خلاصه
- ژو انلای نزدیک به ۳۰ سال نخستوزیر چین بود و در کنار مائو، یکی از مهمترین چهرههای تشکیلدهنده چین امروزی به حساب میاد.
- تو انقلاب فرهنگی سعی کرد جلوی خیلی از افراطگراییها رو بگیره و افراد و آثار تاریخی زیادی رو نجات داد، اما خودش هم مجبور شد با سیاستهای مائو همراهی کنه تا بتونه زنده بمونه.
- یک دیپلمات و مذاکرهکننده خیلی قهار بود؛ مثلاً تو کنفرانس ژنو و باندونگ نقش مهمی داشت و دیپلماسی پینگپنگ با آمریکا هم زیر نظر اون اتفاق افتاد.
- از جوانی به حزب کمونیست پیوست و تو راهپیمایی طولانی و جنگ داخلی، نقش کلیدی داشت؛ حتی تو جنگ کره هم فرماندهی نیروهای چینی رو به عهده گرفت.
- زندگی ژو پر از تناقضه؛ هم یک انقلابی فداکار بود، هم یک تکنوکرات عملگرا و هم کسی که برای بقای سیاسیش حاضر به هر کاری بود.
- با اینکه برای بقای خودش گاهی مجبور به تصمیمهای سخت میشد، اما در تاریخ چین به عنوان نماد اعتدال و عدالت شناخته میشه.
- مرگش در سال ۱۹۷۶ باعث نارضایتیهای عمومی شد که به حادثه تیانآنمن هم منجر شد و دنگ شیائوپینگ بعدش برکنار شد.
- بیماری سرطان مثانهاش به دستور مائو پنهان موند و درمانش به تاخیر افتاد که به مرگش سرعت بخشید.
وقتی صحبت از تاریخ پیچیده و پرآشوب چین در قرن بیستم میشه، معمولا همه نگاهها میره سمت مائو زدونگ. اما در کنار مائو، یک چهره کلیدی دیگه هم وجود داشت که تقریبا در تمام اتفاقات مهم، از انقلاب گرفته تا ساختن چین جدید، نقشی حیاتی بازی کرد: ژو انلای. مردی که ۲۷ سال نخستوزیر چین بود و به عنوان یک دیپلمات کارکشته، مذاکرهکنندهای قهار و مدیری توانا شناخته میشد. ژو انلای شخصیتی داشت که هم در داخل چین و هم در خارج از اون، خیلیها رو تحت تاثیر قرار میداد. ریچارد نیکسون، رئیسجمهور آمریکا، اون رو «بزرگترین دولتمرد دوران ما» نامید و هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی آمریکا، اون رو یکی از دو یا سه مرد تاثیرگذاری که در عمرش دیده بود، توصیف کرد.
اما ژو انلای کی بود؟ یک انقلابی فداکار، یک تکنوکرات عملگرا، یا فردی که برای بقای سیاسی خودش حاضر به هر کاری بود؟ زندگی ژو انلای پر از تناقضه؛ از یک طرف تلاش میکرد تا از شدت سیاستهای رادیکال مائو کم کنه و افراد و آثار تاریخی رو نجات بده، و از طرف دیگه، در پاکسازیهای سیاسی همون دوره نقش داشت. این مقاله قراره یک راست بره سر اصل مطلب و داستان زندگی این چهره پیچیده رو، از دوران جوانی و پیوستن به حزب کمونیست گرفته تا رسیدن به قدرت، نقشش در انقلاب فرهنگی و مرگش که خودش یک بحران سیاسی دیگه به پا کرد، قدم به قدم و با جزئیات کامل، بر اساس اطلاعات موجود، روایت کنه.
اطلاعات کلی و مقامهای ژو انلای
قبل از اینکه وارد جزئیات زندگی ژو بشیم، بهتره نگاهی به مقامهای مهمی که در طول زندگی سیاسیش داشت، بندازیم:
- اولین نخستوزیر جمهوری خلق چین: از ۱ اکتبر ۱۹۴۹ تا ۸ ژانویه ۱۹۷۶ (یعنی تا روز مرگش)
- اولین وزیر امور خارجه جمهوری خلق چین: از ۱ اکتبر ۱۹۴۹ تا ۱۱ فوریه ۱۹۵۸
- اولین نایبرئیس حزب کمونیست چین: از ۳۰ اوت ۱۹۷۳ تا ۸ ژانویه ۱۹۷۶
- نایبرئیس حزب کمونیست چین: از ۲۸ سپتامبر ۱۹۵۶ تا ۱ اوت ۱۹۶۶
- دومین رئیس کنفرانس مشورتی سیاسی خلق چین: از دسامبر ۱۹۵۴ تا ۸ ژانویه ۱۹۷۶
این لیست نشون میده که ژو انلای در تمام سالهای حکومت کمونیستها در چین، یکی از مهرههای اصلی قدرت بوده و در زمینههای مختلفی از اداره دولت گرفته تا سیاست خارجی و امور حزبی، نقش داشته.
تولد و دوران کودکی: شروع یک زندگی پرفراز و نشیب
ژو انلای در تاریخ ۵ مارس ۱۸۹۸ در شهر هوایآن، استان جیانگسو، به عنوان اولین پسر شاخه خودش از خانواده ژو به دنیا اومد. خانواده ژو اصالتا اهل شائوشینگ در استان ژجیانگ بودن. در اواخر دوران سلسله چینگ، شائوشینگ به خاطر داشتن خانوادههایی مثل خانواده ژو معروف بود که نسل به نسل به عنوان «کاتب دولتی» یا «شیه» (師爺) کار میکردن. برای اینکه این افراد بتونن در سیستم اداری پیشرفت کنن، اغلب مجبور بودن به شهرهای مختلف منتقل بشن. به همین دلیل، شاخه خانواده ژو انلای هم به هوایآن نقل مکان کرده بود. با این حال، اونها هنوز شائوشینگ رو خونه آبا و اجدادی خودشون میدونستن.
پدربزرگ ژو، ژو پانلونگ، و عموی پدربزرگش، ژو جونآنگ، اولین کسایی بودن که از خانواده به هوایآن اومدن. به نظر میرسه پانلونگ در امتحانات استانی قبول شده بود و خود ژو انلای بعدها ادعا کرد که پدربزرگش به عنوان حاکم شهرستان هوایآن خدمت کرده. پدر ژو، ژو ییننگ، دومین پسر از چهار پسر ژو پانلونگ بود. مادر ژو، با نام خانوادگی وان، دختر یکی از مقامات برجسته جیانگسو بود.
مثل خیلی از خانوادههای دیگهی اون دوره، وضعیت اقتصادی خانواده بزرگ و تحصیلکرده ژو هم به خاطر رکود اقتصادی بزرگی که چین در اواخر قرن نوزدهم باهاش روبرو شد، به شدت آسیب دید. پدرش، ژو ییننگ، به صداقت، مهربانی، هوش و توجه به دیگران شهرت داشت، اما در عین حال به عنوان فردی «ضعیف» و «بدون نظم و اراده» شناخته میشد. اون در زندگی شخصیش موفق نبود و در سراسر چین به کارهای مختلفی مشغول بود؛ از پکن و شاندونگ گرفته تا آنهویی، شنیانگ، مغولستان داخلی و سیچوان. ژو انلای بعدها پدرش رو اینطور به یاد میاورد که همیشه دور از خونه بود و معمولا نمیتونست از خانوادهاش حمایت مالی کنه.
کمی بعد از تولد، ژو انلای توسط جوانترین عمویش، ژو ییگان، که به بیماری سل مبتلا بود، به فرزندی پذیرفته شد. دلیل این کار این بود که خانواده میترسید ییگان بدون داشتن وارث از دنیا بره. ژو ییگان کمی بعد از این فرزندخواندگی فوت کرد و ژو انلای توسط بیوه او، خانم چن، بزرگ شد. خانم چن هم از یک خانواده تحصیلکرده بود و آموزشهای ادبی سنتی دیده بود. بر اساس گفتههای خود ژو، اون رابطه خیلی نزدیکی با مادرخواندهاش داشت و علاقه همیشگیش به ادبیات و اپرای چینی رو از اون به ارث برده بود. خانم چن از سن کم به ژو خوندن و نوشتن یاد داد و ژو بعدها ادعا کرد که در شش سالگی رمان معروف «سفر به غرب» رو خونده. تا هشت سالگی، اون در حال خوندن رمانهای کلاسیک دیگه چینی مثل «حاشیه آب»، «عاشقانه سه پادشاهی» و «رویای تالار سرخ» بود.
مادر بیولوژیکی ژو، وان، در سال ۱۹۰۷ وقتی ژو ۹ ساله بود، از دنیا رفت و مادرخواندهاش، چن، در سال ۱۹۰۸ وقتی ژو ۱۰ ساله بود، فوت کرد. پدرش در هوبئی کار میکرد که خیلی از جیانگسو دور بود، بنابراین ژو و دو برادر کوچکترش به هوایآن برگشتن و برای دو سال با عموی باقیمونده پدرشون، ییکوی، زندگی کردن. در سال ۱۹۱۰، عموی دیگه ژو، ییگنگ، که برادر بزرگتر پدرش بود، پیشنهاد داد که از ژو مراقبت کنه. خانواده در هوایآن موافقت کردن و ژو به منچوری پیش عموش در فنگتیان (شنیانگ امروزی) فرستاده شد، جایی که ژو ییگنگ در یک اداره دولتی کار میکرد.
