شاید اسم «حماقت سیوارد» یا «یخچال سیوارد» به گوشتان خورده باشد؛ لقبهایی که بعضی آمریکاییها به یکی از بزرگترین معاملات تاریخ کشورشان دادند. داستانی که میخواهیم تعریف کنیم، قصه خرید آلاسکا توسط ایالات متحده از امپراتوری روسیه است؛ معاملهای که در سال ۱۸۶۷ با قیمت ۷.۲ میلیون دلار انجام شد و سرزمینی وسیع و ناشناخته را به نقشه آمریکا اضافه کرد. این ماجرا فقط یک خرید و فروش ساده نبود، بلکه پر از قصههای فرعی، دیدگاههای مختلف و اتفاقات پشت پردهای است که کمتر کسی از آنها باخبر است. از تلاشهای مخفیانه یک سفیر روس برای رشوه دادن به اعضای کنگره گرفته تا سرنوشت تلخ بومیانی که سرزمینشان بدون اطلاع آنها فروخته شد.
این مقاله یک راست شما را به دل ماجرای خرید آلاسکا میبرد و تمام جزئیات این رویداد تاریخی را، از زاویه دید روسها، آمریکاییها و حتی بومیان فراموش شده آلاسکا، برایتان بازگو میکند.
چرا روسیه تصمیم به فروش آلاسکا گرفت؟
برای فهمیدن دلیل فروش آلاسکا، باید کمی به عقب برگردیم. در نیمه اول قرن نوزدهم، روسیه در بخشهایی از آمریکای شمالی حضور استعماری داشت، اما هیچوقت تعداد زیادی از روسها در آلاسکا ساکن نشدند. این حضور بیشتر توسط افرادی به نام «پرومیشلنیکی» شکل گرفته بود که تاجران و شکارچیان پوست بودند و از طریق سیبری خودشان را به آلاسکا رسانده بودند. آنها در سال ۱۷۳۲ به آلاسکا رسیدند و در سال ۱۷۹۹، شرکتی به نام شرکت روسی-آمریکایی (RAC) مجوز رسمی برای شکار حیوانات خزدار دریافت کرد.
با این حال، هیچوقت یک کلونی یا مستعمره واقعی در آنجا تاسیس نشد. کلیسای ارتدکس روسیه تعدادی مبلغ مذهبی به منطقه فرستاد و کلیساهایی هم برای بومیان ساخت، اما در کل، حدود ۷۰۰ روس وظیفه حفاظت از حاکمیت منطقهای را بر عهده داشتند که وسعت آن دو برابر ایالت تگزاس بود.
در سال ۱۸۲۱، تزار الکساندر اول فرمانی صادر کرد که حاکمیت روسیه را بر سواحل اقیانوس آرام در آمریکای شمالی، شمال مدار ۵۱ درجه شمالی، اعلام میکرد. این فرمان همچنین ورود کشتیهای خارجی به فاصله ۱۰۰ مایل ایتالیایی (حدود ۱۸۵ کیلومتر) از این مناطق را ممنوع کرد. این موضوع با اعتراض شدید وزیر خارجه وقت آمریکا، جان کوئینسی آدامز، روبرو شد، چون هم تجارت و هم جاهطلبیهای توسعهطلبانه آمریکا را تهدید میکرد. در نهایت، الکساندر که به دنبال روابط خوب با آمریکا بود، با معاهده روسی-آمریکایی ۱۸۲۴ موافقت کرد. در این معاهده، روسیه ادعاهای خود را به مناطق شمالی مدار ۵۴ درجه و ۴۰ دقیقه شمالی محدود کرد و قبول کرد که بنادرش را به روی کشتیهای آمریکایی باز کند.
دلایل اصلی برای فروش
با رسیدن به دهه ۱۸۵۰، چند مشکل اساسی برای روسیه پیش آمد که آنها را به فکر فروش آلاسکا انداخت:
- مشکلات اقتصادی و نظامی: روسیه در جنگ کریمه از بریتانیا و فرانسه شکست سختی خورده بود و به پول نیاز داشت. از طرفی، جمعیت سمورهای دریایی که زمانی به ۳۰۰ هزار قطعه میرسید، به خاطر شکار بیرویه تقریبا منقرض شده بود و دیگر سودآوری سابق را نداشت.
