شاید باورش سخت باشه، اما روزی روزگاری، دو تا از بزرگترین غولهای دنیای تکنولوژی که امروز میشناسیم، یعنی اپل و مایکروسافت، درگیر یک جنگ تمام عیار بودن. این رقابت اونقدر شدید بود که انگار دو تا دنیای کاملا متفاوت بودن، با طرفدارهایی که حاضر نبودن حتی اسم شرکت رقیب رو بشنون. اما یه روزی، در اوج این دشمنی، اتفاقی افتاد که همه رو شوکه کرد. اتفاقی که نه تنها مسیر این دو شرکت، بلکه کل تاریخ کامپیوترهای شخصی رو برای همیشه تغییر داد. داستانی از یک معامله غیرمنتظره، یک سرمایهگذاری عجیب، و دوستی دو رقیب قسم خورده، استیو جابز و بیل گیتس.
سالی که اپل تا مرز نابودی رفت
سال ۱۹۹۷ برای اپل یک سال حیاتی و سرنوشتساز بود. شرکت در آستانه ورشکستگی کامل قرار داشت. فروش کامپیوترهای مکینتاش سالها بود که حال و روز خوبی نداشت و از اون طرف، کامپیوترهای شخصی مبتنی بر پردازندههای اینتل که سیستمعامل ویندوز مایکروسافت رو اجرا میکردن، بازار رو قبضه کرده بودن. اپل که زمانی پیشگام کامپیوترهای شخصی بود، حالا داشت نفسهای آخرش رو میکشید. سهم بازارش به شدت کم شده بود، ضررهای مالی هنگفتی میداد و آشفتگی داخلی، شرکت رو فلج کرده بود.
اوایل همون سال، اپل یه حرکت مهم انجام داد: شرکت NeXT رو خرید. نکته جالب اینجا بود که NeXT توسط همون کسی تاسیس شده بود که اپل رو پایهگذاری کرده بود؛ یعنی استیو جابز. جابز در سال ۱۹۸۵ از اپل استعفا داده بود و شرکت خودش رو راه انداخته بود. با خرید NeXT، جابز دوباره به اپل برگشت، اول به عنوان یه مشاور. اما خیلی زود، در ژوئیه ۱۹۹۷، جابز حرکتی رو سازماندهی کرد که منجر به برکناری «گیل آملیو»، مدیرعامل وقت اپل شد. بعد از این ماجرا، هیئت مدیره شرکت، جابز رو به عنوان مدیرعامل موقت انتخاب کرد.
جابز که حالا دوباره سکان هدایت اپل رو به دست گرفته بود، بلافاصله دست به کار شد. یکی از اولین و عجیبترین کارهایی که کرد این بود که شرکت رو وادار کرد با مایکروسافت، یعنی بزرگترین رقیبش، وارد مذاکره بشه. خیلی ساده بخوایم بگیم، اپل به پول نیاز داشت تا بتونه پروژههای جدیدی رو شروع کنه و از مخمصهای که توش گیر کرده بود، بیرون بیاد.
روزی که دنیا شوکه شد: نمایشگاه مکورلد بوستون
در تاریخ ۶ آگوست ۱۹۹۷، استیو جابز روی صحنه رویداد «مکورلد» در بوستون رفت. حضار که اکثرا از طرفدارهای پروپاقرص مکینتاش بودن، منتظر بودن تا ببینن جابز چه برنامهای برای نجات شرکت محبوبشون داره. اما جابز چیزی رو اعلام کرد که هیچکس، حتی در خیالش هم تصورش رو نمیکرد: یک همکاری استراتژیک با مایکروسافت که شامل یک سرمایهگذاری ۱۵۰ میلیون دلاری از طرف مایکروسافت در اپل بود.
اولش، مذاکرات بین این دو شرکت برای حل و فصل یه سری اختلافات مربوط به حق ثبت اختراع (پتنت) شروع شده بود، اما خیلی سریعتر از اون چیزی که فکرش رو بکنید، گسترش پیدا کرد. جابز بعد از برکناری آملیو، با بیل گیتس تماس گرفت و بهش گفت: «نگران مذاکرات با گیل آملیو نباش. از این به بعد میتونی مستقیم با من صحبت کنی».