تحصیل و شکلگیری شخصیت سیاسی
در فنگتیان، ژو به آکادمی مدل دونگگوان رفت که یک مدرسه به سبک مدرن بود. تا اون موقع، تمام تحصیلاتش در خونه انجام شده بود. در این مدرسه، علاوه بر درسهای جدیدی مثل انگلیسی و علوم، با نوشتههای اصلاحطلبان و رادیکالهایی مثل لیانگ چیچائو، کانگ یووی، چن تیانهوا، زو رونگ و ژانگ بینگلین آشنا شد. در چهارده سالگی، ژو اعلام کرد که انگیزهاش از تحصیل اینه که «مرد بزرگی بشه که در آینده مسئولیتهای سنگین کشور رو به دوش بکشه». در سال ۱۹۱۳، عموی ژو به تیانجین منتقل شد و ژو هم وارد مدرسه راهنمایی معروف نانکای شد.
مدرسه راهنمایی نانکای توسط یان شیو، یک محقق و خیر برجسته، تاسیس شده بود و توسط ژانگ بولینگ، یکی از مهمترین مربیان چینی قرن بیستم، اداره میشد. روشهای تدریس نانکای برای استانداردهای اون زمان چین غیرمعمول بود. وقتی ژو وارد این مدرسه شد، اونها مدل آموزشی آکادمی فیلیپس در آمریکا رو پیاده کرده بودن. شهرت مدرسه، با «برنامه روزانه بسیار منظم» و «قوانین اخلاقی سخت»، خیلی از دانشآموزانی رو که بعدها در زندگی عمومی برجسته شدن، به خودش جذب کرد. دوستان و همکلاسیهای ژو در اونجا طیف وسیعی رو شامل میشدن، از ما جون (یکی از رهبران اولیه کمونیست که در سال ۱۹۲۷ اعدام شد) گرفته تا کی. سی. وو (که بعدها شهردار شانگهای و فرماندار تایوان در دوره ناسیونالیستها شد).
استعدادهای ژو توجه یان شیو و ژانگ بولینگ رو هم به خودش جلب کرد. یان به خصوص خیلی ژو رو قبول داشت و بهش کمک کرد تا هزینههای تحصیلش در ژاپن و بعدها فرانسه رو تامین کنه. یان اونقدر تحت تاثیر ژو قرار گرفته بود که بهش پیشنهاد داد با دخترش ازدواج کنه، اما ژو این پیشنهاد رو رد کرد. ژو بعدها دلیل این تصمیمش رو برای همکلاسیش، ژانگ هونگهائو، توضیح داد. اون گفته بود که این ازدواج رو رد کرده چون میترسیده که آینده مالیش خوب نباشه و یان، به عنوان پدرزنش، بعدها زندگیش رو کنترل کنه.
ژو در درسهاش در نانکای خیلی خوب بود؛ در زبان چینی عالی بود، چندین جایزه در کلوپ سخنرانی مدرسه برد و در سال آخرش سردبیر روزنامه مدرسه شد. ژو همچنین در بازیگری و تولید نمایش در نانکای خیلی فعال بود؛ خیلی از دانشآموزانی که به شکل دیگهای باهاش آشنا نبودن، اون رو از طریق بازیگریش میشناختن. در مدرسه نانکای مقالهها و نوشتههای زیادی از ژو در اون دوران باقی مونده که نشوندهنده نظم، تربیت و نگرانی برای کشوره که بنیانگذاران نانکای سعی داشتن در دانشآموزانشون ایجاد کنن. در دهمین مراسم فارغالتحصیلی مدرسه در ژوئن ۱۹۱۷، ژو یکی از پنج دانشآموز فارغالتحصیلی بود که در مراسم ازشون تقدیر شد.
وقتی از نانکای فارغالتحصیل شد، آموزههای ژانگ بولینگ در مورد «گونگ» (روحیه عمومی) و «ننگ» (توانایی) تاثیر زیادی روی اون گذاشته بود. شرکتش در مناظرهها و اجراهای صحنهای به مهارتهای سخنوری و متقاعد کردنش کمک کرده بود. ژو با تمایل زیادی برای خدمت به مردم و کسب مهارتهای لازم برای این کار، نانکای رو ترک کرد.
سفر به ژاپن و سرخوردگی
ژو، مثل خیلی از همکلاسیهاش، در ژوئیه ۱۹۱۷ برای ادامه تحصیل به ژاپن رفت. در طول دو سالی که در ژاپن بود، بیشتر وقتش رو در مدرسه عالی مقدماتی شرق آسیا گذروند که یک مدرسه زبان برای دانشآموزان چینی بود. هزینههای تحصیل ژو توسط عموهاش و ظاهرا یان شیو، بنیانگذار نانکای، تامین میشد، اما پولشون محدود بود و در اون دوره، ژاپن از تورم شدیدی رنج میبرد. ژو اولش قصد داشت یکی از بورسیههای دولت چین رو بگیره، اما این بورسیهها نیاز داشت که دانشآموزان چینی در امتحانات ورودی دانشگاههای ژاپن قبول بشن. ژو در امتحانات ورودی حداقل دو مدرسه شرکت کرد اما نتونست پذیرش بگیره.
نگرانیهای ژو با مرگ عمویش، ژو ییکوی، ناتوانیش در یادگیری زبان ژاپنی و شوونیسم فرهنگی شدید ژاپنیها که علیه چینیها تبعیض قائل میشدن، بیشتر شد. وقتی ژو در بهار ۱۹۱۹ به چین برگشت، عمیقا از فرهنگ ژاپن سرخورده شده بود. اون این ایده رو که مدل سیاسی ژاپن برای چین مناسبه، رد میکرد و از ارزشهای نخبهگرایی و نظامیگری که دیده بود، بیزار بود.
دفترچههای خاطرات و نامههای ژو از دوران توکیو نشوندهنده علاقه عمیقش به سیاست و رویدادهای جاری، به خصوص انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و سیاستهای جدید بلشویکها بود. اون شروع به خوندن مجله مترقی و چپگرای چن دوشیو، «جوانان جدید»، کرد. اون آثار اولیه ژاپنی در مورد مارکس رو خوند و حتی ادعا شده که در سخنرانیهای کاواکامی هاجیمه در دانشگاه کیوتو شرکت کرده. کاواکامی یک چهره مهم در تاریخ اولیه مارکسیسم ژاپن بود و ترجمهها و مقالاتش روی یک نسل از کمونیستهای چینی تاثیر گذاشت. با این حال، الان به نظر نمیرسه که ژو با اون ملاقات کرده باشه یا در هیچکدوم از سخنرانیهاش شرکت کرده باشه.
بازگشت به چین و فعالیتهای سیاسی جدی
ژو در بهار ۱۹۱۹ به تیانجین برگشت. در مورد شرکتش در جنبش چهارم مه (مه تا ژوئن ۱۹۱۹) اختلاف نظر وجود داره. زندگینامه رسمی چینی ژو میگه که اون یکی از رهبران اعتراضات دانشجویی تیانجین در این جنبش بوده، اما خیلی از محققان امروزی معتقدن که با توجه به نبود هیچ مدرک مستقیمی در سوابق باقیمونده از اون دوره، خیلی بعیده که ژو اصلا در اون شرکت کرده باشه.
با این حال، در ژوئیه ۱۹۱۹، ژو سردبیر بولتن اتحادیه دانشجویی تیانجین شد، ظاهرا به درخواست همکلاسیش در نانکای، ما جون، که یکی از بنیانگذاران اتحادیه بود. این بولتن در دوره کوتاه فعالیتش از ژوئیه ۱۹۱۹ تا اوایل ۱۹۲۰، به طور گسترده توسط گروههای دانشجویی در سراسر کشور خونده میشد و حداقل یک بار توسط دولت ملی به عنوان «مضر برای امنیت عمومی و نظم اجتماعی» توقیف شد.
وقتی نانکای در اوت ۱۹۱۹ به دانشگاه تبدیل شد، ژو در اولین دوره دانشجو بود، اما به صورت تماموقت به فعالیتهای سیاسی مشغول بود. فعالیتهاش گسترش پیدا کرد و در سپتامبر، اون و چند دانشجوی دیگه «انجمن بیداری» رو تاسیس کردن، یک گروه کوچیک که هیچوقت بیشتر از ۲۵ عضو نداشت. ژو در توضیح اهداف این انجمن اعلام کرد که «هر چیزی که با پیشرفت در زمان حال ناسازگاره، مثل نظامیگری، بورژوازی، اربابان حزبی، بوروکراتها، نابرابری بین زن و مرد، ایدههای سرسختانه، اخلاقیات منسوخ… باید لغو یا اصلاح بشه». در همین انجمن بود که ژو برای اولین بار با همسر آیندهاش، دنگ یینگچائو، آشنا شد. انجمن بیداری از بعضی جهات شبیه گروه مطالعاتی مخفی مارکسیستی در دانشگاه پکن به رهبری لی داژائو بود و اعضای گروه برای «مخفیکاری» از شماره به جای اسم استفاده میکردن (ژو «شماره پنج» بود، نام مستعاری که بعدها هم ازش استفاده کرد).