- ترس از دست دادن آلاسکا: روسها میدانستند که دفاع از آلاسکا در برابر حمله احتمالی دشمنانشان، به خصوص بریتانیا که در همسایگی (کانادا) پایگاه داشت، تقریبا غیرممکن است. آنها نمیخواستند رقیب اصلیشان، یعنی بریتانیا، درست آن سوی تنگه برینگ، همسایهشان شود.
- تب طلا و هجوم آمریکاییها: تب طلای کالیفرنیا به روسها نشان داده بود که اگر در آلاسکا طلا کشف شود، آمریکاییها و کاناداییها به این منطقه هجوم میآورند و حضور ضعیف روسیه را کاملا از بین میبرند. یک محقق بعدها آلاسکا را «سیبریِ سیبری» توصیف کرد، یعنی یک منطقه دورافتاده و بیاهمیت برای خود روسیه.
بنابراین، تزار الکساندر دوم تصمیم گرفت این قلمرو را بفروشد. دولت روسیه این پیشنهاد را در سالهای ۱۸۵۷ و ۱۸۵۸ بررسی کرد و حتی به آمریکا پیشنهاد فروش داد، با این امید که حضور آمریکا در منطقه، جلوی برنامههای بریتانیا را بگیرد. اما در آن زمان، نگرانی از وقوع جنگ داخلی آمریکا در واشنگتن جدیتر بود و معاملهای صورت نگرفت.
مذاکرات پشت پرده: از فشار داخلی تا لابیگری مخفیانه
ایده فروش آلاسکا حامیان قدرتمندی در دربار روسیه داشت. دوک بزرگ کنستانتین، برادر کوچکتر تزار، از سال ۱۸۵۷ برای واگذاری آلاسکا به آمریکا فشار میآورد. او در یادداشتی به وزیر امور خارجه، الکساندر گورچاکوف، نوشت:
«ما نباید خودمان را فریب دهیم و باید پیشبینی کنیم که ایالات متحده، که دائما به دنبال تکمیل قلمرو خود و تسلط کامل بر آمریکای شمالی است، این مستعمرات را از ما خواهد گرفت و ما دیگر نمیتوانیم آنها را پس بگیریم.»
نامه کنستانتین به تزار الکساندر دوم نشان داده شد و او در صفحه اول آن نوشت: «این ایده ارزش بررسی دارد».
افراد دیگری مثل دریاسالار یفیمی پوتیاتین و سفیر روسیه در آمریکا، ادوارد دِ استوکل، هم از این ایده حمایت میکردند. گورچاکوف هم با ضرورت ترک آلاسکا موافق بود، اما طرفدار یک فرآیند تدریجی بود. امپراتور در نهایت با گورچاکوف موافقت کرد و تصمیم گرفت مذاکرات را تا پایان انقضای مجوز شرکت روسی-آمریکایی در سال ۱۸۶۱ به تعویق بیندازد.
در زمستان ۱۸۵۹-۱۸۶۰، استوکل با مقامات آمریکایی جلساتی داشت، هرچند به او گفته شده بود که مذاکره برای فروش را شروع نکند. او با دستیار وزیر خارجه، جان اپلتون، و سناتور کالیفرنیا، ویلیام ام. گویین، صحبت کرد و علاقه آمریکاییها به خرید آلاسکا را گزارش داد. رئیس جمهور وقت، جیمز بیوکنن، این جلسات را غیررسمی نگه داشت. استوکل در گزارشی نوشت که «به طور گذرا» از سناتور گویین پرسیده که دولت آمریکا ممکن است چه قیمتی برای این مستعمره بپردازد و گویین جواب داده بود که «شاید تا ۵ میلیون دلار هم پیش بروند». این رقم از نظر گورچاکوف بسیار پایین بود. با نزدیک شدن جنگ داخلی آمریکا، این موضوع تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری جدید کنار گذاشته شد.
دور جدید مذاکرات و نقش سیوارد
پس از پیروزی اتحادیه در جنگ داخلی در سال ۱۸۶۵، تزار به استوکل دستور داد تا مذاکرات را با ویلیام اچ. سیوارد، وزیر خارجه وقت آمریکا، از سر بگیرد. این مذاکرات در اوایل مارس ۱۸۶۷ شروع شد. در آن زمان، رئیس جمهور اندرو جانسون درگیر مسائل بازسازی پس از جنگ بود و سیوارد هم با برخی از جمهوریخواهان مشکل داشت. هر دو فکر میکردند که خرید آلاسکا میتواند توجهات را از مسائل داخلی منحرف کند.
