت خوب، زندگیشون رو به سازمانی میدن که اونها رو علیه دوستان و خانوادهشون میکنه، پولشون رو میگیره و ازشون میخواد به چیزهای عجیب باور داشته باشن؟
- پاسخ به مشکلات شخصی: پل هگیس، کارگردان و نویسنده (سازنده فیلم Crash)، که یکی از چهرههای معروف هالیوودی درگیر با ساینتولوژی بوده، توضیح میده که اون موقع به شدت عاشق و ناراضی بوده و دنبال جواب میگشته. سیستم اعتقادی باز ساینتولوژی و استفاده از روانشناسی عملی برای غلبه بر شک و ترسهای افراد، براش منطقی به نظر میرسید.
- نتایج اولیه: اسپانکی تیلور، دوست سابق جان تراولتا، میگه که وقتی مردم شروع به گذروندن «دورههای» ساینتولوژی میکنن و اتفاقات خوبی براشون میفته، فکر میکنن که این به خاطر ساینتولوژیه. اونها به تدریج به «اسیر کلیسا» تبدیل میشن.
- وعده موفقیت و تعلق: مثل هر فرقه موفقی، ساینتولوژی میتونه مردم رو با وعده موفقیت و تعلق جذب کنه و بعد اونها رو در یک چرخه خودتقویتکننده از بدهی و وابستگی گیر بندازه.
- استفاده از چهرههای معروف: ساینتولوژی از قدیم از افراد مشهور برای تبلیغ خودش استفاده کرده. «پروژه سلبریتی» هابرد در سال ۱۹۵۵ و اولین مرکز سلبریتی در سال ۱۹۶۹ نمونههای این استراتژیه. حضور چهرههایی مثل تام کروز و جان تراولتا باعث میشه این گروه خواستنیتر به نظر برسه.
پرسش و پاسخ
حالا که یک دید کلی و جامع پیدا کردیم، بیاید چند تا از سوالهای رایج رو با هم مرور کنیم.
سوال: آیا ساینتولوژی به خدا اعتقاد داره؟
پاسخ: بله و خیر. اونها به وجود یک «وجود متعالی» یا Supreme Being اشاره میکنن که در دینامیک هشتم قرار داره، اما ماهیت اون رو مشخص نمیکنن و از پیروانشون انتظار ندارن که اون رو پرستش کنن. هر فردی میتونه به درک خودش از خدا برسه.
سوال: داستان فضایی زینو (Xenu) واقعا چیه؟
پاسخ: این یکی از محرمانهترین و جنجالیترین بخشهای الهیات ساینتولوژیه که فقط به اعضایی که به سطوح بالای OT رسیدن، گفته میشه. طبق این داستان، ۷۵ میلیون سال پیش، یک فرمانروای کهکشانی به اسم زینو، میلیاردها موجود فضایی رو به زمین آورد و با بمبهای هیدروژنی اونها رو کشت. روحهای اونها (تتانها) بعدا به هم چسبیدن و روی انسانهای امروزی قرار گرفتن و باعث مشکلات روحی و روانی میشن. هدف در سطوح بالای ساینتولوژی، خلاص شدن از شر این «تتانهای بدن» (body thetans) هست.
سوال: چرا ساینتولوژی اینقدر پول میگیره؟
پاسخ: این یکی از بزرگترین انتقادها به ساینتولوژیه. جلسات آدیتینگ و دورههای آموزشی برای بالا رفتن در «پل کامل آزادی» هزینههای بسیار بالایی دارن. کلیسای ساینتولوژی میگه این هزینهها برای خدمات ارائه شده لازمه و یک «تبادل» باید صورت بگیره. اما منتقدان میگن که هدف اصلی سازمان، سود مالیه و از اعضا سواستفاده مالی میشه. هابرد یک سیاست مالی حاکم صادر کرده بود که شامل این موارد بود: «پول در بیارید… پول بیشتری در بیارید. دیگران را وادار به تولید کنید تا پول در بیاورند».
سوال: چرا افراد مشهوری مثل تام کروز از ساینتولوژی حمایت میکنن؟
پاسخ: دلایل متفاوتی میتونه داشته باشه. بعضیها ممکنه واقعا به آموزههاش باور داشته باشن و در زندگیشون نتایج مثبتی دیده باشن. بعضیها ممکنه به خاطر سالها حضور در این سازمان و اطلاعات شخصیای که ازشون ضبط شده، تحت فشار باشن. تام کروز خودش گفته که «این یک جستجو برای اینه که چطور میتونم کارها رو بهتر انجام بدم، چه به عنوان یک مرد بهتر یا یک پدر بهتر».
سوال: آیا ترک کردن ساینتولوژی آسونه؟
پاسخ: بر اساس گزارشهای متعدد از اعضای سابق، نه. افرادی که تصمیم به ترک میگیرن، مخصوصا اگه شروع به انتقاد کنن، به عنوان «شخص سرکوبگر» (SP) اعلام میشن. این به این معنیه که تمام دوستان و اعضای خانوادهشون که هنوز در ساینتولوژی هستن، باید با اونها «قطع ارتباط» کنن. علاوه بر این، گزارشهای زیادی از آزار و اذیت و تعقیب اعضای سابق توسط سازمان وجود داره.
سوال: تفاوت اصلی ساینتولوژی با ادیان دیگه چیه؟
پاسخ: یکی از تفاوتهای اصلی اینه که ساینتولوژی خودش رو یک «فلسفه دینی کاربردی» و یک «تکنولوژی روحانی» میدونه که بر اساس تحقیق و آزمایش بنا شده، نه وحی الهی. تاکیدش روی تکنیکهای مشخص (مثل آدیتینگ) برای رسیدن به پیشرفت روحانی و حل مشکلات، اون رو از بسیاری از ادیان سنتی متمایز میکنه. همچنین، محرمانه بودن بخشهای زیادی از آموزههایش تا زمانی که فرد پول پرداخت نکرده و به سطح خاصی نرسیده، یک ویژگی غیرمعموله.
منابع
- [۱] Scientology beliefs and practices – Wikipedia
- [۳] Scientology Beliefs & Practices: What is Scientology? | Official Church of Scientology
- [۵] Scientology – Wikipedia
- [۷] ‘Going Clear’: Everything About Scientology (and Tom Cruise) You Never Wanted to Know | by Chris Barsanti | Eyes Wide Open | Medium
دیدگاهتان را بنویسید