وقتی خبر این همکاری اعلام شد، واکنش حضار در سالن کاملا ترکیبی از احساسات مختلف بود. بعضیها دست زدن، بعضیها در سکوت فرو رفتن و حتی صدای «هو» کردن و مخالفت هم از گوشه و کنار سالن شنیده میشد. این واکنشهای ضد و نقیض وقتی به اوج خودش رسید که تصویر بیل گیتس، مدیرعامل مایکروسافت، از طریق ارتباط ماهوارهای زنده، روی یک صفحه نمایش بزرگ پشت سر استیو جابز ظاهر شد.
اون تصویر، یعنی صورت خندان بیل گیتس که در ابعادی غولآسا بالای سر استیو جابز قرار گرفته بود، به یکی از نمادینترین لحظات تاریخ اپل تبدیل شد. این صحنه اونقدر معروف شد که کمتر از دو سال بعد، در ژوئن ۱۹۹۹، در فیلم تلویزیونی «دزدان دریایی دره سیلیکون» (Pirates of Silicon Valley) بازسازی شد. در اون فیلم، «آنتونی مایکل هال» نقش بیل گیتس رو بازی میکرد و «نوآ وایل» نقش استیو جابز رو.
جابز بعدها از این نوع صحنهپردازی ابراز پشیمونی کرد. اون به زندگینامهنویس رسمیش، «والتر ایزاکسون»، گفته بود:
اون بدترین و احمقانهترین رویداد صحنهای من بود. بد بود چون من رو کوچیک نشون میداد، اپل رو کوچیک نشون میداد، و اینطور به نظر میرسید که همه چیز در دست بیل هست.
حتی خود بیل گیتس هم بعدها اعتراف کرد که خبر نداشته صورتش قراره با اون ابعاد بزرگ و ترسناک روی صفحه نمایش داده بشه.
نگاهی دقیقتر به جزئیات توافق تاریخی
این همکاری فقط یه سرمایهگذاری ساده نبود. یک بسته کامل از توافقات بود که هر دو شرکت از اون نفع میبردن. بیایید ببینیم این معامله شامل چه مواردی میشد:
بخش توافق | توضیحات |
---|---|
سرمایهگذاری | مایکروسافت ۱۵۰ میلیون دلار در سهام بدون حق رای اپل سرمایهگذاری کرد. این یعنی مایکروسافت نمیتونست در تصمیمگیریهای مدیریتی اپل دخالت کنه. |
نرمافزار آفیس | مایکروسافت متعهد شد که حداقل تا پنج سال به توسعه و عرضه نرمافزار محبوب «آفیس» برای کامپیوترهای مکینتاش ادامه بده. این برای اپل حیاتی بود چون بسیاری از کاربران به این نرمافزارها نیاز داشتن. |
مرورگر اینترنت | اپل قبول کرد که مرورگر «اینترنت اکسپلورر» مایکروسافت رو به عنوان مرورگر پیشفرض در سیستمعامل مک قرار بده. این یه پیروزی بزرگ برای مایکروسافت در جنگ مرورگرها با رقیبش یعنی «نتاسکیپ» بود. |
حل اختلافات حقوقی | اپل موافقت کرد که شکایت طولانیمدت خودش علیه مایکروسافت رو پس بگیره. اپل در این شکایت مدعی شده بود که مایکروسافت ظاهر و حس و حال سیستمعامل مکینتاش رو برای ساخت ویندوز کپی کرده. |
همکاری فناورانه | دو شرکت توافق کردن که روی توسعه زبان برنامهنویسی «جاوا» با هم همکاری کنن تا از سازگاری اون روی هر دو پلتفرم ویندوز و مک مطمئن بشن. همچنین یک توافق گسترده برای استفاده متقابل از پتنتها (cross-licensing) امضا کردن. |
در واقع، این معامله برای هر دو طرف یک بازی برد-برد بود.
چرا مایکروسافت به رقیب در حال مرگش کمک کرد؟
شاید بپرسید چرا بیل گیتس باید به شرکتی که بزرگترین رقیبش بود، کمک کنه؟ دلایل مختلفی برای این کار وجود داشت که نشون میده این حرکت فقط از روی خیرخواهی نبوده:
- فرار از اتهام انحصارطلبی (Antitrust): در اون زمان، مایکروسافت با سهم بازار حدود ۹۰ درصدی، تقریبا کل بازار کامپیوترهای شخصی رو در اختیار داشت. دولت آمریکا و وزارت دادگستری به شدت نگران قدرت انحصاری مایکروسافت بودن و پروندههای ضد انحصار علیه این شرکت در جریان بود. اگه اپل به عنوان تنها رقیب جدی مایکروسافت ورشکست میشد، سهم بازار مایکروسافت به ۱۰۰ درصد میرسید و این موضوع فشار قانونی روی اونها رو چند برابر میکرد. زنده نگه داشتن اپل، به مایکروسافت کمک میکرد تا بگه «ببینید، ما رقیب داریم و بازار رقابتیه». هرچند «گرگ مافی»، مدیر مالی مایکروسافت در اون زمان، این موضوع رو کماهمیت جلوه داد و گفت که انگیزه اصلی اونها تجاری بوده.