مذاکرات سرانجام پس از یک جلسه تمام شب، در ساعت ۴ صبح روز ۳۰ مارس ۱۸۶۷، با امضای معاهده به پایان رسید. قیمت نهایی ۷.۲ میلیون دلار تعیین شد (معادل ۱۲۹ میلیون دلار در سال ۲۰۲۳) که تقریبا ۲ سنت برای هر جریب (حدود ۴.۷۴ دلار برای هر کیلومتر مربع) میشد.
معامله انجام شد: آمریکا آلاسکا را خرید
با این چک، ایالات متحده آلاسکا را از روسیه به قیمت ۷.۲ میلیون دلار خرید.
تاریخ امضا | ۳۰ مارس ۱۸۶۷ |
مکان امضا | واشنگتن دی.سی.، آمریکا |
تاریخ تصویب | ۱۵ مه ۱۸۶۷ |
تاریخ اجرایی شدن | ۱۸ اکتبر ۱۸۶۷ |
در سال ۱۸۶۶، دولت روسیه پیشنهاد فروش آلاسکا را به آمریکا داد. وزیر خارجه ویلیام اچ. سیوارد، که به شدت به توسعه آمریکا علاقهمند بود، مذاکرات را از طرف آمریکا پیش برد و ادوارد دِ استوکل، وزیر مختار روسیه در آمریکا، نماینده روسها بود. در تاریخ ۳۰ مارس ۱۸۶۷، دو طرف توافق کردند که آمریکا ۷.۲ میلیون دلار برای این سرزمین بپردازد. با این مبلغ، آمریکا صاحب نزدیک به ۶۰۰ هزار مایل مربع (حدود ۱.۵ میلیون کیلومتر مربع) خاک جدید شد.
چک ۷.۲ میلیون دلاری به نام ادوارد دِ استوکل، که مذاکره کننده روسها بود، صادر شد. سنای آمریکا این معاهده را در تاریخ ۹ آوریل تصویب کرد، رئیس جمهور اندرو جانسون در ۲۸ مه آن را امضا کرد و آلاسکا به طور رسمی در ۱۸ اکتبر ۱۸۶۷ به آمریکا واگذار شد.
جزئیات معاهده واگذاری آلاسکا
معاهدهای که بین آمریکا و روسیه امضا شد، شامل هفت ماده اصلی بود که تکلیف همه چیز را روشن میکرد. این معاهده توسط ویلیام اچ. سیوارد به نمایندگی از رئیس جمهور آمریکا و ادوارد دِ استوکل به نمایندگی از تزار روسیه در واشنگتن امضا شد.
- ماده اول: امپراتور روسیه موافقت کرد که تمام قلمرو و حاکمیت خود در قاره آمریکا و جزایر مجاور را به ایالات متحده واگذار کند. مرزهای شرقی و غربی این قلمرو به دقت مشخص شد تا هیچ ابهامی باقی نماند. مرز شرقی همان خط مرزی بین متصرفات روسیه و بریتانیا بود که در معاهده ۱۸۲۵ تعیین شده بود.
- ماده دوم: واگذاری شامل تمام املاک عمومی، زمینهای خالی، ساختمانهای دولتی، پادگانها و استحکامات میشد، به جز املاک خصوصی افراد. البته کلیساهایی که توسط دولت روسیه ساخته شده بودند، به عنوان ملک اعضای کلیسای ارتدکس شرقی که در آنجا عبادت میکردند، باقی ماندند. همچنین اسناد و مدارک دولتی مربوط به این قلمرو به نماینده آمریکا تحویل داده شد.
- ماده سوم: ساکنان این قلمرو میتوانستند انتخاب کنند که به روسیه بازگردند یا در آنجا بمانند. کسانی که میماندند (به استثنای قبایل بومی غیرمتمدن) از تمام حقوق و مزایای شهروندی آمریکا برخوردار میشدند. قبایل بومی نیز تابع قوانینی بودند که آمریکا برای قبایل بومی خود وضع میکرد.
- ماده چهارم: امپراتور روسیه متعهد شد نمایندهای برای تحویل رسمی قلمرو به نماینده آمریکا منصوب کند. با این حال، واگذاری با حق تصرف فوری، از لحظه تبادل اسناد تصویب شده، کامل و قطعی تلقی میشد.