در ماههای بعد، ژو نقش فعالتری در فعالیتهای سیاسی به عهده گرفت. بزرگترین این فعالیتها، تظاهرات در حمایت از تحریم سراسری کالاهای ژاپنی بود. با موثرتر شدن تحریم، دولت ملی تحت فشار ژاپن سعی کرد اون رو سرکوب کنه. در ۲۹ ژانویه ۱۹۲۰، ژو یک راهپیمایی به سمت دفتر فرماندار در تیانجین رو رهبری کرد تا طوماری برای آزادی دستگیرشدگان اعتراضات ارائه بده. ژو و سه رهبر دیگه هم دستگیر شدن. اونها بیشتر از شش ماه در بازداشت بودن و گفته میشه ژو در این مدت جلسات بحث در مورد مارکسیسم برگزار میکرد. در دادگاهشون در ماه ژوئیه، ژو و شش نفر دیگه به دو ماه حبس محکوم شدن؛ بقیه بیگناه شناخته شدن. همه بلافاصله آزاد شدن چون قبلا بیشتر از شش ماه در بازداشت بودن.
بعد از آزادیش، ژو تصمیم گرفت برای تحصیل به اروپا بره. اون یک بورسیه از یان شیو گرفت و برای کسب پول بیشتر، با موفقیت به یک روزنامه تیانجینی به نام «ییشی بائو» (روزنامه رویدادهای جاری) مراجعه کرد تا به عنوان «خبرنگار ویژه» در اروپا کار کنه. ژو در ۷ نوامبر ۱۹۲۰ با گروهی از دانشجویان کار-تحصیل شانگهای رو به مقصد اروپا ترک کرد.
سفر به اروپا و تثبیت در کمونیسم
گروه ژو در ۱۳ دسامبر ۱۹۲۰ به مارسی رسید. برخلاف خیلی از دانشجویان چینی دیگه که با برنامههای کار-تحصیل به اروپا رفته بودن، بورسیه و موقعیت ژو در روزنامه ییشی بائو به این معنی بود که اون از نظر مالی تامین بود و نیازی به کار کردن نداشت. به همین دلیل، تونست تمام وقتش رو به فعالیتهای انقلابی اختصاص بده. در نامهای به پسرعموش در ۳۰ ژانویه ۱۹۲۱، ژو گفت که اهدافش در اروپا بررسی شرایط اجتماعی کشورهای خارجی و روشهای اونها برای حل مسائل اجتماعیه تا بعد از بازگشت به چین، از این درسها استفاده کنه. در همون نامه، ژو گفت که در مورد پذیرش یک ایدئولوژی خاص، «هنوز باید تصمیم بگیرم».
ژو در اروپا، رویکردهای مختلف کشورهای اروپایی برای حل تضاد طبقاتی رو مطالعه کرد. در لندن در ژانویه ۱۹۲۱، اون شاهد یک اعتصاب بزرگ معدنچیان بود و یک سری مقاله برای ییشی بائو نوشت که در اونها به بررسی درگیری بین کارگران و کارفرمایان و راهحل این درگیری پرداخت. بعد از پنج هفته در لندن، به پاریس رفت، جایی که علاقه به انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه زیاد بود. در نامهای به پسرعموش، ژو دو مسیر کلی برای اصلاحات در چین رو مشخص کرد: «اصلاحات تدریجی» (مثل انگلستان) یا «روشهای خشونتآمیز» (مثل روسیه). ژو نوشت: «من ترجیحی برای روش روسی یا بریتانیایی ندارم… من چیزی بین این دو رو ترجیح میدم، نه یکی از این دو افراط».
ژو که هنوز به برنامههای آکادمیک علاقه داشت، در ژانویه ۱۹۲۱ برای بازدید از دانشگاه ادینبرو به بریتانیا سفر کرد. اما به خاطر مشکلات مالی و الزامات زبانی، ثبتنام نکرد و در پایان ژانویه به فرانسه برگشت. هیچ سابقهای از ورود ژو به هیچ برنامه آکادمیک در فرانسه وجود نداره. در بهار ۱۹۲۱، اون به یک سلول کمونیستی چینی پیوست. ژو توسط ژانگ شنف، که سال قبل باهاش آشنا شده بود، به این گروه معرفی شد.
سلولی که ژو بهش تعلق داشت در پاریس بود و علاوه بر ژو، ژانگ و همسرش، دو دانشجوی دیگه هم عضو اون بودن. طی چند ماه بعد، این گروه با گروهی از رادیکالهای چینی از هونان که در مونتارژی در جنوب پاریس زندگی میکردن، یک سازمان واحد تشکیل دادن. این گروه شامل چهرههای برجستهای مثل کای هسن، لی لیسان، چن یی، نیه رونگژن، دنگ شیائوپینگ و دیگران بود. در ژوئن ۱۹۲۲، ژو یکی از بیست و دو شرکتکننده در سازماندهی حزب کمونیست جوانان چین بود که به عنوان شاخه اروپایی حزب کمونیست چین تاسیس شد. ژو در تهیه پیشنویس منشور حزب کمک کرد و به عنوان مدیر تبلیغات در کمیته اجرایی سه نفره انتخاب شد. اون همچنین برای مجله حزب، «شائونیان» (جوانان)، که بعدها به «چیگوانگ» (نور سرخ) تغییر نام داد، مینوشت و در ویرایشش کمک میکرد. در همین مقام بود که ژو برای اولین بار با دنگ شیائوپینگ، که اون موقع فقط هفده سال داشت، ملاقات کرد و اون رو برای کار با دستگاه تکثیر استخدام کرد.
در ژوئن ۱۹۲۳، سومین کنگره حزب کمونیست چین دستورالعمل کومینترن برای اتحاد با کومینتانگ (KMT) به رهبری سون یات سن رو پذیرفت. بر اساس این دستورالعمل، اعضای حزب کمونیست باید به عنوان «فرد» به حزب ناسیونالیست میپیوستن، در حالی که هنوز عضویت خودشون در حزب کمونیست رو حفظ میکردن. ژو همچنین در سازماندهی تاسیس شاخه اروپایی حزب ناسیونالیست در نوامبر ۱۹۲۳ کمک کرد. تحت تاثیر ژو، بیشتر افسران شاخه اروپایی در واقع کمونیست بودن. تماسهای گسترده و روابط شخصی ژو که در این دوره شکل گرفت، برای حرفهاش بسیار مهم بود. رهبران مهم حزب، مثل ژو ده و نیه رونگژن، برای اولین بار توسط ژو به حزب پذیرفته شدن.
بازگشت به چین و آکادمی نظامی وامپوا
در سال ۱۹۲۴، اتحاد شوروی و ناسیونالیستها به سرعت در حال گسترش بود و ژو برای کارهای بیشتر به چین فراخوانده شد. اون در اواخر اوت یا اوایل سپتامبر ۱۹۲۴ به چین برگشت و به دپارتمان سیاسی آکادمی نظامی وامپوا پیوست. ژو افسر ارشد سیاسی وامپوا بود و همزمان دبیر حزب کمونیست گوانگدونگ-گوانگشی هم شد.
جزیره وامپوا، در ده مایلی پاییندست گوانگژو، قلب اتحاد شوروی و حزب ناسیونالیست بود. این آکادمی به عنوان مرکز آموزشی ارتش حزب ناسیونالیست طراحی شده بود تا پایگاه نظامیای فراهم کنه که ناسیونالیستها از اونجا کمپین خودشون برای متحد کردن چین رو شروع کنن. از همون اول، این مدرسه توسط شورویها تامین مالی، مسلح و تا حدی اداره میشد.
دپارتمان سیاسی، جایی که ژو کار میکرد، مسئول آموزش و کنترل سیاسی بود. در نتیجه، ژو در بیشتر جلسات آکادمی یک چهره برجسته بود و اغلب بلافاصله بعد از فرمانده، چیانگ کایشک، سخنرانی میکرد. ژو نفوذ کمونیستها در آکادمی رو به شدت گسترش داد. اون خیلی زود ترتیب داد تا چندین کمونیست برجسته دیگه مثل چن یی و نیه رونگژن به دپارتمان سیاسی بپیوندن. اون همچنین اعضای جدید زیادی از بین دانشجویان افسری برای حزب کمونیست جذب کرد و در نهایت یک شاخه مخفی حزب کمونیست در آکادمی برای هدایت اعضای جدید ایجاد کرد.