- یک فرصت تجاری بزرگ: مایکروسافت درآمد خیلی خوبی از فروش نرمافزارهاش برای مک داشت. در اون زمان، بیش از ۸ میلیون کاربر مک از مجموعه آفیس استفاده میکردن و این نرمافزار به تنهایی صدها میلیون دلار برای مایکروسافت درآمد داشت. بیش از ۲۰۰ کارمند مایکروسافت فقط روی نرمافزارهای مک کار میکردن. پس نابودی پلتفرم مک به معنی از دست دادن این بازار بزرگ بود.
- پیروزی در جنگ مرورگرها: همونطور که گفته شد، توافق برای قرار دادن اینترنت اکسپلورر به عنوان مرورگر پیشفرض مک، یک ضربه بزرگ به شرکت نتاسکیپ بود. این کار به مایکروسافت کمک کرد تا سهم بیشتری از بازار مرورگرهای اینترنتی رو به دست بیاره، به خصوص در بین کاربران مک که به خاطر رقابت با مایکروسافت، عموما به نتاسکیپ وفادار بودن.
- روابط عمومی و تصویرسازی: این حرکت باعث شد بیل گیتس در چشم عموم مثل یک «شوالیه سفید» به نظر برسه که برای نجات رقیبش اومده. این تصویر مثبت برای شرکتی که زیر ذرهبین اتهامات انحصارطلبی بود، بسیار ارزشمند بود.
اپل از این معامله چه چیزی به دست آورد؟
برای اپل هم این معامله یک طناب نجات بود:
- تزریق پول نقد: اپل در اون زمان حدود ۱.۲ میلیارد دلار پول نقد در حسابش داشت، اما ۱۵۰ میلیون دلار پول تازه نفس، به خصوص در اون شرایط بحرانی، کمک بزرگی بود.
- بازگشت اعتماد به بازار: مهمتر از خود پول، این سرمایهگذاری یک سیگنال قوی به بازار، توسعهدهندگان نرمافزار و مشتریان بود که «اپل نمرده و آینده داره». وقتی مایکروسافت روی اپل سرمایهگذاری میکرد، یعنی به آینده این پلتفرم باور داشت.
- پایان دادن به جنگ فرسایشی: استیو جابز به درستی فهمیده بود که تفکر «برای اینکه اپل برنده بشه، مایکروسافت باید ببازه» شرکت رو به نابودی کشونده. این معامله پایانی بر این جنگ بیفایده بود و به اپل اجازه داد تا روی بازسازی خودش تمرکز کنه.
- تضمین نرمافزارهای کلیدی: تعهد مایکروسافت برای ادامه تولید آفیس برای مک، خیال کاربران رو راحت کرد و یکی از بزرگترین دلایل مهاجرت کاربران از مک به ویندوز رو از بین برد.
واکنشها به این توافق عجیب
همونطور که اشاره شد، واکنشها در سالن مکورلد متفاوت بود. اما بیرون از اون سالن هم تحلیلگرها و کاربران نظرات مختلفی داشتن. روزنامه «واشنگتن پست» در اون زمان با چند نفر از شرکتکنندههای مکورلد مصاحبه کرد.
یکی از کاربران قدیمی مکینتاش به اسم «استیو فرلازو» گفت: «فکر میکنم این فقط یه راه دیگه برای بیل گیتسه تا دنیا رو تصاحب کنه».
اما بقیه خوشبینتر بودن. «پیتر هنسن» از یک شرکت نرمافزاری در تورنتو که برنامههای نجوم برای مک میساخت، گفت هر خبری از طرف جابز که به بهبود وضعیت اپل کمک کنه، خوشایند هست، حتی اگه پای مایکروسافت در میون باشه. اون گفت: «ما از سال ۱۹۸۴ با مک بودیم و باهاش خواهیم موند. فقط چند سال سخت رو پشت سر گذاشتیم».