- ماده پنجم: هرگونه استحکامات یا پستهای نظامی بلافاصله پس از تبادل اسناد به نماینده آمریکا تحویل داده میشد و نیروهای روسی باید در اسرع وقت از منطقه خارج میشدند.
- ماده ششم: ایالات متحده موافقت کرد که مبلغ هفت میلیون و دویست هزار دلار طلا را ظرف ده ماه پس از تبادل اسناد، در خزانهداری واشنگتن به نماینده دیپلماتیک روسیه پرداخت کند. این واگذاری کاملا بدون هیچ قید و شرط، امتیاز یا حقی برای شرکتهای روسی یا غیرروسی اعلام شد.
- ماده هفتم: معاهده باید توسط رئیس جمهور آمریکا (با تایید سنا) و امپراتور روسیه تصویب و اسناد آن ظرف سه ماه در واشنگتن مبادله میشد.
واکنشها در آمریکا: «حماقت سیوارد» یا یک فرصت طلایی؟
برخلاف تصور رایج، واکنشها به خرید آلاسکا در میان آمریکاییها عمدتا مثبت بود. بسیاری معتقد بودند آلاسکا میتواند به عنوان پایگاهی برای گسترش تجارت آمریکا در آسیا عمل کند. سیوارد و بسیاری دیگر از آمریکاییها انتظار داشتند که آسیا به یک بازار مهم برای محصولات آمریکایی تبدیل شود و آلاسکا این مسیر را هموارتر کند.
سناتور چارلز سامنر، رئیس کمیته روابط خارجی سنا، از این معاهده حمایت کرد. او نه تنها با مزایای تجاری آن موافق بود، بلکه معتقد بود این سرزمین به خودی خود ارزشمند است. او با مطالعه سوابق کاشفان، به این نتیجه رسیده بود که آلاسکا دارای حیوانات و جنگلهای باارزشی است.
البته مخالفان هم وجود داشتند. آنها این خرید را «حماقت سیوارد» (Seward’s Folly) یا «یخچال سیوارد» (Seward’s Icebox) مینامیدند و معتقد بودند که آمریکا پول مالیاتدهندگان را برای یک سرزمین بیفایده هدر داده است. برخی هم آن را «والروسیا» (ترکیب کلمه گراز دریایی و روسیه) یا «باغ خرس قطبی اندرو جانسون» میخواندند.
با این حال، یک بررسی روی دهها روزنامه آن زمان نشان میدهد که حمایت عمومی از این خرید، به ویژه در کالیفرنیا، گسترده بود. اکثر ۴۸ روزنامه بزرگ از این خرید حمایت کردند. روزنامهها استدلال میکردند که آمریکا از این خرید مزایای اقتصادی بزرگی کسب خواهد کرد، منابع معدنی قابل توجهی در آنجا وجود دارد، دوستی با روسیه مهم است و این خرید میتواند راه را برای ضمیمه کردن بریتیش کلمبیا (که در آن زمان مستعمره بریتانیا بود) هموار کند. چهل و پنج درصد از روزنامههای حامی به پتانسیل ضمیمه کردن بریتیش کلمبیا به عنوان دلیل حمایت خود اشاره کردند. روزنامه نیویورک تایمز هم نوشت که آلاسکا تجارت آمریکا با شرق آسیا را افزایش خواهد داد.
روزنامه اصلی مخالف این خرید، نیویورک تریبون بود که توسط هوراس گریلی، یکی از مخالفان سیوارد، منتشر میشد. برخی دیگر هم مخالف به دست آوردن اولین قلمرو غیرهمجوار آمریکا بودند و آن را نوعی مستعمره میدانستند. دیگران هم لزومی نمیدیدند برای سرزمینی پول بپردازند که معتقد بودند از طریق «سرنوشت آشکار» (Manifest Destiny) به دست خواهند آورد.
مورخ الیس پاکسون اوبرهولتزر نظر اقلیت مخالفان را اینگونه خلاصه میکند:
«گفته میشد که ما همین حالا هم آنقدر قلمرو داریم که جمعیت کافی برای پر کردن آن نداریم… آیا باید با چشمان باز به مشکلات خود اضافه کنیم؟… قیمت خرید کم بود، اما هزینههای سالانه اداره آن، چه نظامی و چه غیرنظامی، بیشتر و دائمی خواهد بود. این قلمرو به خاک اصلی کشور متصل نبود… این یک معاهده مخفیانه بود که در ساعت یک بامداد امضا و به کشور تحمیل شد. یک کار تاریک که در شب انجام شد… این سرزمین جز حیوانات خزدار که آنها هم تا مرز انقراض شکار شدهاند، چیز باارزشی ندارد… این یک بیابان یخزده بود.»