ژو در دو عملیات نظامی که توسط رژیم ناسیونالیست در سال ۱۹۲۵ انجام شد و بعدها به عنوان لشکرکشیهای اول و دوم شرقی شناخته شدن، شرکت کرد. در لشکرکشی دوم، نیروهای ناسیونالیست به پنج سپاه سازماندهی شده بودن و چیانگ کایشک شخصا ژو رو به عنوان مدیر دپارتمان سیاسی سپاه اول منصوب کرد. این انتصاب به ژو اجازه داد تا کمونیستها رو به عنوان کمیسر در چهار تا از پنج لشکر سپاه منصوب کنه. این دوره، اوج دوران حضور ژو در وامپوا بود.
سال ۱۹۲۵ از نظر شخصی هم برای ژو سال مهمی بود. اون با دنگ یینگچائو که در انجمن بیداری در تیانجین باهاش آشنا شده بود، در تماس بود و در ۸ اوت ۱۹۲۵ در گوانگژو با هم ازدواج کردن.
کار ژو در وامپوا با حادثه کشتی جنگی ژونگشان در ۲۰ مارس ۱۹۲۶ به پایان رسید. این حادثه باعث شد چیانگ کمونیستها رو از آکادمی حذف کنه و خیلی از اونها رو از سمتهای بالا در حزب ناسیونالیست برکنار کنه. کار پیشگامانه ژو به عنوان یک افسر سیاسی در ارتش، اون رو به یک متخصص مهم حزب کمونیست در این زمینه کلیدی تبدیل کرد؛ بخش بزرگی از حرفه بعدیش حول محور مسائل نظامی بود.
قیامهای شانگهای و شروع جنگ داخلی
در ژوئیه ۱۹۲۶، ناسیونالیستها لشکرکشی شمالی رو شروع کردن که یک تلاش نظامی عظیم برای متحد کردن چین بود. با موفقیتهای اولیه لشکرکشی، رقابتی بین چیانگ کایشک که رهبری «جناح راست» حزب ناسیونالیست رو به عهده داشت و کمونیستها که در «جناح چپ» ناسیونالیستها فعالیت میکردن، برای کنترل شهرهای بزرگ جنوبی مثل نانجینگ و شانگهای شروع شد.
ژو برای کمک به این فعالیتها به شانگهای منتقل شد. اون در قیامهای فوریه و مارس ۱۹۲۷ شرکت داشت اما نقش اصلی رو نداشت. در عوض، با مشاور نظامی شوروی، آ. پ. اپن، برای آموزش نیروهای اتحادیه کارگری عمومی کار میکرد.
سومین قیام کمونیستها در شانگهای در ۲۰ تا ۲۱ مارس موفقیتآمیز بود و کارگران کنترل شهر رو به دست گرفتن. اما وقتی کمونیستها سعی کردن یک دولت شهرداری شورایی ایجاد کنن، درگیری بین ناسیونالیستها و کمونیستها شروع شد. در ۱۲ آوریل، نیروهای ناسیونالیست به کمونیستها حمله کردن و به سرعت اونها رو شکست دادن. این رویداد به کشتار شانگهای معروف شد. ژو خودش به سختی از این ماجرا جون سالم به در برد. اون رو دستگیر کردن اما به دلایلی که کاملا مشخص نیست، آزاد شد. یکی از دلایلش شاید این بود که ژو ارشدترین کمونیست در شانگهای بود و اعدامش نقض آشکار توافق همکاری بین دو حزب محسوب میشد.
ژو از شانگهای فرار کرد و به هانکئو (بخشی از ووهان امروزی) رفت. در کنگره پنجم حزب کمونیست در اونجا، اون دوباره به عنوان رئیس دپارتمان نظامی انتخاب شد. بعد از اینکه دولت چپگرای وانگ جینگوی در هانکئو فروپاشید، چیانگ پاکسازی سازمانیافته کمونیستها رو شروع کرد و ژو مجبور شد به فعالیت زیرزمینی رو بیاره.
تحت فشار مشاوران کومینترن، کمونیستها تصمیم گرفتن یک سری شورش نظامی رو شروع کنن. اولین اونها قیام نانچانگ بود. ژو برای نظارت بر این رویداد فرستاده شد، اما از نظر نظامی، این قیام یک فاجعه بود و نیروهای کمونیستها نابود و پراکنده شدن. ژو خودش در طول این کمپین به مالاریا مبتلا شد و به صورت مخفیانه برای درمان به هنگ کنگ فرستاده شد. در جلسه بعدی کمیته مرکزی حزب، ژو به خاطر شکست کمپین نانچانگ سرزنش و به طور موقت از مقامش تنزل پیدا کرد.
دوران زیرزمینی در شانگهای و سازمان جاسوسی تکه
بعد از شکست قیام نانچانگ، ژو برای شرکت در ششمین کنگره ملی حزب کمونیست چین در ژوئن-ژوئیه ۱۹۲۸ به مسکو رفت. در این کنگره، ژو به عنوان مدیر دپارتمان سازماندهی کمیته مرکزی انتخاب شد و عملا به رهبر حزب تبدیل شد. اون موقع فقط سی سالش بود.
وقتی در سال ۱۹۲۹ به شانگهای برگشت، ژو شروع به کار زیرزمینی کرد و یک شبکه از سلولهای کمونیستی مستقل رو ایجاد و نظارت کرد. بزرگترین خطر برای اون، پلیس مخفی کومینتانگ بود که برای شناسایی و حذف کمونیستها تاسیس شده بود. برای اینکه شناسایی نشه، ژو و همسرش حداقل ماهی یک بار محل زندگیشون رو عوض میکردن و از نامهای مستعار مختلف استفاده میکردن. ژو اغلب خودش رو به شکل یک تاجر جا میزد و گاهی ریش میذاشت.
در نوامبر ۱۹۲۸، حزب کمونیست آژانس اطلاعاتی خودش رو به نام «ژونگیانگ تکه» (Teke) تاسیس کرد که ژو بعدها کنترل اون رو به دست گرفت. تکه چهار بخش عملیاتی داشت:
- حفاظت و امنیت اعضای حزب
- جمعآوری اطلاعات
- تسهیل ارتباطات داخلی
- انجام ترورها، تیمی که به «جوخه سرخ» معروف شد.
نگرانی اصلی ژو در اداره تکه، ایجاد یک شبکه ضدجاسوسی موثر در داخل پلیس مخفی کومینتانگ بود. در مدت کوتاهی، رئیس بخش اطلاعات تکه، چن گنگ، موفق شد یک شبکه بزرگ از جاسوسها رو در داخل بخش تحقیقات دپارتمان عملیات مرکزی در نانجینگ، که مرکز اطلاعات کومینتانگ بود، نفوذ بده. سه تا از موفقترین مامورهایی که ژو برای نفوذ به پلیس مخفی کومینتانگ استفاده کرد، چیان ژوانگفی، لی کنونگ و هو دی بودن که بعدها در بقای حزب کمونیست نقش حیاتی داشتن.
در اواخر آوریل ۱۹۳۱، دستیار ارشد ژو در امور امنیتی، گو شونژانگ، توسط کومینتانگ در ووهان دستگیر شد. گو زیر شکنجه، اطلاعات دقیقی از سازمانهای زیرزمینی حزب در ووهان رو فاش کرد که منجر به دستگیری و اعدام بیش از ده رهبر ارشد حزب در اون شهر شد. یکی از مامورهای ژو در نانجینگ، چیان ژوانگفی، تلگرافی رو که برای دستورالعملهای بیشتر فرستاده شده بود، رهگیری کرد و شخصا به ژو در مورد سرکوب قریبالوقوع هشدار داد. این دو روز به ژو فرصت داد تا اعضای حزب رو تخلیه کنه.
واکنش ژو به خیانت گو شدید بود. بیشتر از پانزده نفر از اعضای خانواده گو، که بعضیهاشون برای تکه کار میکردن، توسط جوخه سرخ کشته شدن. بعد از اون، جوخه سرخ وانگ بینگ، یکی از اعضای برجسته پلیس مخفی کومینتانگ رو ترور کرد. بیشتر اعضای باقیمونده حزب به پایگاه کمونیستها در جیانگشی منتقل شدن. ژو و همسرش هم در اواخر سال ۱۹۳۱ به جیانگشی رفتن.
پایگاه جیانگشی، راهپیمایی طولانی و اتحاد با مائو
بعد از قیامهای شکستخورده سال ۱۹۲۷، کمونیستها شروع به ایجاد پایگاههای روستایی در جنوب چین کردن. در پایگاه جیانگشی، مائو یک پاکسازی ایدئولوژیک رو شروع کرده بود که به «حادثه فوتیان» معروف شد و دهها هزار نفر در اون کشته شدن. وقتی ژو در دسامبر ۱۹۳۱ به جیانگشی رسید، این کمپین رو متوقف کرد و از افراطگراییها انتقاد کرد.