«راب اندرل»، یک تحلیلگر از گروه اطلاعاتی گیگا، این حرکت رو به پایان جنگ سرد تشبیه کرد و گفت: «جابز داره نقش گورباچف رو بازی میکنه… اون داره میگه این جنگ خیلی پرهزینه است. بدون اینکه شکست رو بپذیریم، باید هر کاری که لازمه برای نجات شرکت انجام بدیم».
حتی «بیل کلینتون»، رئیس جمهور وقت آمریکا، در یک کنفرانس خبری گفت که این معامله احتمالا توسط مقامات ضد انحصار بررسی خواهد شد.
تغییرات بزرگ در هیئت مدیره اپل
سرمایهگذاری مایکروسافت تنها خبر مهم اون روز نبود. جابز از یک بازسازی اساسی در هیئت مدیره اپل هم پردهبرداری کرد. اون هیئت مدیره قبلی رو «یک هیئت مدیره افتضاح و وحشتناک» توصیف کرده بود. بخشی از این دیدگاه احتمالا به خاطر کینهای بود که از برکناری خودش در سال ۱۹۸۵ توسط همون هیئت مدیره داشت.
از هیئت مدیره قدیمی فقط دو نفر باقی موندن: «گرت چانگ» و «ادوارد وولارد جونیور». این دو نفر کسانی بودن که به برکناری گیل آملیو، مدیرعامل قبل از جابز، کمک کرده بودن. جابز بعدها درباره وولارد گفت: «اون یکی از بهترین اعضای هیئت مدیرهای بود که تا به حال دیدم. یک شاهزاده بود، یکی از حامیترین و عاقلترین افرادی که ملاقات کردم». اما در مورد چانگ نظر متفاوتی داشت و اون رو «یک صفر» توصیف کرد که نه بد بود و نه خوب.
مهمترین کسی که از هیئت مدیره کنار گذاشته شد، «مایک مارکولا» بود، اولین سرمایهگذار بزرگ اپل در دهه ۱۹۷۰.
به جای هیئت مدیره قدیمی، جابز یک گروه جدید و مورد اعتماد رو منصوب کرد. این گروه شامل افرادی مثل:
- ویلیام کمبل: مدیرعامل شرکت Intuit.
- لری الیسون: دوست قدیمی جابز و مدیرعامل غول نرمافزاری اوراکل (Oracle).
- جروم یورک: مدیر مالی سابق شرکتهای IBM و کرایسلر.
«بیل کمبل» در یک ویدئو که برای حضار پخش شد، گفت: «هیئت مدیره قدیمی با گذشته مرتبط بود و گذشته یک شکست بوده. یک هیئت مدیره جدید، امید میاره». این تغییرات نشون داد که اپل در حال شروع یک دوره جدید و یک تحول بزرگ هست.
سرنوشت سرمایهگذاری ۱۵۰ میلیون دلاری مایکروسافت
حالا برگردیم به اون ۱۵۰ میلیون دلار. این مبلغ برای مایکروسافت به معنی خرید ۱۵۰ هزار سهم ممتاز و بدون حق رای اپل بود که تقریبا معادل هفت درصد از کل سهام شرکت در اون زمان بود. مایکروسافت تعهد کرده بود که این سهام رو حداقل برای سه سال نگه داره.
در سال ۲۰۰۱، مایکروسافت سهام ممتاز خودش رو به سهام عادی تبدیل کرد و صاحب ۱۸.۱ میلیون سهم عادی اپل شد. در نهایت، فقط دو سال بعد، یعنی در سال ۲۰۰۳، مایکروسافت تمام سهام اپل خودش رو به قیمت ۵۵۰ میلیون دلار فروخت.
خب، سود کردن ۴۰۰ میلیون دلار از یک سرمایهگذاری ۱۵۰ میلیون دلاری در عرض شش سال، بازدهی خیلی خوبی به نظر میاد. اما بیایید یک سناریوی دیگه رو تصور کنیم. چی میشد اگه مایکروسافت این سهام رو نگه میداشت؟
اپل از اون زمان تا امروز، چند بار سهامش رو تقسیم کرده (Stock Split). این یعنی تعداد سهام هر سهامدار چند برابر شده تا قیمت هر سهم پایین بیاد و قابل دسترستر بشه.
- در سال ۲۰۰۵، تقسیم ۲ به ۱ (تعداد سهام دو برابر شد).