لابیگری مخفیانه روسیه: داستانی از رشوه و نفوذ
شاید جالب باشد بدانید که تصویب این معامله در کنگره چندان هم راحت نبود و سفیر روسیه برای به سرانجام رساندن آن دست به کارهای غیرقانونی زد. این ماجرا یکی از اولین رسواییهای بزرگ لابیگری خارجی در تاریخ آمریکاست.
وقتی معامله آلاسکا در اوایل سال ۱۸۶۸ در کنگره با مخالفت روبرو شد، ادوارد دِ استوکل، سفیر روسیه، نقشهای کشید. او رابرت جی. واکر، وزیر خزانهداری سابق و سناتور از میسیسیپی را استخدام کرد. استوکل به واکر پول پرداخت تا از نفوذ خود برای جلب نظر قانونگذاران استفاده کند، بدون اینکه کسی بداند واکر به یک بلندگوی مخفی برای روسیه تبدیل شده است.
واکر هم خوشحال از این پیشنهاد، شروع به کار کرد. او مقالههایی را به صورت ناشناس در روزنامهها منتشر میکرد و مخالفان فروش را محکوم میکرد (و مقالاتش را با نام مستعار «آلاسکا» امضا میکرد!). او همچنین به طور علنی از استوکل و خرید آلاسکا دفاع میکرد. این تلاشها نتیجه داد و به طور ناگهانی، لایحه تامین بودجه در هر دو مجلس کنگره تصویب شد.
اما این موفقیت ناگهانی، شکبرانگیز بود. به زودی، جزئیاتی از پشت پرده فاش شد. یک روزنامهنگار به نام یورایا پینتر گزارش داد که مبلغ هنگفتی از پول خرید آلاسکا گم شده است. از ۷.۲ میلیون دلار، حدود ۱۴۰ هزار دلار (معادل ۳ میلیون دلار امروزی) هرگز به دولت روسیه نرسید و کسی نمیدانست این پول کجا رفته است.
این اتهامات آنقدر جدی شد که کنگره اولین تحقیق رسمی خود را در مورد لابیگری خارجی آغاز کرد. در میان اوراق رئیس جمهور اندرو جانسون، یادداشتی پیدا شد که مکالمه او با سیوارد را شرح میداد. سیوارد به رئیس جمهور اعتراف کرده بود که استوکل حمایت یک روزنامه بزرگ را «خریده» و مستقیما به ۱۰ عضو کنگره رشوه داده است تا رای خود را تغییر دهند. یکی از این افراد، نمایندهای به نام تادئوس استیونس بود که ظاهرا ۱۰ هزار دلار گرفته بود. خود واکر هم برای لابیگریهایش بیش از ۲۰ هزار دلار دریافت کرده بود.
با این حال، با وجود اینکه این رشوه خواری به یک راز آشکار در واشنگتن تبدیل شده بود، هیچ مدرک محکمی پیدا نشد. سیوارد همه چیز را انکار کرد و استوکل هم قبل از اینکه تحقیقات به نتیجه برسد، به روسیه بازگشت و راز پولهای گمشده را با خود برد. در نهایت، تحقیقات کنگره «بدون نتیجه رضایتبخش» به پایان رسید و هیچکس مجازات نشد.
سرزمین دزدیده شده: صدای بومیان شنیده نشد
در تمام این مذاکرات و معاملات، یک گروه بزرگ کاملا نادیده گرفته شد: بومیان آلاسکا. در هیچ مرحلهای از مذاکرات، هیچ نمایندهای از بومیان آلاسکا حضور نداشت و با آنها مشورت نشد. این در حالی بود که هم روسیه و هم آمریکا میدانستند که اداره این قلمرو به معنای حکومت بر جمعیت بزرگی از بومیان است.