در دسامبر ۱۹۳۱، ژو جایگزین مائو زدونگ به عنوان دبیر ارتش جبهه اول شد و خودش کمیسر سیاسی ارتش سرخ شد. در کنفرانس نینگدو در اکتبر ۱۹۳۲، مائو از مقامش تنزل پیدا کرد. ژو که بعد از شکستهای نظامی متعدد، به استراتژیهای مائو پی برده بود، ازش دفاع کرد اما موفق نشد. بعدها وقتی مائو به قدرت رسید، این دفاع ژو رو به یاد داشت.
در اوایل ۱۹۳۳، بو گو با مشاور آلمانی کومینترن، اتو براون، وارد شد و کنترل امور حزب رو به دست گرفت. تحت رهبری ژو، بو و براون، ارتش سرخ چهار حمله از نیروهای ناسیونالیست چیانگ کایشک رو شکست داد. اما پنجمین کمپین چیانگ در سپتامبر ۱۹۳۳ خیلی سختتر بود. تاکتیکهای جدید چیانگ باعث شد ارتشش به طور پیوسته در قلمرو کمونیستها پیشروی کنه. بو گو و اتو براون تاکتیکهای کلاسیک رو برای مقابله با چیانگ به کار گرفتن و ژو، با اینکه شخصا باهاشون مخالف بود، اونها رو اجرا کرد. شکست بعدی باعث شد که اون و رهبران نظامی دیگه سرزنش بشن.
در نهایت، کمونیستها مجبور شدن پایگاهشون در جیانگشی رو ترک کنن و راهپیمایی طولانی رو شروع کنن. ژو مسئول سازماندهی و نظارت بر تدارکات این عقبنشینی بود. عقبنشینی ۸۴ هزار سرباز و غیرنظامی در اوایل اکتبر ۱۹۳۴ شروع شد. از این تعداد، فقط ۳۶ هزار نفر موفق به فرار شدن.
در طول راهپیمایی طولانی، درگیریهای زیادی در سطح بالا بر سر مسیری که کمونیستها باید میرفتن و دلایل شکستهای ارتش سرخ وجود داشت. در این درگیریهای قدرت، ژو به طور مداوم از مائو زدونگ در برابر بو گو و اتو براون حمایت کرد. در کنفرانس زونیی در ژانویه ۱۹۳۵، بو و براون از سمتهای ارشدشون برکنار شدن و مائو نفوذ بیشتری پیدا کرد. بعد از این کنفرانس، مائو دستیار ژو شد. بعد از اینکه کمونیستها به شاآنشی رسیدن و راهپیمایی طولانی رو به پایان رسوندن، مائو رسما جایگاه رهبری ژو انلای در حزب رو گرفت و ژو به جایگاه دوم به عنوان نایبرئیس تنزل پیدا کرد. مائو و ژو تا زمان مرگشون در سال ۱۹۷۶ همین جایگاهها رو حفظ کردن.
جبهه متحد دوم و حادثه شیآن
در سال ۱۹۳۶، سیاست حزب کمونیست از «مخالفت با چیانگ کایشک و مقاومت در برابر ژاپن» به «اتحاد با چیانگ کایشک برای مقاومت در برابر ژاپن» تغییر کرد. ژو در اجرای این سیاست نقش اساسی داشت. اون با یکی از ارشدترین فرماندهان کومینتانگ در شمال غرب، ژانگ شولیانگ، تماس گرفت. ژانگ به خاطر احساسات ضدژاپنی و تردیدش در مورد تمایل چیانگ برای مقابله با ژاپنیها شناخته شده بود.
ژو یک «کمیته کاری شمال شرق» برای ترویج همکاری با ژانگ تاسیس کرد. اولین ملاقات بین ژو و ژانگ در ۷ آوریل ۱۹۳۶ در داخل یک کلیسا انجام شد. هر دو طرف با توافق برای همکاری مخفیانه جلسه رو به پایان رسوندن.
در دسامبر ۱۹۳۶، چیانگ کایشک به مقر ناسیونالیستها در شیآن پرواز کرد تا شخصا نیروهاش رو در حمله نهایی به پایگاههای کمونیستها رهبری کنه. ژانگ شولیانگ که مصمم بود چیانگ رو مجبور به مقابله با ژاپنیها کنه، در ۱۲ دسامبر به مقر چیانگ حمله کرد، بیشتر محافظانش رو کشت و خود چیانگ رو دستگیر کرد. این رویداد به حادثه شیآن معروف شد.
واکنشها در یانآن، پایتخت کمونیستها، متفاوت بود. بعضیها مثل مائو زدونگ این رو فرصتی برای کشتن چیانگ میدونستن. بعضی دیگه مثل ژو انلای و ژانگ ونتیان، این رو فرصتی برای دستیابی به یک جبهه متحد علیه ژاپنیها میدیدن. بحثها زمانی تموم شد که تلگرافی طولانی از ژوزف استالین رسید و از حزب کمونیست خواست تا برای آزادی چیانگ تلاش کنن، چون یک جبهه متحد بهترین راه برای مقاومت در برابر ژاپنیها بود و فقط چیانگ اعتبار و اقتدار لازم برای اجرای چنین طرحی رو داشت.
ژو انلای در ۱۶ دسامبر به عنوان مذاکرهکننده ارشد کمونیستها به شیآن رسید. در ۲۴ دسامبر، چیانگ با ژو ملاقات کرد. این اولین باری بود که این دو از زمان خروج ژو از وامپوا بیش از ده سال قبل، همدیگه رو میدیدن. ژو به چیانگ گفت که اگه جنگ داخلی رو متوقف کنه و در عوض در برابر ژاپنیها مقاومت کنه، ارتش سرخ با کمال میل فرماندهی چیانگ رو میپذیره. در پایان این ملاقات، چیانگ قول داد جنگ داخلی رو تموم کنه، با هم در برابر ژاپنیها مقاومت کنن و ژو رو برای مذاکرات بیشتر به نانجینگ دعوت کنه.
در ۲۵ دسامبر، ژانگ چیانگ رو آزاد کرد و باهاش به نانجینگ رفت. اما در اونجا، ژانگ محاکمه و به حبس خانگی محکوم شد. با اینکه کومینتانگ رسما همکاری با حزب کمونیست رو رد کرد، چیانگ فعالیت نظامی علیه پایگاههای کمونیستها رو متوقف کرد.
جنگ با ژاپن و فعالیت در پایتخت ناسیونالیستها
وقتی پایتخت ناسیونالیستها، نانجینگ، در ۱۳ دسامبر ۱۹۳۷ به دست ژاپنیها افتاد، ژو دولت ناسیونالیست رو تا پایتخت موقتش، ووهان، همراهی کرد. به عنوان نماینده ارشد حزب کمونیست، ژو دفتر ارتباطی رسمی بین دو حزب رو تاسیس و اداره میکرد. ژو از این دفتر برای انجام عملیاتهای مخفیانه در جنوب چین، جذب مخفیانه ماموران کمونیست و ایجاد ساختارهای حزبی در مناطق تحت کنترل کومینتانگ استفاده میکرد. اون همچنین دولت ناسیونالیست رو متقاعد کرد تا یک روزنامه کمونیستی به نام «نیو چاینا دیلی» رو تایید و تامین مالی کنه که به ابزار اصلی تبلیغات کمونیستها تبدیل شد.
ژو در سازماندهی تعداد زیادی از روشنفکران و هنرمندان چینی برای ترویج مقاومت علیه ژاپنیها موفق بود. اون همچنین با بیش از چهل خبرنگار و نویسنده خارجی از جمله ادگار اسنو و اگنس اسمدلی در تماس بود و تصویر عمومی کمونیستها رو به عنوان یک «سازمان راهزن» تغییر داد. در ژانویه ۱۹۳۸، دولت ناسیونالیست ژو رو به عنوان معاون مدیر دپارتمان سیاسی کمیته نظامی منصوب کرد. ژو تنها کمونیستی بود که یک سمت بلندپایه در دولت ناسیونالیست داشت.
در طول حضورش در ووهان، ژو یک دختر جوان به نام سون ویشی رو به فرزندی قبول کرد. پدر سون در سال ۱۹۲۷ توسط کومینتانگ اعدام شده بود. ژو همچنین برادر سون، سون یانگ، رو به فرزندی پذیرفت. در سال ۱۹۳۸، ژو با یک یتیم دیگه به نام لی پنگ آشنا شد و ازش مراقبت کرد. بعدها، ژو به طور سیستماتیک لی رو برای رهبری آماده کرد و اون در نهایت به مقام نخستوزیری رسید.
وقتی ارتش ژاپن در پاییز ۱۹۳۸ به ووهان نزدیک شد، ژو به چونگچینگ، پایتخت جدید ناسیونالیستها، رفت. در اونجا، اون عملیاتهای رسمی و غیررسمی خودش رو از سر گرفت. ژو یک شبکه اطلاعاتی قابل اعتماد ایجاد کرد و محبوبیت و سازماندهی حزب کمونیست در جنوب چین رو افزایش داد. ماموران اطلاعاتی ژو حتی موفق شدن اطلاعاتی در مورد حمله برنامهریزی شده آلمان به شوروی رو به دست بیارن و این اطلاعات در ۲۰ ژوئن ۱۹۴۱، دو روز قبل از حمله هیتلر، به دست استالین رسید.