- در سال ۲۰۱۴، تقسیم بزرگ ۷ به ۱ (تعداد سهام هفت برابر شد).
- در سال ۲۰۲۰، تقسیم ۴ به ۱ (تعداد سهام چهار برابر شد).
با یه حساب و کتاب ساده، اگه مایکروسافت سهامش رو نگه داشته بود، اون ۱۸.۱ میلیون سهم امروز تبدیل به ۱.۰۱۳ میلیارد سهم اپل شده بود. با در نظر گرفتن قیمت هر سهم اپل در زمان نگارش این مقاله (مثلا حدود ۱۸۱.۹۹ دلار در آگوست ۲۰۲۳)، ارزش اون سرمایهگذاری اولیه ۱۵۰ میلیون دلاری مایکروسافت امروز به رقم سرسامآور ۱۸۴,۴۶۵,۰۶۴,۰۰۰ دلار میرسید. بله، بیش از ۱۸۴ میلیارد دلار!
این مقایسه فقط برای نشون دادن رشد باورنکردنی اپل هست و به معنی اشتباه مایکروسافت نیست. هدف اصلی مایکروسافت از اون سرمایهگذاری، کسب سود بلندمدت نبود، بلکه رسیدن به اهداف استراتژیکی بود که در بالا بهشون اشاره کردیم.
میراث یک توافق تاریخی
امروز، دنیای تکنولوژی خیلی با سال ۱۹۹۷ فرق کرده. در اون سال، اپل تقریبا داشت از مایکروسافت درخواست کمک مالی میکرد. حالا، با اینکه مایکروسافت همچنان در بازار سیستمعاملهای کامپیوترهای رومیزی و لپتاپ با ویندوز حکمرانی میکنه، موفقیتهای بینظیر اپل در سختافزارهای دیگه مثل آیپاد، آیفون، آیپد و اپل واچ، این شرکت رو از نظر ارزش بازار، به شرکتی بزرگتر از مایکروسافت تبدیل کرده.
توافق سال ۱۹۹۷ به اپل اجازه داد تا از شر بارهای اضافی که سالها شرکت رو زمینگیر کرده بود، خلاص بشه و به استیو جابز فرصت داد تا شرکت رو دوباره متمرکز کنه. اولین آیپاد در سال ۲۰۰۱ و اولین آیفون در سال ۲۰۰۷ عرضه شدن و بقیه ماجرا رو هم که همه میدونیم.
این داستان نشون میده که گاهی وقتها همکاری، حتی با بزرگترین رقیب، میتونه بهتر از رقابت کورکورانه باشه. استیو جابز در کنفرانس معروف D5 در سال ۲۰۰۷، در کنار بیل گیتس گفت:
اپل در دردسر خیلی جدیای بود… و چیزی که کاملا واضح بود این بود که اگه بازی یک بازی مجموع-صفر باشه، یعنی برای اینکه اپل ببره، مایکروسافت باید ببازه، اون وقت اپل قطعا میباخت… اپل نباید مایکروسافت رو شکست میداد. اپل باید یادش میآورد که کیه، چون فراموش کرده بود کیه.
این توافق به اپل فرصت داد تا دوباره خودش رو پیدا کنه و به اون غول نوآوری تبدیل بشه که امروز میشناسیم. شاید اونهایی که در سالن مکورلد بیل گیتس رو «هو» میکردن، امروز نظر دیگهای داشته باشن.
منابع
- [۱] A quick look back at when Microsoft invested $150 million in Apple 26 years ago today – Neowin
- [۲] Microsoft investment saves Apple: Today in Apple history
- [۳] Content from inshorts.com
- [۴] Microsoft’s 1997 Investment: How It Saved Apple and Transformed Tech – Landon Buford
- [۵] 27 years ago, Microsoft bought $150 million worth of Apple stock after the company almost went bankrupt
- [۶] Apple Inc. – Wikipedia
- [۷] August 6, 1997: Microsoft & Apple Cooperate – 3TL
- [۸] When Rivals Become Allies: The Apple-Microsoft Partnership of 1997. | by Chris Soschner | Entrepreneurship, Investment & Innovation | Medium
- [۹] Microsoft, Apple Join Forces — Disbelief, Boos Greet Today’s Stunning Announcement At Macworld Expo | The Seattle Times
- [۱۰] When Microsoft Famously Invested $150 Million In Apple
دیدگاهتان را بنویسید