این بیتوجهی فقط به حاکمیت آنها محدود نمیشد، بلکه فرهنگ و جمعیتشان را هم در بر میگرفت. اولین سرشماری آمریکا از آلاسکا تا سال ۱۸۸۰ انجام نشد. نتایج آن سرشماری نشان داد که از جمعیت کل ۳۳,۴۲۶ نفری، فقط ۴۳۰ نفر غیربومی بودند. وقتی سیوارد در مورد جمعیت آلاسکا صحبت میکرد، تخمین میزد که حدود ۶۰ هزار نفر در آنجا زندگی میکنند که شامل ۸ هزار بومی تحت حکومت مستقیم شرکت روسی و ۲,۵۰۰ نفر روسی یا دورگه بود. بقیه ۵۰ هزار نفر، اینوئیتها یا دیگر بومیان آلاسکا بودند که خارج از حوزه قضایی روسیه زندگی میکردند.
بومیان آلاسکا از این وضعیت ناراضی بودند. در سیتکا، مرکز دولت آمریکا در آلاسکا، مردم تِلینگیت (Tlingit) بارها نارضایتی خود را از اینکه در مورد واگذاری سرزمینشان با آنها مشورت نشده بود، ابراز میکردند. اما نگرش کلی مقامات آمریکایی این بود که بومیان مانعی برای اسکان سفیدپوستان و توسعه هستند.
درگیری خونین در کیک
دو سال پس از خرید آلاسکا، تنشها بین ارتش آمریکا و بومیان به اوج خود رسید. در ژانویه ۱۸۶۹، ژنرال جفرسون سی. دیویس، فرمانده ارتش آمریکا در آلاسکا، سه تن از سرشناسان تلینگیت را به مقر خود دعوت کرد و به هر کدام یک بطری ویسکی داد. بعدا در همان شب، سربازان این سه نفر را مست پیدا کردند و درگیری پیش آمد. در این میان، یک جوان تلینگیتی به نام چولکِکا (Cholckeka) تفنگ یک سرباز را دزدید و فرار کرد.
روز بعد، ژنرال دیویس دستور بازداشت او را صادر کرد. وقتی سربازان وارد روستای چولککا شدند، درگیری دیگری رخ داد و یک سرباز زخمی شد. در پاسخ، چهار کشتی جنگی به سمت روستای تلینگیتها که بیش از ۹۰۰ نفر، عمدتا زن و کودک، در آن زندگی میکردند، حرکت کردند و توپهای خود را به سمت روستا نشانه گرفتند. ژنرال دیویس با یک دستمال سفید در دست آماده بود تا با انداختن آن، فرمان آتش را صادر کند. سرانجام چولککا تسلیم شد.
اما ماجرا اینجا تمام نشد. روز بعد از دستگیری چولککا، یک سرباز به سمت یک قایق که از ساحل دور میشد شلیک کرد و دو نفر را کشت؛ یکی تلینگیت و دیگری از مردمان کِیک (Kake). ژنرال دیویس از این خبر ناراحت نشد و هیچ خطایی را از طرف سربازش نپذیرفت. طبق رسوم بومیان، اگر غرامت پرداخت نشود، طرف مقابل میتواند انتقام بگیرد. وقتی غرامتی پرداخت نشد، مردم کیک دو جوینده طلای سفیدپوست را به تلافی کشتند.
ژنرال دیویس این را فرصتی برای نمایش قدرت نظامی دید. او با یک کشتی بخار به نام سگینا به جزیره کویو، محل زندگی مردم کیک، رفت تا عاملان قتل را تحویل بگیرد. اما مردم کیک با دیدن کشتی، روستا را تخلیه کرده بودند. دیویس وقتی جزیره را خالی یافت، دستور داد کل روستا، شامل ۲۹ خانه و قایقهای متعدد، به آتش کشیده شود. این اتفاق نشاندهنده بیتوجهی کامل به رسوم بومیان و عدم تمایل به ارائه حمایت قانونی برابر به آنها بود.
این نوع برخوردها، نمادی از رابطه آمریکا با مردمان بومی در قرن نوزدهم بود. اعتقاد بر این بود که حاکمیت بومیان باید با زور سرکوب شود، زیرا فرهنگ آنها با ارزشهای آمریکایی مانند سرمایهداری و فردگرایی سازگار نیست.
مراسم تحویل و روزهای پس از آن
مراسم رسمی انتقال آلاسکا در ۱۸ اکتبر ۱۸۶۷ در سیتکا برگزار شد. سربازان روسی و آمریکایی در مقابل خانه فرماندار رژه رفتند. پرچم روسیه پایین کشیده شد و پرچم آمریکا در میان شلیک توپها برافراشته شد.