ژو همچنین برای تامین مالی فعالیتهاش، تعدادی کسب و کار در سراسر مناطق تحت کنترل کومینتانگ و ژاپن راهاندازی کرد. این کسب و کارها شامل شرکتهای تجاری، یک فروشگاه ابریشم، یک پالایشگاه نفت و کارخانههای تولید مواد صنعتی و دارویی میشد. سودآورترین کسب و کار ژو، چندین مزرعه تریاک بود که در مناطق دورافتاده تاسیس کرده بود. با اینکه حزب کمونیست از زمان تاسیسش درگیر ریشهکن کردن مصرف تریاک بود، ژو تولید و توزیع تریاک در مناطق تحت کنترل کومینتانگ رو با سود هنگفتی که برای حزب داشت و اثرات تضعیفکنندهای که اعتیاد به تریاک میتونست روی سربازان و مقامات کومینتانگ داشته باشه، توجیه میکرد.
کمپین اصلاح در یانآن و بقای سیاسی
در سال ۱۹۴۳، رابطه ژو با چیانگ کایشک خراب شد و اون برای همیشه به یانآن برگشت. تا اون موقع، مائو زدونگ به عنوان رئیس حزب کمونیست چین ظهور کرده بود و سعی داشت نظریههای سیاسیش (تفکر مائو زدونگ) به عنوان دکترین حزب پذیرفته بشه. مائو کمپینی برای آموزش عقیدتی اعضای حزب سازماندهی کرد که به «کمپین اصلاح» معروف شد.
بعد از بازگشت به یانآن، ژو انلای به شدت در این کمپین مورد انتقاد قرار گرفت. ژو، به همراه ژنرالهای دیگه، به عنوان «تجربهگرا» برچسب خورد چون سابقه همکاری با کومینترن و دشمن مائو، وانگ مینگ، رو داشت. مائو علنا به ژو حمله کرد و اون رو «همکار و دستیار دگماتیسم» نامید.
ژو با یک سری طولانی از تاملات عمومی و خودانتقادی از خودش دفاع کرد. اون چندین سخنرانی در ستایش مائو و تفکر مائو زدونگ ایراد کرد و رهبری بیقید و شرط مائو رو پذیرفت. اون همچنین در حمله به دشمنان مائو به متحدانش پیوست. در نهایت، تایید مشتاقانه ژو از اشتباهات خودش، ستایشش از رهبری مائو و حملاتش به دشمنان مائو، مائو رو متقاعد کرد که تغییر موضع ژو به مائوئیسم واقعی بوده و این شرط بقای سیاسی ژو بود. تا هفتمین کنگره حزب در سال ۱۹۴۵، مائو به عنوان رهبر کلی حزب شناخته شد و تفکر مائو زدونگ کاملا در بین رهبری حزب جا افتاد.
پایان جنگ جهانی دوم و شروع دوباره جنگ داخلی
وقتی آمریکا شروع به برنامهریزی برای حمله به ژاپن کرد، رهبران سیاسی و نظامی آمریکا مشتاق برقراری تماس با کمونیستها شدن. در ژوئن ۱۹۴۴، چیانگ کایشک با اکراه موافقت کرد که یک گروه دیدهبان نظامی آمریکایی، معروف به «ماموریت دیکسی»، به یانآن سفر کنه. مائو و ژو از این ماموریت استقبال کردن و مذاکرات متعددی برای جلب کمک آمریکا انجام دادن.
در سال ۱۹۴۵، بعد از تسلیم ژاپن، چیانگ مائو و ژو رو به چونگچینگ برای شرکت در یک کنفرانس صلح دعوت کرد. مذاکرات چهل و سه روزه در نهایت به هیچ نتیجهای نرسید. بعد از اینکه هری ترومن رئیسجمهور آمریکا شد، ژنرال جورج سی. مارشال رو به عنوان فرستاده ویژه خودش به چین فرستاد تا بین دو طرف آتشبس برقرار کنه. مذاکرات اولیه خوب پیش رفت، اما خیلی زود به بنبست رسید چون هیچکدوم از طرفین حاضر به فدا کردن امتیازاتشون نبودن. در نوامبر ۱۹۴۶، ژو و کل هیئت حزب کمونیست نانجینگ رو به مقصد یانآن ترک کردن.
با شکست مذاکرات، جنگ داخلی چین با جدیت از سر گرفته شد. ژو تمرکزش رو از امور دیپلماتیک به امور نظامی معطوف کرد، در حالی که هنوز علاقه زیادی به کارهای اطلاعاتی داشت. ژو مستقیما زیر نظر مائو به عنوان دستیار ارشدش، نایبرئیس کمیسیون نظامی و رئیس ستاد کل کار میکرد.
نیروهای برتر ناسیونالیست در مارس ۱۹۴۷ یانآن رو تصرف کردن، اما ماموران اطلاعاتی ژو تونستن جزئیات قدرت و موقعیت ارتش کومینتانگ رو به فرمانده یانآن، پنگ دهوای، بدن. این اطلاعات به نیروهای کمونیست اجازه داد از نبردهای بزرگ اجتناب کنن و در یک جنگ چریکی طولانی، پیروزیهای مهمی به دست بیارن. تا ژانویه ۱۹۴۹، نیروهای کمونیست پکن و تیانجین رو تصرف کردن و کنترل شمال چین رو کاملا در دست داشتن. در دسامبر ۱۹۴۹، نیروهای ارتش آزادیبخش خلق چنگدو، آخرین شهر تحت کنترل کومینتانگ در سرزمین اصلی چین رو تصرف کردن و چیانگ رو مجبور به فرار به تایوان کردن.
نخستوزیر و معمار سیاست خارجی چین
با تاسیس جمهوری خلق چین در ۱ اکتبر ۱۹۴۹، ژو هم به عنوان نخستوزیر و هم وزیر امور خارجه منصوب شد. ژو از طریق هماهنگی این دو دفتر و جایگاهش به عنوان یکی از اعضای کمیته دائمی پنج نفره پولیتبورو، معمار سیاست خارجی اولیه جمهوری خلق چین شد و چین رو به عنوان یک عضو جدید اما مسئولیتپذیر جامعه بینالمللی معرفی کرد.
در اوایل دهه ۱۹۵۰، نفوذ بینالمللی چین بسیار کم بود. جنگ کره ۱۹۵۰-۱۹۵۳ هم وضعیت رو بدتر کرد و باعث شد آمریکا در موضع خصمانه قرار بگیره و تایوان خارج از کنترل جمهوری خلق چین باقی بمونه. اولین موفقیتهای دیپلماتیک ژو نتیجه دنبال کردن یک رابطه گرم و مبتنی بر احترام متقابل با اولین نخستوزیر هند بعد از استقلال، جواهر لعل نهرو، بود. ژو موفق شد هند رو متقاعد کنه که اشغال تبت توسط چین در سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۵۱ رو بپذیره. ژو همچنین در مذاکره بر سر توافق ۱۹۵۴ چین و هند کمک کرد و بعدها بعضی از اجزای اون رو به عنوان پنج اصل همزیستی مسالمتآمیز، که یک مفهوم اصلی در سیاست خارجی چینه، رسمی کرد.
نقش ژو انلای در جنگ کره
وقتی جنگ کره در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ شروع شد، ژو و مائو در مورد امکان مداخله آمریکا با کیم ایل سونگ صحبت کرده بودن و ازش خواسته بودن اگه قصد حمله و فتح کره جنوبی رو داره، محتاط باشه، اما کیم این هشدارها رو جدی نگرفت. ژو اعتماد به نفس کیم در مورد پایان سریع جنگ رو نداشت و به طور فزایندهای نگران مداخله آمریکا بود. برای مقابله با این احتمال، ژو تعهد شوروی برای حمایت هوایی از نیروهای چینی رو گرفت و ۲۶۰ هزار سرباز چینی رو در امتداد مرز کره شمالی مستقر کرد.
در ۱۵ سپتامبر ۱۹۵۰، ژنرال مکآرتور در اینچئون پیاده شد و سئول رو تصرف کرد. در ۳۰ سپتامبر، ژو به آمریکا هشدار داد که «مردم چین تجاوز خارجی رو تحمل نخواهند کرد». در ۱ اکتبر، نیروهای کره جنوبی از مدار سی و هشت درجه عبور کردن و وارد کره شمالی شدن. استالین از درگیر شدن مستقیم در جنگ خودداری کرد و کیم با اضطراب از مائو درخواست کمک کرد.
در یک جلسه اضطراری، ژو یکی از معدود حامیان قاطع موضع مائو بود که چین باید بدون توجه به قدرت نیروهای آمریکایی، کمک نظامی بفرسته. برای جلب حمایت استالین، ژو در ۱۰ اکتبر به تفرجگاه تابستانی استالین در دریای سیاه سفر کرد. استالین اولش موافقت کرد تجهیزات نظامی بفرسته اما هشدار داد که نیروی هوایی شوروی به دو تا سه ماه زمان برای آماده شدن نیاز داره. در نهایت استالین تا مارس ۱۹۵۱ با ارسال تجهیزات نظامی یا پشتیبانی هوایی موافقت نکرد.
بلافاصله بعد از بازگشتش به پکن در ۱۸ اکتبر، ژو با مائو، پنگ دهوای و گائو گانگ ملاقات کرد و گروه به ۲۰۰ هزار سرباز چینی در امتداد مرز دستور داد وارد کره شمالی بشن. در ۱۳ نوامبر، مائو ژو رو به عنوان فرمانده کل ارتش داوطلب خلق، یک واحد ویژه از ارتش آزادیبخش خلق که در جنگ کره مداخله میکرد، و هماهنگکننده تلاشهای جنگی منصوب کرد و پنگ فرمانده میدانی شد.
دیپلماسی در دوران جنگ سرد
بعد از مرگ استالین در ۵ مارس ۱۹۵۳، ژو به مسکو رفت و در مراسم تشییع جنازهاش شرکت کرد. در اونجا، مقامات شوروی با احترام قابل توجهی با اون برخورد کردن و بهش اجازه دادن در کنار رهبران جدید شوروی بایسته. در دهه ۱۹۵۰، ژو برای تقویت روابط اقتصادی و سیاسی بین چین و سایر کشورهای کمونیستی تلاش کرد.
در آوریل ۱۹۵۴، ژو برای شرکت در کنفرانس ژنو که برای حل و فصل جنگ فرانسه و ویتنام تشکیل شده بود، به سوئیس سفر کرد. صبر و هوش اون در کمک به قدرتهای بزرگ برای دستیابی به توافق برای پایان دادن به جنگ، موثر بود. در یکی از جلسات، ژو با وزیر خارجه ضدکمونیست آمریکا، جان فاستر دالس، روبرو شد. وقتی ژو با ادب دستش رو برای دست دادن دراز کرد، دالس با بیادبی پشتش رو کرد و از اتاق بیرون رفت. ژو با یک شانه بالا انداختن ساده، این لحظه تحقیرآمیز رو به یک پیروزی کوچیک تبدیل کرد.
در سال ۱۹۵۵، ژو یک شرکتکننده برجسته در کنفرانس آسیایی-آفریقایی در باندونگ، اندونزی بود. در این کنفرانس، ژو با مهارت به کنفرانس یک موضع بیطرف داد که باعث شد آمریکا به عنوان یک تهدید جدی برای صلح و ثبات منطقه به نظر برسه.
در راه کنفرانس باندونگ، یک سوءقصد علیه ژو انجام شد. بمبی در هواپیمای ایر ایندیا به نام «کشمیر پرنسس» که برای سفر ژو از هنگ کنگ به جاکارتا اجاره شده بود، کار گذاشته شد. ژو در آخرین لحظه هواپیماش رو عوض کرد و از این سوءقصد جون سالم به در برد، اما ۱۱ مسافر دیگه هواپیما کشته شدن. یک مطالعه اخیر این سوءقصد رو به «یکی از آژانسهای اطلاعاتی کومینتانگ» نسبت داده. بعد از کنفرانس باندونگ، وضعیت سیاسی بینالمللی چین به تدریج شروع به بهبود کرد.
بهبود روابط با آمریکا
در اوایل دهه ۱۹۷۰، روابط چین و آمریکا شروع به بهبود کرد. در ژانویه ۱۹۷۰، چینیها تیم پینگپنگ آمریکا رو برای سفر به چین دعوت کردن و دورهای از «دیپلماسی پینگپنگ» رو آغاز کردن.
در سال ۱۹۷۱، ژو انلای به طور مخفیانه با مشاور امنیت ملی رئیسجمهور نیکسون، هنری کیسینجر، که برای آمادهسازی ملاقات بین ریچارد نیکسون و مائو زدونگ به چین پرواز کرده بود، ملاقات کرد. در طول این جلسات، آمریکا موافقت کرد که برای اولین بار از زمان جنگ کره، اجازه تجارت و صادرات چین به آمریکا رو بده.
در صبح ۲۱ فوریه ۱۹۷۲، ریچارد نیکسون وارد پکن شد و ژو ازش استقبال کرد و بعدا با مائو زدونگ ملاقات کرد. نتیجه دیپلماتیک سفر نیکسون در ۲۸ فوریه در بیانیه شانگهای مشخص شد که مواضع هر دو طرف رو خلاصه میکرد بدون اینکه سعی در حل اونها داشته باشه. هر دو طرف در مورد وضعیت تایوان توافق کردن که اختلاف نظر داشته باشن. بخشهای پایانی بیانیه شانگهای، تبادلات دیپلماتیک، فرهنگی، اقتصادی، روزنامهنگاری و علمی بیشتر رو تشویق میکرد و نیت هر دو طرف برای تلاش در جهت «کاهش تنشها در آسیا و جهان» رو تایید میکرد.
دوران سخت: جهش بزرگ به جلو و انقلاب فرهنگی
در سال ۱۹۵۸، مائو زدونگ جهش بزرگ به جلو رو شروع کرد که هدفش افزایش سطح تولید چین در صنعت و کشاورزی با اهداف غیرواقعی بود. به عنوان یک مدیر محبوب و عملگرا، ژو در طول این دوره جایگاه خودش رو حفظ کرد.
در اوایل دهه ۱۹۶۰، اعتبار مائو به اندازه قبل نبود. سیاستهای اقتصادی ناموفقش و سبک زندگی دور از واقعیتش، انتقاداتی رو از طرف انقلابیون کهنهکاری مثل لیو شائوچی، دنگ شیائوپینگ، چن یون و ژو انلای به همراه داشت. برای بهبود وجهه و قدرتش، مائو انقلاب فرهنگی رو شروع کرد.
انقلاب فرهنگی که در سال ۱۹۶۶ اعلام شد، آشکارا طرفدار مائو بود و بهش قدرت و نفوذ داد تا حزب رو از دشمنان سیاسیش در بالاترین سطوح دولت پاکسازی کنه. خیلی از اعضای ارشد حزب که در پیروی از مسیر مائو تردید داشتن، از جمله رئیسجمهور لیو شائوچی و دنگ شیائوپینگ، تقریبا بلافاصله از سمتهاشون برکنار شدن.
کمی بعد از برکناری اونها، ژو استدلال کرد که رئیسجمهور لیو شائوچی و دنگ شیائوپینگ «باید اجازه داشته باشن به کار برگردن»، اما مائو، لین بیائو، کانگ شنگ و چن بودا با این موضوع مخالفت کردن. بعد از تهدیدهایی که اگه از مائو حمایت نکنه، سرنوشتی مشابه رفقاش خواهد داشت، ژو انتقاداتش رو متوقف کرد و شروع به همکاری نزدیکتر با رئیس و گروهش کرد. ژو در سپتامبر ۱۹۶۸، استراتژی بقای سیاسیش رو اینطور توصیف کرد: «نظرات شخصی فرد باید با توجه به جهت اکثریت پیش بره یا عقبنشینی کنه».
در طول دهه بعد، مائو عمدتا سیاستها رو توسعه میداد و ژو اونها رو اجرا میکرد و سعی داشت بعضی از افراطگراییهای انقلاب فرهنگی رو تعدیل کنه، مثل جلوگیری از تغییر نام پکن به «شرق شهر سرخ است». اون همچنین لیستهایی از افرادی که باید از آزار و اذیت محافظت بشن، تهیه کرد. ژو همچنین به یک گردان از ارتش دستور داد تا از شهر ممنوعه محافظت کنن و آثار باستانی اون رو از تخریب گارد سرخ نجات بدن. با این حال، ناتوانی در جلوگیری از خیلی از وقایع انقلاب فرهنگی، ضربه بزرگی به ژو بود.
با اینکه ژو از آزار و اذیت مستقیم فرار کرد، اما نتونست خیلی از نزدیکانش رو نجات بده. سون ویشی، دخترخوانده ژو، در سال ۱۹۶۸ بعد از هفت ماه شکنجه، زندان و تجاوز توسط گاردهای سرخ مائوئیست درگذشت. در سال ۱۹۶۸، جیانگ چین، همسر مائو، پسرخوانده دیگهاش (سون یانگ) رو هم توسط گاردهای سرخ شکنجه و به قتل رسوند. ژو حتی حکم بازداشت برادر خودش، ژو انشو، رو هم امضا کرد.
سالهای پایانی، بیماری و مرگ
بر اساس یک زندگینامه از ژو، سرطان مثانه اون برای اولین بار در نوامبر ۱۹۷۲ تشخیص داده شد. تیم پزشکی ژو گزارش داد که با درمان، شانس بالایی برای بهبودی داره؛ اما، درمان پزشکی برای اعضای بلندپایه حزب باید توسط مائو تایید میشد. مائو دستور داد که ژو و همسرش از تشخیص بیماری مطلع نشن، هیچ جراحی انجام نشه و هیچ معاینه بیشتری صورت نگیره.