یک آهنگر فنلاندی به نام توماس آلوند که در آن زمان در سیتکا کار میکرد، این رویداد را اینگونه توصیف کرده است:
«چند هفتهای از حضور ما در سیتکا نگذشته بود که دو کشتی بخار بزرگ رسیدند… و چند روز بعد فرماندار جدید هم با سربازانش آمد. عمارت چوبی دو طبقه فرماندار روس روی یک تپه بلند قرار داشت و جلوی آن، پرچم روسیه با عقاب دو سر در وسطش به اهتزاز درآمده بود. البته این پرچم حالا باید جای خود را به پرچم آمریکا میداد… در یک بعد از ظهر مشخص، گروهی از سربازان آمریکایی آمدند… حالا شروع به پایین کشیدن عقاب [روسی] کردند، اما هر چه در سرش بود، فقط کمی پایین آمد و بعد پنجههایش را دور میله قلاب کرد طوری که دیگر پایین نمیآمد. به یک سرباز روس دستور داده شد تا از میله بالا برود و آن را آزاد کند، اما انگار عقاب دستهای او را هم جادو کرده بود، چون نتوانست به پرچم برسد… سرباز بعدی هم بهتر عمل نکرد؛ فقط سرباز سوم توانست عقاب سرسخت را به زمین بیاورد. همزمان با پایین آمدن پرچم، موسیقی نواخته شد و از ساحل توپ شلیک کردند و بعد، وقتی پرچم دیگر بالا رفت، آمریکاییها هم به همان تعداد از کشتیهایشان توپ شلیک کردند.»
پس از اتمام مراسم، کاپیتان الکسی پشچوروف گفت: «ژنرال روسو، به نمایندگی از اعلیحضرت، امپراتور روسیه، من قلمرو آلاسکا را به ایالات متحده منتقل میکنم». ژنرال لاول روسو قلمرو را پذیرفت. بیشتر شهروندان روس به کشورشان بازگشتند و فقط تعداد کمی تاجر و کشیش باقی ماندند.
میراث خرید آلاسکا: از تب طلا تا اهمیت استراتژیک
مهاجران آمریکایی که با رویای ثروت به آلاسکا آمده بودند، خیلی زود فهمیدند که بهرهبرداری از منابع آن به سرمایه زیادی نیاز دارد. بیشتر آنها آنجا را ترک کردند و تا سال ۱۸۷۳، جمعیت سیتکا از حدود ۲۵۰۰ نفر به چند صد نفر کاهش یافت.
تا سالها، ایالات متحده توجه چندانی به آلاسکا نداشت و این منطقه تحت حکومت نظامی یا خزانهداری اداره میشد. در سال ۱۸۸۴، یک دولت مدنی در آنجا تشکیل شد. اما نقطه عطف واقعی، تب طلای کلوندایک در سال ۱۸۹۶ بود. با کشف ذخایر عظیم طلا، آلاسکا به دروازه ورود به مناطق طلاخیز تبدیل شد و به طور کلی به عنوان یک قلمرو ارزشمند شناخته شد.
- صنعت ماهیگیری: اولین کارخانه کنسروسازی ماهی سالمون در سال ۱۸۶۸ ساخته شد و این صنعت به یکی از صنایع کلیدی آلاسکا تبدیل شد.
- شکار فک: یکی از دلایل اصلی آمریکا برای خرید آلاسکا، صنعت شکار فک بود. از سال ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰، سالانه ۱۰۰ هزار پوست فک از این منطقه به دست میآمد و درآمد حاصل از اجاره امتیاز شکار فکها، در نهایت از کل قیمت خرید آلاسکا بیشتر شد.
- منابع طبیعی و بازده مالی: بحث در مورد اینکه آیا خرید آلاسکا از نظر مالی برای دولت فدرال آمریکا سودآور بوده یا نه، همچنان ادامه دارد. برخی اقتصاددانان مانند دیوید آر. بارکر معتقدند که درآمد مالیاتی و حق امتیاز مواد معدنی و انرژی کمتر از هزینههای اداره آلاسکا بوده است. اما دیگران، مانند اسکات گلداسمیت، این معیارها را نقد میکنند و میگویند با نگاه به افزایش درآمد خالص ملی، تصویر بسیار دقیقتری از بازده مالی آلاسکا به عنوان یک سرمایهگذاری به دست میآید.
- اهمیت استراتژیک: اهمیت استراتژیک آلاسکا سرانجام در جنگ جهانی دوم به رسمیت شناخته شد. نزدیکی آن به ژاپن و روسیه آن را به یک نقطه کلیدی در دفاع از آمریکا تبدیل کرد.
از قلمرو تا ایالت
آلاسکا مسیر طولانی را برای تبدیل شدن به یک ایالت طی کرد.
- ۱۸۶۷: به عنوان «دپارتمان آلاسکا» تحت کنترل ارتش آمریکا قرار گرفت.
- ۱۸۸۴: با قانون ارگانیک، به «منطقه آلاسکا» تغییر نام داد و صاحب یک فرماندار و چند قاضی شد.
- ۱۹۱۲: با دومین قانون ارگانیک، به «قلمرو آلاسکا» تبدیل شد و صاحب مجلس قانونگذاری شد.
- ۳ ژانویه ۱۹۵۹: سرانجام به عنوان چهل و نهمین ایالت آمریکا رسما پذیرفته شد.
امروزه، روز ۱۸ اکتبر به عنوان «روز آلاسکا» جشن گرفته میشود که یادآور انتقال رسمی این سرزمین از روسیه به آمریکاست.
افسانههایی که هنوز زنده اند
در طول سالها، افسانههای مختلفی در مورد این معامله شکل گرفته است که برخی از آنها هنوز هم شنیده میشوند.
- افسانه اجاره ۹۹ ساله: یکی از شایعات معروف این است که روسیه آلاسکا را برای ۹۹ سال به آمریکا اجاره داده بود. این ادعا کاملا بیاساس است. معاهده ۱۸۶۷ به وضوح از «واگذاری» (cession) کامل و دائمی قلمرو صحبت میکند و هیچ اشارهای به اجاره ندارد.
- افسانه غرق شدن طلا: شایعه دیگری میگوید که کشتی حامل ۷.۲ میلیون دلار طلا در مسیر رسیدن به روسیه غرق شد. این داستان هم حقیقت ندارد. پرداخت به صورت چک انجام شد و تقریبا تمام پول آن بلافاصله برای خرید تجهیزات راهآهن برای روسیه هزینه شد، بنابراین نیازی به حمل فیزیکی طلا از طریق دریا نبود.
حتی در دوران مدرن هم این معامله گاهی خبرساز میشود. در سال ۲۰۱۴، طوماری در وبسایت کاخ سفید منتشر شد که از دولت آمریکا میخواست آلاسکا را به روسیه بازگرداند. این طومار بیش از ۲۰ هزار امضا جمع کرد اما به جایی نرسید. این ماجراها نشان میدهد که داستان خرید آلاسکا، حتی پس از بیش از ۱۵۰ سال، هنوز هم در ذهن بسیاری زنده است و به بخشی جداییناپذیر از تاریخ پیچیده روابط روسیه و آمریکا تبدیل شده است.
منابع
- [۱] Alaska Purchase – Wikipedia
- [۲] Milestones in the History of U.S. Foreign Relations – Office of the Historian
- [۳] There Are Two Versions of the Story of How the U.S. Purchased Alaska From Russia
- [۴] Check for the Purchase of Alaska (1868) | National Archives
- [۵] Selling Stolen Land: A Reexamination of the Purchase of Alaska and its Legacy of Colonialism | The Arctic Institute – Center for Circumpolar Security Studies
- [۶] U.S. takes possession of Alaska | October 18, 1867 | HISTORY
- [۷] Alaska was leased to the U.S. for 99 years… What? – Russia Beyond
- [۸] Russia’s First Secret Influence Campaign: Convincing the U.S. to Buy Alaska – POLITICO
- [۹] Was selling Alaska to the USA a mistake by Russia? – Quora
- [۱۰] Alaska from Russian Colony to U.S. State | American Experience | Official Site | PBS
- [۱۱] Why did Russia sell Alaska? Why did the U.S. buy it? : r/AskHistorians
- [۱۲] Soldier Receives 16-Year Sentence for Attempted Espionage — FBI
- [۱۳] Fact check: Satirical claim that Biden is selling Alaska to Russia
- [۱۴] U.S. Purchases Alaska – British Columbia – An Untold History
- [۱۵] Spies and Scholars: Chinese Secrets and Imperial Russia’s Quest for World Power by Gregory Afinogenov – review by Donald Rayfield
- [۱۶] Review: Glorious Misadventures – Nikolai Rezanov and the Dream of a Russian America, By Owen Matthews | The Independent | The Independent
دیدگاهتان را بنویسید