تا سال ۱۹۷۴، ژو خونریزی قابل توجهی در ادرارش داشت. بعد از فشار رهبران دیگه چینی که از وضعیت ژو مطلع شده بودن، مائو بالاخره دستور داد یک عمل جراحی در ژوئن ۱۹۷۴ انجام بشه، اما خونریزی چند ماه بعد برگشت که نشوندهنده متاستاز سرطان به ارگانهای دیگه بود. یک سری عمل جراحی در طول یک سال و نیم بعد نتونست جلوی پیشرفت سرطان رو بگیره.
ژو در طول بستری بودنش در بیمارستان به کارش ادامه داد و دنگ شیائوپینگ، به عنوان اولین معاون نخستوزیر، بیشتر امور مهم دولتی رو اداره میکرد. آخرین حضور عمومی مهمش در اولین جلسه چهارمین کنگره ملی خلق در ۱۳ ژانویه ۱۹۷۵ بود. بعد از اون، برای درمان پزشکی از انظار عمومی دور شد. ژو انلای در ساعت ۹:۵۷ صبح روز ۸ ژانویه ۱۹۷۶ در سن ۷۷ سالگی بر اثر سرطان درگذشت.
بعد از مرگ ژو، مائو هیچ بیانیهای در تایید دستاوردها یا کمکهای ژو صادر نکرد و هیچ تسلیتی به بیوه ژو نفرستاد. مائو کارکنانش رو از پوشیدن بازوبندهای عزای سیاه منع کرد. مائو نگران بود که ابراز سوگواری عمومی بعدها علیه اون و سیاستهاش هدایت بشه.
با این حال، سوگواری عمومی گستردهای در بین مردم وجود داشت. هیچ مراسم تدفینی برگزار نشد، چون ژو وصیت کرده بود که خاکسترش به جای نگهداری در یک مقبره تشریفاتی، در تپهها و رودخانههای زادگاهش پراکنده بشه.
پیامدها: حادثه تیانآنمن ۱۹۷۶
دنگ شیائوپینگ در مراسم تشییع جنازه رسمی ژو در ۱۵ ژانویه ۱۹۷۶ سخنرانی کرد. سخنرانی اون به عنوان یک انتقاد ظریف از مائو و سایر رهبران انقلاب فرهنگی تفسیر شد.
بعد از مراسم، دشمنان سیاسی ژو در حزب رسما هرگونه نمایش بیشتر سوگواری عمومی رو ممنوع کردن. معروفترین مقررات، «پنج نه» بود: نه به بازوبند سیاه، نه به تاج گل عزا، نه به سالن عزا، نه به فعالیتهای یادبود و نه به توزیع عکسهای ژو.
سالها نارضایتی از انقلاب فرهنگی، آزار و اذیت عمومی دنگ شیائوپینگ (که در افکار عمومی به شدت با ژو مرتبط بود) و ممنوعیت سوگواری عمومی برای ژو، با هم مرتبط شدن و منجر به نارضایتی مردمی علیه مائو و جانشینانش (به ویژه هوا گوفنگ و باند چهار نفره) شد.
در ۴ آوریل ۱۹۷۶، در آستانه جشنواره سالانه چینگمینگ، که چینیها به طور سنتی به اجداد درگذشته خودشون ادای احترام میکنن، هزاران نفر در اطراف بنای یادبود قهرمانان خلق در میدان تیانآنمن جمع شدن تا یاد و خاطره ژو انلای رو گرامی بدارن. در این مناسبت، مردم پکن با گذاشتن تاج گل، بنر، شعر، پلاکارد و گل در پای بنای یادبود به ژو ادای احترام کردن. هدف آشکار این یادبود، ستایش ژو بود، اما جیانگ چین، ژانگ چونچیائو و یائو ونیوان هم به خاطر اقدامات شرورانهشون علیه نخستوزیر مورد حمله قرار گرفتن. تعداد کمی از شعارهایی که در تیانآنمن گذاشته شده بود حتی به خود مائو و انقلاب فرهنگیش هم حمله میکرد.
ممکنه تا دو میلیون نفر در ۴ آوریل از میدان تیانآنمن بازدید کرده باشن. صبح روز ۵ آوریل، جمعیت با دیدن اینکه یادبودها در طول شب توسط پلیس کاملا جمعآوری شده، عصبانی شدن. تلاش برای سرکوب عزاداران منجر به یک شورش خشونتآمیز شد که در اون ماشینهای پلیس به آتش کشیده شدن و جمعیتی بیش از ۱۰۰ هزار نفر به زور وارد چندین ساختمان دولتی اطراف میدان شدن. این رویداد به حادثه تیانآنمن ۱۹۷۶ معروف شد. به دلیل ارتباط نزدیکش با ژو، دنگ شیائوپینگ در ۷ آوریل رسما از تمام سمتهاش برکنار شد.
میراث پیچیده ژو انلای
ژو انلای در فرهنگ عامه چین به عنوان نماد اعتدال و عدالت شناخته میشه. اون به عنوان یک مذاکere کننده ماهر، مسلط به زبانهای خارجی، استاد اجرای سیاست، یک انقلابی فداکار و یک دولتمرد عملگرا با توجهی غیرعادی به جزئیات و ظرافتها در یادها مونده.
با اینکه ژو یک معتقد سرسخت به آرمان کمونیستی بود، به طور گستردهای معتقدن که اون افراطگراییهای سیاستهای رادیکال مائو رو در حد توانش تعدیل کرده. گفته میشه اون چندین مکان فرهنگی و مذهبی مهم (مثل کاخ پوتالا در لهاسا و شهر ممنوعه در پکن) رو از دست گاردهای سرخ نجات داده و خیلی از رهبران ارشد، از جمله دنگ شیائوپینگ، و همچنین خیلی از مقامات، دانشگاهیان و هنرمندان رو از پاکسازیها محافظت کرده.
با این حال، انتقادات آکادمیک اخیر از ژو بر رابطه دیرهنگامش با مائو و فعالیتهای سیاسیش در طول انقلاب فرهنگی متمرکز شده. این انتقادات میگن که رابطه بین ژو و مائو ممکنه پیچیدهتر از اون چیزی باشه که معمولا به تصویر کشیده میشه. ژو به عنوان فردی بیقید و شرط مطیع و بسیار وفادار به مائو و متحدانش به تصویر کشیده شده که برای جلوگیری از محکومیت سیاسی خودش، از حمایت یا اجازه دادن به آزار و اذیت دوستان و بستگانش کوتاهی نکرده. در اوایل انقلاب فرهنگی، اون به جیانگ چین گفت: «از این به بعد شما همه تصمیمها رو بگیرین و من مطمئن میشم که اجرا بشن» و علنا اعلام کرد که رفیق قدیمیش، لیو شائوچی، به خاطر مخالفت با مائو «سزاوار مرگه».
یک ضربالمثل محبوب در چین زمانی ژو رو به یک «بودائوونگ» (یک عروسک تعادلی) تشبیه میکرد که میتونه به این معنی باشه که اون یک فرصتطلب سیاسی بوده. لی ژیسویی، یکی از پزشکان شخصی مائو، ژو رو «برده مائو، کاملا مطیع و فرمانبردار» توصیف کرده.
دفاع از دخالت ژو در انقلاب فرهنگی بر این اساسه که اون چارهای جز شهادت سیاسی نداشته. با نفوذ و توانایی سیاسیش، کل دولت ممکن بود بدون همکاری اون فرو بپاشه. با توجه به شرایط سیاسی دهه آخر زندگی ژو، بعیده که اون بدون جلب حمایت مائو از طریق کمک فعال، از یک پاکسازی جون سالم به در میبرد.
در نهایت، ژو انلای یک چهره کلیدی در تاریخ چین مدرن باقی میمونه. زندگی اون بازتابی از دهههای پرآشوب تغییر، از تاسیس حزب کمونیست چین گرفته تا راهپیمایی طولانی، جهش بزرگ به جلو، انقلاب فرهنگی و نزدیکی دیپلماتیک با غرب در دهه ۱۹۷۰. میراث سیاسی اون همچنان بر مسیر چین امروز تاثیر میذاره و سوالاتی که از دوران اون باقی مونده، هنوز ارزش تامل دارن.
منابع
- [۲] The Tragedy of Zhou Enlai by Minxin Pei – Project Syndicate
- [۴] Zhou Enlai — Harvard University Press
- [۶] mfa.gov.cn
- [۸] Eldest Son: Zhou Enlai and the Making of Modern China, 1898-1976: Han, Suyin: 9780809041510: Amazon.com: Books
- [۱۰] What Zhou Enlai Teaches Us About Pragmatic Diplomacy – Brian Wong – CHINA US Focus
- [۱] Zhou Enlai – Wikipedia
- [۳] Zhou Enlai | Chinese Communist Leader & Premier of China | Britannica
- [۵] Chou En-Lai | American Experience | Official Site | PBS
- [۷] Behind the Writing of Zhou Enlai’s First Comprehensive Biography | NYU Shanghai
- [۹] Zhou Enlai and China’s Response to the Korean War | Wilson Center
دیدگاهتان را بنویسید